English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
gasman U مکانیک وسایل گازسوز
gasmen U مکانیک وسایل گازسوز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
mechanic U مکانیک مکانیک ماشین الات
gas log U گازسوز
gaslight U گازسوز
gas fired U گازسوز
gas-fired U گازسوز
gas bracket U پایه گازسوز
gas engine U موتور گازسوز
gas fired furnace U کوره گازسوز
gas olier U لوستر گازسوز
gas burner U اجاق گازسوز کوره گازی
gas fired hardening tempering furnace U کوره سخت گردانی و بازپخت گازسوز
cpu U سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
prevention of stripping U ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
beach gear U وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
tackling U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
recovers U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovering U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
mounting U وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
recover U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
excess property U وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
channeling U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
pipeline assets U وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
maps U نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
map U نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
bios U توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test U ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
mechanics U مکانیک
machanist U مکانیک
mechanician U مکانیک
mechanic U مکانیک
dispersal lays U محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
computation of replacement factors U محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
hydromechanics U مکانیک سیالات
fitter U کمک مکانیک
electrician U مکانیک برق
matrix mechnics U مکانیک ماتریسی
aeromechanic U مکانیک هواپیما
mechanics U علم مکانیک
hydraulics U مکانیک سیالات
soil mechanism U مکانیک خاک
biomechanics U زیست مکانیک
fluid mechanics U مکانیک سیالات
body mechanics U مکانیک بدن
mechanical engineer U مهندس مکانیک
statistical mechanics U مکانیک اماری
celestial machine U مکانیک سماوی
dynamics U مکانیک حرکت
automotive engineer U مهندس مکانیک
quantum mechanics U مکانیک کوانتومی
aeromechanics U فن مکانیک هواپیمایی
newtonian mechanics U مکانیک نیوتونی
newtonian machanics U مکانیک نیوتنی
fitters U کمک مکانیک
mechanical engineer U مکانیک دان
mechanical engineering U مهندسی مکانیک
wave mecanics U مکانیک موجی
electricians U مکانیک برق
celestial machine U مکانیک اسمانی
soil mechanics U مکانیک خاک
classical mechanics U مکانیک کلاسیک [فیزیک]
mechanics U علم جراثقال مکانیک
mechanician U مکانیک ماشین الات
aviation structural mechanic U مکانیک بدنه هواپیما
aeromechanic U مربوط به مکانیک هواپیمایی
hydraulics U هیدرولیک مکانیک مایعات
quantum physics U مکانیک کوانتومی [فیزیک]
quantum theory U مکانیک کوانتومی [فیزیک]
schrodinger wave mechanics U مکانیک موجی شرودینگر
red concept U جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
fitter U کمک مکانیک مونتاژکار لوله کش
fitters U کمک مکانیک مونتاژکار لوله کش
common tool set U دست ابزار جنرال مکانیک
mechanics U علم مکانیک ماشین شناسی
freewheel [overrunning clutch ] U چرخ آزاد [فناوری مکانیک]
cryptoancillary equipment U وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
pioneer tools U وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
landing aids U وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
automotive engineering U تکنولوژی اتومکانیک مهندسی مکانیک اتومبیل
Can you send a mechanic, please? U آیا ممکن است لطفا یک یک مکانیک بفرستید؟
