Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Did I say anything different?
U
مگر من چیز دیگری گفتم
[ادعا کردم]
؟
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
quoth i
U
گفتم
quoth
U
گفتم
i told him not to go
U
به او گفتم نرود
i told him not to go
U
به او گفتم نرو
I spoke my mind.
U
من خیلی رک گفتم.
i merely told him that
U
همینقدربه او گفتم که
i merely told him that
U
فقط به او گفتم که
Mark my words . Remember what I told you .
U
یادت باشد چه گفتم
I was saying to myself that. . .
U
داشتم تو دلم می گفتم که ...
subrogate
U
بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
recode
U
کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
letters
U
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letter
U
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
to pass one's word for another
U
از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
I told you , didnt I ?
U
من که بتو گفتم ( گفته بودم )
There you are, what did I tell you ?
U
بیا!( بفرما !) بهت که که گفتم
isaid in my last
U
در اخرین نامه خود گفتم
I kept saying it tI'll I was blue in the face.
U
آنقدر گفتم با زبانم مودرآورد
piracy
U
چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
I stand corrected.
U
من اشتباه کردم.
[همه چیز را که گفتم پس می گیرم.]
And that is it period . I have nothing more to say . and that is final .
U
همان است که گفتم ( برو برگرد ندارد )
I was not serious , it was meant as a jock .
U
جدی نمی گفتم مقصودم شوخی بود
countersignature
U
امضای پس ازامضای دیگری تصدیق امضای دیگری
another
U
دیگری
thirds
U
به دیگری
third
U
به دیگری
t' other
U
دیگری
tother
U
دیگری
We have no other way (alternative).
U
را ه دیگری نداریم
at another time
U
در زمان دیگری
follow suit
<idiom>
U
از دیگری تقلیدکردن
in turn
<idiom>
U
یکی پس از دیگری
other
U
متفاوت دیگری
at second hand
U
از قول دیگری
onother's money
U
پول دیگری
heteronomous
U
پیروقانون دیگری
common of pasturage
U
حق چرادرزمین دیگری
consecutively
U
یکی پس از دیگری
others
U
متفاوت دیگری
heteronomy
U
پیروی از قانون دیگری
highbinder
U
جاسوس یا مراقب دیگری
convert
U
تغییر چیزی به دیگری
converted
U
تغییر چیزی به دیگری
converting
U
تغییر چیزی به دیگری
converts
U
تغییر چیزی به دیگری
i had no a
U
چاره دیگری نداشتم
i had no a
U
شق دیگری نبودکه اختیارکنم
ratio
U
نسبت یک عدد به دیگری
ratios
U
نسبت یک عدد به دیگری
breach of a close
U
تجاوز به ملک دیگری
breach of close
U
تجاوز به ملک دیگری
through the grapevine
<idiom>
U
از اشخاص دیگری پرسیدن
transplant
U
درجای دیگری نشاندن
take the words out of someone's mouth
<idiom>
U
حرف دیگری راقاپیدن
alternately
U
تغییر از یکی به دیگری
follow in one's footsteps (tracks)
<idiom>
U
دنبال روی دیگری
detinue
U
ضبط مال دیگری
copycat
<idiom>
U
تقلید از شخص دیگری
subtraction
U
کم کردن یک عدد از دیگری
eye baby
U
دیگری که به او نگاه میکند
assumpsit
U
