Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
unless otherwise agreement
U
مگر به ترتیب دیگری توافق شده باشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
unless otherwise specified
U
مگر به ترتیب دیگری تعیین شده باشد
recode
U
کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
unless otherwise agreed
U
اگر توافق دیگری نباشد
hotbed
U
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbeds
U
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
sequentially
U
یکی پس از دیگری به ترتیب
objects
U
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
staged
U
اجرای به ترتیب یکی پس از دیگری
indirect objects
U
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
direct objects
U
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
object
U
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
objected
U
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
objecting
U
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
loan word
U
واژهای که از زبان دیگری گرفته باشد
fiscal station
U
قسمت اداری یا مالی که در یک سلسله به ترتیب شماره قرارگرفته باشد
parodies
U
نوشته یاشعری که تقلید از سبک دیگری باشد
vacuity
U
قسمتی از بشکه یا هر فرف دیگری که خالی باشد
parody
U
نوشته یاشعری که تقلید از سبک دیگری باشد
ullage
U
قسمتی از حجم بشکه یا هرفرف دیگری که خالی باشد
tandems
U
باقی گذاشتن دو میله که یکی پشت دیگری باشد
optimizer
U
برنامهای که برنامه دیگری را تنظیم میکند تا کاراتر باشد
tandem
U
باقی گذاشتن دو میله که یکی پشت دیگری باشد
remainder
U
حالتی که وجودیافتن امری منوط به تحقق امر دیگری باشد
mandatory power
U
دولتی که قیم و سرپرست دولت یا حکومت یا سرزمین دیگری باشد
acronym
کلمه ای که از حرف اول کلمات دیگری ترکیب شده باشد
semi detached
U
درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
semi-detached
U
درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
acronyms
U
کلمه ایکه از حرف اول کلمات دیگری ترکیب شده باشد
off print
U
چاپ دوم باره چیزی که ازمجله یا نگارشهای دیگری گرفته شده باشد
otherwise
<adv.>
U
به ترتیب دیگری
[طور دیگر]
[جور دیگر]
defaulting
U
مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
default
U
مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
defaults
U
مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
defaulted
U
مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
quin cunx
U
پنج چیزکه ترتیب انهامانندترتیب خالهای برگ پنج درگنجفه باشد
interventions
U
هر عملی که ازناحیه یک دولت صادر شده نتیجه ان تزلزل حاکمیت واستقلال داخلی و خارجی کشور دیگری باشد
intervention
U
هر عملی که ازناحیه یک دولت صادر شده نتیجه ان تزلزل حاکمیت واستقلال داخلی و خارجی کشور دیگری باشد
We have agreed in princeple .
U
درکل توافق کرده ایم ( توافق درکلیات )
possitive stagger
U
ترتیب قرارگرفتن بالهای هواپیمای دوباله بطوریکه لبه حمله بال بالایی جلوترازبخش متنافر بال پایینی باشد
overflow
U
وضعیتی در شبکه که تعداد ارسال ها از حد بیشتر باشد و به مسیر دیگری ارسال می شوند
overflowed
U
وضعیتی در شبکه که تعداد ارسال ها از حد بیشتر باشد و به مسیر دیگری ارسال می شوند
overflows
U
وضعیتی در شبکه که تعداد ارسال ها از حد بیشتر باشد و به مسیر دیگری ارسال می شوند
enewal of contract by tacit agreement
U
تجدید توافق بر اساس توافق ضمنی
content addressable addressing
U
محلی که آدرس آن محتوای آن و نه آدرس دیگری باشد
defaulting
U
در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
defaulted
U
در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
default
U
در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
joint tenants
U
در CLچند تن را گویند که مشترکا"از عین مستاجره استفاده کندبا این قید که هر یک پس ازمرگ دیگری یا دیگران حق استفاده انحصاری داشته باشد
defaults
U
در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
sets of bill
U
نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
defaulted
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
random processing
U
پردازش داده به ترتیب مورد نیاز و نه ترتیب ذخیره شده
schedules
U
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
scheduled
U
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedule
U
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
collocation
U
ترتیب نوبت و ترتیب پرداخت بدهی به طلبکاران
emulation
U
رفتار یک چاپگر یا کامپیوتر که دقیقاگ مشابه دیگری باشد و به برنامههای مشابه اجازه اجرا و به دادههای مشابه اجازه پردازش می دهند
subrogate
U
بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
letters
U
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letter
U
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
to pass one's word for another
U
از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
piracy
U
چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
chain
U
1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
chains
U
1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
firing order
U
ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
batting order
U
ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
a closed mouth catches no flies
<proverb>
U
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine
U
مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
hot
U
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter
U
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest
U
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
escutcheon
U
سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
imperfect competition
U
حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
countersignature
U
امضای پس ازامضای دیگری تصدیق امضای دیگری
open back
U
[نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
laptop
U
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
lapheld
U
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
wellŠsuppose it is so
U
خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
Zel-i Sultan vase
U
طرح گلدان ظل السلطان
[این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
accommodation
U
توافق
coincidence
U
توافق
keeping
U
توافق
coincidences
U
توافق
concord
U
توافق
consents
U
توافق
consistency
U
توافق
concurrence
U
توافق
accords
U
توافق
accorded
U
توافق
accord
U
توافق
concent
U
توافق
bands
U
توافق
commensurability
U
توافق
concert
U
توافق
concerts
U
توافق
to come to an understanding
U
توافق
band
U
توافق
commensurableness
U
توافق
maladapted
U
بی توافق
conciliation
U
توافق
accommodations
U
توافق
rapport
U
توافق
agreements
U
توافق
agreement
U
توافق
adaptations
U
توافق
adaptation
U
توافق
consenting
U
توافق
settlements
U
توافق
consent
U
توافق
analogies
U
توافق
analogy
U
توافق
settlement
U
توافق
consented
U
توافق
karachoph design
U
لچک ترنج کاراچف
[این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
master agreement
U
توافق اولیه
mutual agreement
U
توافق طرفین
dissidence
U
عدم توافق
adaptability
U
توافق سازگاری
frame agreement
U
توافق اولیه
basic agreement
U
توافق اولیه
skeleton agreement
U
توافق اولیه
outline agreement
U
توافق اولیه
maladaptation
U
عدم توافق
breach
U
خطای رد یک توافق
breached
U
خطای رد یک توافق
breaches
U
خطای رد یک توافق
concordat
U
توافق دوستانه
understandings
U
توافق تظر
agreement of arguments
U
توافق نشانوندها
adaptableness
U
قابلیت توافق
adaption
U
توافق سازش
adaptiveness
U
قوه توافق
agreement coefficient
U
ضریب توافق
understanding
U
توافق تظر
modus vivendi
U
توافق موقت
plea agreement
U
توافق مدافعه
adaptation
U
توافق سازش
accordance
U
وفق توافق
consistence
U
توافق سازگاری
maladjustment
U
عدم توافق
correspondence principle
U
اصل توافق
arbitration agreement
U
توافق بر حکمیت
adhesion
U
همبستگی توافق
discordance
U
عدم توافق
consonance
U
توافق صدا
maladjustments
U
عدم توافق
conconancy
U
توافق صدا
adaptations
U
توافق سازش
compromiser
U
توافق کار
reach an agreement
U
به توافق رسیدن
conformable
U
قابل توافق
conformation
U
سازش توافق
disconformity
U
عدم توافق
consistency
U
توافق سازگاری
accompt
U
سازگاری توافق
deal
U
توافق تجاری
inconsonantly
U
باعدم توافق
consensus
U
توافق عام
collective agreement
U
توافق جمعی
reciprocal agreement
U
توافق دو جانبه
disparity
U
عدم توافق
give-and-take
U
آماده به توافق
inharmoniousness
U
عدم توافق
disagreement
U
عدم توافق
his painting lacked repose
U
نقاشی وی توافق
inadaptable
U
توافق ندادنی
speaking with prosecutor
U
توافق باشاکی
disparities
U
عدم توافق
harmonometer
U
توافق سنج
synesis
U
توافق معانی
adaptable
U
قابل توافق
unilateral agreement
U
توافق یک جانبه
deals
U
توافق تجاری
disagreements
U
عدم توافق
maladjusted
U
بی توافق دژسازگار
approving
U
توافق در مورد چیزی
odds
U
عدم توافق مغایرت
meet someone half-way
<idiom>
U
به توافق رسیدن با کسی
settlements
U
حل و فصل توافق بنگاه
settlement
U
حل و فصل توافق بنگاه
compromising
U
توافق مصالحه کردن
conventionalization
U
توافق با ایین و رسوم
discordantly
U
از روی عدم توافق
compromises
U
توافق مصالحه کردن
inconsonance
U
عدم توافق ناهماهنگی
compromise
U
توافق مصالحه کردن
agreements
U
معاهده و مقاطعهء توافق
skeleton agreement
U
چهارچوب توافق
[حقوق]
come to an agreement
U
توافق حاصل کردن
consensus
U
توافق ورضایت عمومی
outline agreement
U
چهارچوب توافق
[حقوق]
adaptability
U
قابلیت توافق و سازش
plea bargain
U
توافق مدافعه
[حقوق]
approve
U
توافق در مورد چیزی
approves
U
توافق در مورد چیزی
abidance
U
رفتار برطبق توافق
variance
U
مغایرت عدم توافق
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com