Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 86 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
local
U
مکانی موضعی
locals
U
مکانی موضعی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
local
<adj.>
U
مکانی
regional
<adj.>
U
مکانی
locative
U
مکانی
place value
U
ارزش مکانی
place utility
U
مطلوبیت مکانی
locals
U
مکانی شهری
parabolas
U
قطع مکانی
local
U
مکانی شهری
locative
U
حالت مکانی
location chart
U
نگاره مکانی
position habit
U
عادت مکانی
position response
U
پاسخ مکانی
parabola
U
قطع مکانی
clearing out
[of a place]
U
اخراج
[از مکانی]
positional notation
U
نشان گذاری مکانی
put on the map
<idiom>
U
باعث معروف شدن مکانی
on the move
<idiom>
U
حرکت از مکانی به مکان دیگر
locations
U
جایگاه وضعیت مکانی جا دادن
location
U
جایگاه وضعیت مکانی جا دادن
relative
U
اطلاعات مکانی دررابط ه با یک نقط ه مرجع
there is time and place for everything
<proverb>
U
هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد
lay over
<idiom>
U
به مکانی درراه رسیدن برای مدتی ماندن
local
U
موضعی
local
<adj.>
U
موضعی
regional
<adj.>
U
موضعی
locals
U
موضعی
topical
U
موضعی
focal
U
موضعی
locally
U
بطور موضعی
spot lamp
U
لامپ موضعی
spot check
U
بررسی موضعی
position warfare
U
نبرد موضعی
spot checks
U
مقابله موضعی
spasms
U
تشنج موضعی
position warfare
U
جنگ موضعی
position correction
U
تصحیحات موضعی
position defense
U
دفاع موضعی
localization
U
موضعی کردن
local velocity
U
سرعت موضعی
local paraysis
U
فلج موضعی
gripe
U
تشنج موضعی
spasm
U
تشنج موضعی
concentrated or single load
U
بار موضعی
ischaemia
U
کم خونی موضعی
ischemia
U
کم خونی موضعی
ischmia
U
کم خونی موضعی
local anasthesia
U
بیهوشی موضعی
spot check
U
مقابله موضعی
local oscillator
U
اوسیلاتور موضعی
spot checks
U
بررسی موضعی
depressions
U
فرو رفتگی موضعی
depression
U
فرو رفتگی موضعی
local action
U
تخلیه موضعی باتری
transient ischemia
U
کم خونی موضعی موقت
focal seizure
U
حمله صرعی موضعی
local deformation
U
تغییر شکل موضعی
bit mapped screen
U
pixel یک صفحه نمایش که در ان هر سلول تصویری میتوانددر ارتباط با مکانی از حافظه
localize
U
محلی کردن موضعی ساختن
localising
U
محلی کردن موضعی ساختن
localises
U
محلی کردن موضعی ساختن
osteomyelitis
U
التهاب موضعی و مخرب استخوان
to anaesthetize locally
U
سر کردن بیهوشی موضعی زدن
localizing
U
محلی کردن موضعی ساختن
asymmetric local deformation
U
تغییر شکل موضعی بی تقارن
novocain
U
ماده بی حس کننده موضعی پروکائین
localizes
U
محلی کردن موضعی ساختن
naps
U
نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
napped
U
نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
nap
U
نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
napping
U
نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
vorticity
U
میزان برداری دوران موضعی سیال
nipped
U
فشار موضعی بین دو جزء یاقطعه مجاور
nips
U
فشار موضعی بین دو جزء یاقطعه مجاور
nip
U
فشار موضعی بین دو جزء یاقطعه مجاور
groupies
U
دختری که به امید آشنایی با هنر پیشگان یا ورزشکاران و غیره آنها را از مکانی به مکان دیگر تعقیب میکند
groupie
U
دختری که به امید آشنایی با هنر پیشگان یا ورزشکاران و غیره آنها را از مکانی به مکان دیگر تعقیب میکند
benzocaine
U
ماده متبلورسفیدی بفرمول 2NO11H9C که بعنوان داروی بیحس کننده موضعی مصرف میشود
waisting
U
کاهش موضعی قطر ناشی ازجریان برگشت ناپذیر حاصل از تنش در نقطه شکست
plenum method
U
طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
nibbler
U
ابزاری برای بریدن ورقههای فلزی توسط برشهای متعدد و پیاپی موضعی قائم بکمک مته
vortex line
U
خطی که جهت ان در هر نقطه بر بردار دوران منطبق وخطوط مماس براین خط باجهت موضعی جریان موازی میباشند
superheterodyne
U
گیرنده رادیویی که در ان سیگنال دریافتی با فرکانس نوسانی موضعی به منظورایجاد فرکانس بینابین که سپس با مزیتهای متعددتقویت میشود ترکیب میگردد
destinations
U
محلی که چیزی ارسال میشود مکانی که داده ارسال میشود
destination
U
محلی که چیزی ارسال میشود مکانی که داده ارسال میشود
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com