تقبل دیون دیگری
personifying
U
رل دیگری بازی کردن
predecease
U
مرگ قبل از دیگری
predecease
U
قبل از دیگری مردن
transport
U
انتقال از یک مسیر به دیگری
transported
U
انتقال از یک مسیر به دیگری
transporting
U
انتقال از یک مسیر به دیگری
transports
U
انتقال از یک مسیر به دیگری
pestiferous
U
فاسدکننده اخلاق دیگری
impersonated
U
خودرابجای دیگری جا زدن
transplanted
U
درجای دیگری نشاندن
impersonate
U
خودرابجای دیگری جا زدن
transplants
U
درجای دیگری نشاندن
impersonates
U
خودرابجای دیگری جا زدن
impersonating
U
خودرابجای دیگری جا زدن
personify
U
رل دیگری بازی کردن
personifies
U
رل دیگری بازی کردن
personified
U
رل دیگری بازی کردن
metonymy
U
ذکرکلمهای بمنظور دیگری
it is of a different kind
U
قسم دیگری است
let a praise thee
U
بگذارد دیگری تورابستاید
to feel for another
U
برای دیگری متاثرشدن
one after a
U
یکی درپی دیگری
shuffle off
U
بدوش دیگری گذاردن
serially
U
یکی پس از دیگری یا در سری
sequentially
U
یکی پس از دیگری به ترتیب
transplanting
U
درجای دیگری نشاندن
releases
U
اعراض از حق به نفع دیگری
release
U
اعراض از حق به نفع دیگری
another
U
کسی
[چیز]
دیگری
one country or another
U
این یا یک کشور دیگری
released
U
اعراض از حق به نفع دیگری
another kettle of fish
<idiom>
U
کاملا متفاوت از دیگری
right of way
U
حق عبور از روی ملک دیگری
message
U
اطلاع تارسالی از شخصی به دیگری
outdistances
U
خیلی جلوتر از دیگری افتادن
transmutation
U
تبدیل عنصری بعنصر دیگری
outdistanced
U
خیلی جلوتر از دیگری افتادن
multiplicand
U
عددی که در دیگری ضرب شود
transfusible
U
قابل تزریق در جسم دیگری
outdistance
U
خیلی جلوتر از دیگری افتادن
girlfriend
U
زنی که دوست زن دیگری است
transfusable
U
قابل تزریق در جسم دیگری
hold at disposal
U
در اختیار دیگری نگهداری کردن
transubstantiate
U
بجسم دیگری تبدیل کردن
rights of way
U
حق عبور از روی ملک دیگری
vicariousness
U
خود را به جای دیگری گذاشتن
objected
U
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
vicarious authority
U
اختیار از طرف دیگری نمایندگی
ghostwrite
U
بنام شخص دیگری نوشتن
he took a different view
U
نظریه دیگری اتخاذ کرد
objecting
U
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
foist
U
چیزی را بجای دیگری جا زدن
outdistancing
U
خیلی جلوتر از دیگری افتادن
vests
U
واگذاری حقی یامالی به دیگری
objects
U
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
messages
U
اطلاع تارسالی از شخصی به دیگری
i have no other place to go
U
جای دیگری ندارم که بروم
sublease
U
به مستاجر دیگری اجاره دادن
personator
U
کسیکه خودرابنام دیگری قلمدادمیکند
to transubstantiate
U
به جسم دیگری تبدیل کردن
personifier
U
مجسم کننده شخصیت دیگری
relocation
U
انتقال به محل دیگری ازحافظه
reword
U
باواژههای دیگری بیان کردن
match
U
تنظیم ثبات معادل با دیگری
be a carbon copy
<idiom>
U
دقیقا مثل دیگری بودن
to connect with a flight
U
به پرواز
[دیگری]
وصل شدن
passing off
U
به اسم دیگری معامله کردن
suffragan
U
تابع منطقه یاقسمت دیگری
to t.
