English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
communication interface U میانجی ارتباطی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
HyperTerminal U برنامه ارتباطی که در ویندوز وجود دارد و به کاربر امکان صدا کردن کامپیوتر راه دور از طریق مودم و فایلهای ارتباطی میدهد
mediator U میانجی
mediators U میانجی
go-between U میانجی
go between U میانجی
catalyzer U میانجی
conciliator U میانجی
placater U میانجی
intermedium U میانجی
paraclete U میانجی
intermediator U میانجی
intercessor U میانجی
conciliation officer U میانجی
interagent U میانجی
interfaces U میانجی
refereeing U میانجی
intermediaries U میانجی
intermediary U میانجی
referees U میانجی
moderator U میانجی
moderators U میانجی
go-betweens U میانجی
arbitrators U میانجی
refereed U میانجی
interface U میانجی
arbitrator U میانجی
intermediate U میانجی
referee U میانجی
arbitress U میانجی
intermediation U میانجی گری
buffer U حافظه میانجی
medium U میانجی واسطه
mediums U میانجی واسطه
intercessions U میانجی گری
interagency U میانجی گری
detonator U خرج میانجی
intercession U میانجی گری
detonators U خرج میانجی
user interface U میانجی کمکی
to stand or go between U میانجی شدن
to stand between U میانجی شدن
lingua franca U زبان میانجی
midway U متوسط میانجی
boosters U خرج میانجی
booster U خرج میانجی
buster U خرج میانجی
intermediary bank U بانک میانجی
graphical user interface U میانجی نگارهای کاربر
interceded U میانجی گری کردن
intercede U میانجی گری کردن
system v interface definition U تعریف میانجی سیستم 5
mediatory U وابسته به میانجی گری
scsi U میانجی سیستم کامپیوترکوچک
intercedes U میانجی گری کردن
mediative U وابسته به میانجی گری
mediacy U شفاعت میانجی گری
mediating U میانجی گری کردن
mediates U میانجی گری کردن
mediated U میانجی گری کردن
mediate U میانجی گری کردن
network interface card U کارت میانجی شبکه
intermedial U میانجی گری کننده
detonator U خرج میانجی جنگی
intermediacy U میانجی گری مداخله
detonators U خرج میانجی جنگی
interceding U میانجی گری کردن
application program interface U میانجی یا رابط برنامه کاربردی
midi U میانجی رقمی الات موسیقی
musical instrument digital interface U میانجی رقمی الات موسیقی
interposing U در میان امدن میانجی شدن
enhanced system device interface U میانجی دستگاه سیستم پیشرفته
interposes U در میان امدن میانجی شدن
small computer system interface U میانجی سیستم کامپیوتری کوچک
interposed U در میان امدن میانجی شدن
interpose U در میان امدن میانجی شدن
intercede U میانجی شدن میانه گیری کردن
intercedes U میانجی شدن میانه گیری کردن
interceded U میانجی شدن میانه گیری کردن
interceding U میانجی شدن میانه گیری کردن
To meciate . To intervene . U پا درمیانی کردن ( واسطه یا میانجی شدن )
disconnectedness U بی ارتباطی
inconsequence U بی ارتباطی
communication line U خط ارتباطی
irrelation U بی ارتباطی
tie line U خط ارتباطی
long distance line U خط ارتباطی
incorerence rency U بی ارتباطی
communication link U اتثال ارتباطی
network U شبکه ارتباطی
communication network U شبکه ارتباطی
communication protocol U پروتکل ارتباطی
communication system U نظام ارتباطی
communications terminal U ترمینالهای ارتباطی
communication channel U کانال ارتباطی
communication channels U وسایل ارتباطی
long distance cable U کابل ارتباطی
telecommunication cable U کابل ارتباطی
routes of communication U کانالهای ارتباطی
communication circuit U مدار ارتباطی
networks U شبکه ارتباطی
answer/originate U رسانه ارتباطی
communication cable U کابل ارتباطی
communication channel U مجرای ارتباطی
communication channel U کانل ارتباطی
association pathway U گذرگاه ارتباطی
association nuclei U هستههای ارتباطی
routes of communication U مسیرهای ارتباطی
association neuron U نورون ارتباطی
trunk cable U کابل ارتباطی
communication link U پیوند ارتباطی
communication device U دستگاه ارتباطی
relationship therapy U درمان ارتباطی
association areas U مناطق ارتباطی
presentation manager U تهیه شده است IB , icrosoftیک میانجی رابط نگارهای ورابط برنامه نویسی کاربردی
receive U پذیرش داده از یک خط ارتباطی
communication control character U کاراکتر کنترل ارتباطی
band U مدار ارتباطی که سیگنال
bands U مدار ارتباطی که سیگنال
engineering circuit U کانال ارتباطی فنی
disrelation U عدم ارتباط بی ارتباطی
frontal association area U منطقه ارتباطی پیشانی
receives U پذیرش داده از یک خط ارتباطی
line of communications U خطوط ارتباطی زمین
communication U مراوده وسایل ارتباطی
air ground liaison code U کدهای ارتباطی زمینی وهوایی
dedicated U خط ارتباطی برای کار خاص
channels U خط ارتباطی برای حمل سیگنالهای داده
connect U اتصال دو نقط ه مدار یا شبکه ارتباطی
channeled U خط ارتباطی برای حمل سیگنالهای داده
channeling U خط ارتباطی برای حمل سیگنالهای داده