basics U توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic U توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
energetics U رشتهای ازعلم مکانیک که درباره نیرو وتحولات ان بحث میکنند
basic issue items U وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
kit U جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kits U جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
flight engineer U مهندس مکانیک هواپیما مهندس پرواز
media U وسایل
plants U وسایل
accouterment U وسایل
plant U وسایل
facilities U وسایل
furniture U وسایل
assets U وسایل
means U وسایل
installing U از کارانداختن وسایل
installs U از کارانداختن وسایل
install U از کارانداختن وسایل
means of production U وسایل تولید
war material U وسایل جنگی
tools of research U وسایل تحقیقات
artificial suporters U وسایل محافظتی
Home appliances U وسایل خانگی
salvaging U وسایل اسقاطی
scuba diving U غواصی با وسایل
fitments U وسایل نصب
means U استطاعت وسایل
fitment U وسایل نصب
essential elements U وسایل ضروری
utility U وسایل رفاهی
salvage U وسایل اسقاطی
salvaged U وسایل اسقاطی
salvages U وسایل اسقاطی
bedding U وسایل خواب
mess gear U وسایل غذاخوری
loading facilities U وسایل بارگیری
auxiliary equipment U وسایل یدکی
auxiliary equipment U وسایل کمکی
cable accessory U وسایل کابل
fabricator U سازنده وسایل
building plant U وسایل ساختمان
captured material U وسایل اغتنامی
dust collection equipment U وسایل گردگیری
cryptomaterial U وسایل رمز
chaffing gear U وسایل ضد ساییدگی
chaffing gear U وسایل ضد سایش
check out equipment U وسایل ازمایشگاهی
cryptodevice U وسایل رمز
mess kit U وسایل غذاخوری
pool equipment U وسایل تعمیرگاه
utensil U وسایل اسباب
utensils U وسایل اسباب
test equipment U وسایل ازمایش
accessory equipment U وسایل یدکی
tentage U وسایل چادرها
tentage U وسایل چادرزنی
tentage U وسایل چادر
sundry items U وسایل متفرقه
sonic equipment U وسایل اوازی
sonic equipment U وسایل اوایی
scuba diver U غواص با وسایل
rigging warrant U فهرست وسایل
artificial aids U وسایل کمکی
push botton U وسایل خودکار
communication channels U وسایل ارتباطی
furtherance U تهیه وسایل
attachment U وسایل وابسته
layouts U ترتیب وسایل
erosion U فرسایش وسایل
subsistence U وسایل زیست
mnemonics U وسایل یادیار
layout U ترتیب وسایل
clamping device U وسایل قید و بست
mess gear U وسایل نظافت نهارخوری
clamping fixture U وسایل قید و بست
condensation trail U مجموعه وسایل انجماد
racks U قفسه مهمات و وسایل
check out equipment U وسایل بازدید محل
plug U ورودی که به وسایل مختلف
gate U وسایل ورود ورودیه
twin plug U دو شاخه وسایل برقی
incommunicado U بدون وسایل ارتباط
two pin plug U دو شاخه وسایل برقی
utensil plug U دو شاخه وسایل برقی
unaccommodated U بدون وسایل راحتی
plugs U ورودی که به وسایل مختلف
plugging U ورودی که به وسایل مختلف
pictorial U وسایل تصویری یا تصویرنهایی
gimmickry U وسایل اغفال یا تقلب
splint U وسایل شکسته بندی
caddies U حامل وسایل بازیگر
caddied U حامل وسایل بازیگر
salvaging U اوراق کردن وسایل
caddie U حامل وسایل بازیگر
materiel readiness U امادگی رزمی وسایل
bank U مجموعهای از وسایل مشابه
characteristics U مشخصات ومختصات وسایل
banks U مجموعهای از وسایل مشابه
cryptodevice U وسایل رمز کردن
coupler plug U دوشاخه وسایل الکتریکی
mounting U سوار کردن وسایل
Other means of transport U سایر وسایل نقلیه
trade something in <idiom> U تعویض وسایل کهنه
means are not a U وسایل فراهم نیست
salvaged U اوراق کردن وسایل
gates U وسایل ورود ورودیه
rack U قفسه مهمات و وسایل
penetration aids U وسایل تولید نفوذ
apparatus U اسباب و وسایل ژیمناستیک
place setting U وسایل میز غذاخوری
servicae life U عمر خدمتی وسایل
salvage group U گروه بازیابی وسایل
aids to navigation U وسایل کمک ناوبری
sail locker U انبار وسایل ملوانی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com