Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
you must be out of your mind
U
مگر مغز تو دیگر درست کار نمی کند؟
[اصطلاح روزمره]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
matelote
U
یکجور خوراک ماهی که باشراب و پیاز و چیزهای دیگر درست می کنند
Other Matches
intersections
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersection
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
joined
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joins
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
meets
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meet
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
and
U
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
join
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
OR function
U
تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
coincidence function
U
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
either or operation
U
تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
disjunction
U
تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
alternation
U
تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
false
U
1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
assertion
U
1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
union
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
conjunctions
U
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
conjunction
U
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
unions
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
tempers
U
درست ساختن درست خمیر کردن
temper
U
درست ساختن درست خمیر کردن
tempered
U
درست ساختن درست خمیر کردن
judiciousness
U
قضاوت درست تشخیص درست
chips
U
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chip
U
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise
<adv.>
U
به ترتیب دیگری
[طور دیگر]
[جور دیگر]
be the spitting image of someone
<idiom>
U
درست مثل کسی بودن
[درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
conversion
U
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversions
U
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
The convict cannot distinguish between right and wrong
[distinguish right from wrong]
.
U
این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص
[تشخیص درست را از نادرست]
بدهد.
reference
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time
U
دفعه دیگر
[وقت دیگر]
tunnelling
U
روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
he was otherwise ordered
U
جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
differences
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
alternatives
U
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
alternative
U
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
EXOR
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
exjunction
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
difference
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
shift
U
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted
U
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifts
U
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
exclusive
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
metafile
U
1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
he had no more no to say
U
دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
denial
U
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
symmetric difference
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
denials
U
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
NAND function
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
dispersion
U
تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
HTML
U
مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
equality
U
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
except
U
تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
trans shipment
U
انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
entire
U
درست
clearer
U
درست
clear
U
درست
authentic
U
درست
exactly
U
درست
inviolate
U
درست
Quite
[so]
!
U
درست!
sock
U
درست
legitimately
U
درست
integral
U
درست
truer
U
درست
clears
U
درست
truest
U
درست
genuine
U
درست
clearest
U
درست
legitimate
U
درست
straight
U
درست
straighter
U
درست
straightest
U
درست
out-and-out
U
درست
out and out
U
درست
orthographically
U
درست
even
U
هم درست
straightforward
U
درست
whole
U
درست
just
U
درست
legitimated
U
درست
legitimates
U
درست
legitimating
U
درست
perfect
U
درست
perfected
U
درست
perfecting
U
درست
accurate
[correct]
<adj.>
U
درست
correct
<adj.>
U
درست
right as a trivet
U
تن درست
right as nails
U
درست
perfects
U
درست
righting
U
درست
righted
U
درست
right
U
درست
properly
U
درست
in order
U
درست
in a entireness of state
U
درست
smack dab
U
درست
right as a trivet
U
درست
plain dealing
U
درست
exact
<adj.>
U
درست
proper
<adj.>
U
درست
real
<adj.>
U
درست
indefectible
U
درست
incorrupt
U
درست
valid
U
درست
exact
U
درست
exacted
U
درست
exacts
U
درست
true
<adj.>
U
درست
well advised
U
درست
purposive
<adj.>
U
درست
aright
U
درست
useful
<adj.>
U
درست
utilitarian
[useful]
<adj.>
U
درست
conscionable
U
درست
appropriate
[for an occasion]
<adj.>
U
درست
practical
<adj.>
U
درست
true
U
درست
suitable
<adj.>
U
درست
incorrect
U
نا درست
Am I not right?dont you agree with me ?
U
درست می گه یا نه ؟
practicable
<adj.>
U
درست
accurate
U
درست
veracious
U
درست
by the square
U
درست
convenient
<adj.>
U
درست
by fits and starts
U
درست
correct
U
درست
purpose-built
<adj.>
U
درست
proper
U
درست
purposeful
<adj.>
U
درست
corrects
U
درست
functional
<adj.>
U
درست
correcting
U
درست
orthodox
U
درست
integral number
U
چیز درست
misapprehends
U
درست نفهمیدن
selfsame
U
درست همان
misheard
U
درست نشنیدن
indite
U
درست کردن
It didnt work out.
U
درست درنیامد
mishear
U
درست نشنیدن
likelihood
U
درست نمایی
misapprehended
U
درست نفهمیدن
misapprehend
U
درست نفهمیدن
point device
U
بسیار درست
due
U
درست کاملا"
integral number
U
عدد درست
misapprehending
U
درست نفهمیدن
cleans
U
درست کردن
that is it
U
درست است
correct
U
درست کردن
correct
U
دقیق یا درست
adapt
U
درست کردن
manufactures
U
درست کردن
manufactured
U
درست کردن
manufacture
U
درست کردن
framable
U
درست کردنی
get up
U
درست شدن
inexact
U
درست نشده
fettle
U
درست کردن
behaving
U
درست رفتارکردن
behaves
U
درست رفتارکردن
behaved
U
درست رفتارکردن
clean
U
درست کردن
I didnt quite get it.
U
درست نفهمیدم
the flat of the hand
U
پهنای درست
cleaned
U
درست کردن
cleanest
U
درست کردن
behave
U
درست رفتارکردن
that is wrong
U
درست نیست
sounds
U
درست بی عیب
fabricates
U
درست کردن
sounded
U
درست بی عیب
right mindedness
U
درست اندیشی
right oh!
U
درست است
sound
U
درست بی عیب
plain dealing
U
سودای درست
fabricated
U
درست کردن
in roaring health
U
تن درست وفربه
right you are
U
درست است
that is right
U
درست است
rightable
U
درست شدنی
fabricate
U
درست کردن
fabricating
U
درست کردن
on the button
<idiom>
U
درست سر موقع
gulleys
U
درست کردن
trim
U
درست کردن
trimmest
U
درست کردن
trims
U
درست کردن
gullies
U
درست کردن
gully
U
درست کردن
redd
U
درست کردن
fair shake
<idiom>
U
رفتار درست
soundest
U
درست بی عیب
propriety of behaviour
U
درست رفتاری
precedential
U
سابقه درست کن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com