connects U اتصال دو نقط ه مدار یا شبکه ارتباطی
narrow band ISDN U نام دیگر سیستم ارتباطی ISDN
channelled U خط ارتباطی برای حمل سیگنالهای داده
paths U مسیر از یک نقط ه در شبکه ارتباطی به دیگری
answered U پاسخ دادن به یک سیگنال و ایجاد یک خط ارتباطی
answer U پاسخ دادن به یک سیگنال و ایجاد یک خط ارتباطی
answering U پاسخ دادن به یک سیگنال و ایجاد یک خط ارتباطی
optical U سیستم ارتباطی با استفاده از فیبر نوری
path U مسیر از یک نقط ه در شبکه ارتباطی به دیگری
crosstalk U واسط بین دو کابل ارتباطی یا کانال
channel U خط ارتباطی برای حمل سیگنالهای داده
answers U پاسخ دادن به یک سیگنال و ایجاد یک خط ارتباطی
telematics U واسط پردازش داده و وسایل ارتباطی
analog U خط ارتباطی که خط وط آنالوگ مانند صوت را منتقل میکند
positive U سیگنال ارتباطی که صحت یک پیام را بیان میکند
output U کانال ارتباطی که خروجی را به رسانه جانبی می برد
link U مسیر ارتباطی یا کانال بین دو قطعه یا وسیله
channeling U کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
channel U کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
channeled U کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
channelled U کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
outputs U کانال ارتباطی که خروجی را به رسانه جانبی می برد
channels U کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
holdup U بازگشت یا نگهداری یک مقدار یا خط ارتباطی یا بخشی از حافظه
readied U خط وط ارتباطی یا وسایلی که منتظر دستیابی داده است
readies U خط وط ارتباطی یا وسایلی که منتظر دستیابی داده است
ready U خط وط ارتباطی یا وسایلی که منتظر دستیابی داده است
readying U خط وط ارتباطی یا وسایلی که منتظر دستیابی داده است
roaming U حرکت به آسانی ودرارتباط با فرستنده ارتباطی بی سیم بودن
roamed U حرکت به آسانی ودرارتباط با فرستنده ارتباطی بی سیم بودن
roam U حرکت به آسانی ودرارتباط با فرستنده ارتباطی بی سیم بودن
analogue U خط وط ارتباطی که سیگنالهای آنالوگ مانند خط تلفن را منتقل می کنند
head U وسیله ارتباطی بین آنتن و شبکه کابل تلویزیونی
adapter U وسیلهای که واسط CPU و یک یا چند کانال ارتباطی است
roams U حرکت به آسانی ودرارتباط با فرستنده ارتباطی بی سیم بودن
analogue U خط وط ارتباطی که سیگنالهای آنالوگ مانند صوت را منتقل می کنند
analogues U خط وط ارتباطی که سیگنالهای آنالوگ مانند خط تلفن را منتقل می کنند
analogues U خط وط ارتباطی که سیگنالهای آنالوگ مانند صوت را منتقل می کنند
connect U وضعیت یک مودم برای ارسال داده روی یک خط ارتباطی
connects U وضعیت یک مودم برای ارسال داده روی یک خط ارتباطی
analog U خط ارتباطی که خط وط سیگنالهای آنالوگ مانند خط تلفن را منتقل میکند
interactive U ارتباط بین یک گروه از مردم با وسایل ارتباطی مختلف
remote U ایستگاه ارتباطی که توسط کامپیوترمرکزی قابل کنترل است
remoter U ایستگاه ارتباطی که توسط کامپیوترمرکزی قابل کنترل است
bridges U تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
bridged U تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
bridge U تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
remotest U ایستگاه ارتباطی که توسط کامپیوترمرکزی قابل کنترل است
long haul network U شبکه ارتباطی بین کامپیوترهای دور با سیستم تلفن عمومی
ccitt U انجمن بین المللی که پروتکلهای ارتباطی و استانداردها را معرفی می کنند
handshaking U سیگنال ارسالی بین دو وسیله ارتباطی شامل آماده ارسال
bsc U استاندارد برای اتصالات ارتباطی رسانههای با سرعت متوسط / بالا
clearest U آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
hitting U دوره کوتاه اختلال در خط ارتباطی که باعث خرابی داده میشود
storing U سیستم ذخیره سیگنال کنترل ارتباطی در کامپیوتر به صورت برنامه
alternate U مسیر پبشتیبان در سیستم ارتباطی که در صورت مشکل استفاده میشود
store U سیستم ذخیره سیگنال کنترل ارتباطی در کامپیوتر به صورت برنامه
alternated U مسیر پبشتیبان در سیستم ارتباطی که در صورت مشکل استفاده میشود
hits U دوره کوتاه اختلال در خط ارتباطی که باعث خرابی داده میشود
alternates U مسیر پبشتیبان در سیستم ارتباطی که در صورت مشکل استفاده میشود
hit U دوره کوتاه اختلال در خط ارتباطی که باعث خرابی داده میشود
clear U آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clearer U آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clears U آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
common U کانالی که به عنوان خط ارتباطی به چندین وسیله یا مدار به کار می رود
commoners U کانالی که به عنوان خط ارتباطی به چندین وسیله یا مدار به کار می رود
base band U مدار ارتباطی که سیگنالهای محدود را در باند پایه ارسال کند
congestion U وضعیتی که در آن نیازهای ارتباطی یا فرآیند ها بیشتر از توانایی مستقیم باشد
balances U مدار الکتریکی که یک بار صحیح را روی خط ارتباطی قرار میدهد.
baseband U مدار ارتباطی که سیگنالهای محدود را در باند پایه ارسال کند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com