U
بحقوق دیگری تجاوز کردن
relative
U
آنچه با دیگری مقایسه شود
to shift a burden
U
کاری رابدوش دیگری گذاشتن
unless you are otherwise engaged
U
اگر کار دیگری نداری
unless otherwise agreed
U
اگر توافق دیگری نباشد
global
U
را با دیگری در متن عوض میکند
globally
U
را با دیگری در متن عوض میکند
delay
U
یچ بسته به دیگری عبور میکند
delaying
U
یچ بسته به دیگری عبور میکند
delays
U
یچ بسته به دیگری عبور میکند
pur autre vie
U
برای مدت عمر دیگری
overlaps
U
پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
direct objects
U
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
throw down the gauntlet
<idiom>
U
به مبارزه یا چیز دیگری طلبیدن
are these a more apples
U
هیچ سیب دیگری هست
matches
U
تنظیم ثبات معادل با دیگری
drag in
<idiom>
U
پا فشاری روی موضوع دیگری
rub off
<idiom>
U
به شخص دیگری انتقال دادن
proxy
U
بنمایندگی دیگری رای دادن
new person
<idiom>
U
شخص دیگری شدن ،بهترشدن
vest
U
واگذاری حقی یامالی به دیگری
to be moved to another school
U
به آموزشگاه دیگری فرستاده شدن
augmenter
U
مقداری که به دیگری اضافه میشود
common of piscary
U
حق ماهی گیری درابهای دیگری
overlapped
U
پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
rehousing
U
به جای دیگری اسکان دادن
overlap
U
پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
pass the buck
<idiom>
U
مسئولیت خودرا به دیگری دادن
put words in one's mouth
<idiom>
U
چیزی را از زبان کس دیگری گفتن
interrupting
U
حرف دیگری را قطع کردن
object
U
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
indirect objects
U
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
inherit
U
وارث شدن از دیگری گرفتن
rephrasing
U
به طرز دیگری بیان کردن
rephrases
U
به طرز دیگری بیان کردن
rephrased
U
به طرز دیگری بیان کردن
rephrase
U
به طرز دیگری بیان کردن
girlfriends
U
زنی که دوست زن دیگری است
staged
U
اجرای به ترتیب یکی پس از دیگری
interrupts
U
حرف دیگری را قطع کردن
impersonation
U
نقش دیگری رابازی کردن
inheriting
U
وارث شدن از دیگری گرفتن
transmissions
U
ارسال سیگنال ها از یک وسیله به دیگری
inherits
U
وارث شدن از دیگری گرفتن
transmission
U
ارسال سیگنال ها از یک وسیله به دیگری
interrupt
U
حرف دیگری را قطع کردن
alternate
U
آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
alternated
U
آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
alternates
U
آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
postfix
U
کلمه یا حرف نوشته شده پس از دیگری
voyager
U
مسافر کشتی یا وسیله مسافری دیگری
bloodsucker
U
کسی که از دیگری پول بیرون میکشد
compurgator
U
یادکننده سوگند برای تبرئه دیگری
deforciant
U
کسی که مالی را از دیگری بزور می گیرد
conditional
U
فرآیندی که بستگی به نتیجه دیگری دارد
dutch uncle
U
کسی که به سختی دیگری راملامت کند
drift bolt
U
میخی که میخ دیگری رابا ان دراورند
multiplying
U
انجام عمل ضرب یک عدد در دیگری
multiply
U
انجام عمل ضرب یک عدد در دیگری
multiplies
U
انجام عمل ضرب یک عدد در دیگری
multiplied
U
انجام عمل ضرب یک عدد در دیگری
ecesis
U
قراردادن حیوان یا گیاهی درمحل دیگری
comparisons
U
یکی از این دو از دیگری سریع تر است
comparison
U
یکی از این دو از دیگری سریع تر است
heteronomy
U
انقیادوپیروی از فرامین وقوانین شخص دیگری
modulus
U
باقی مانده پس از تقسیم یک عدد بر دیگری
loan word
U
واژهای که از زبان دیگری گرفته باشد
lead in
U
چیزی که به چیز دیگری منتهی شود
to exchange something
[for something]
U
معاوضه کردن
[چیزی را با چیز دیگری]
to exchange something
[for something]
U
مبادله کردن
[چیزی را با چیز دیگری]
eep
U
گرفتن توپ و پاس دادن به دیگری
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com