Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 213 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
issue
U
موضوع دعوی
issued
U
موضوع دعوی
issues
U
موضوع دعوی
subject of debate
U
موضوع دعوی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
demur
U
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurred
U
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurring
U
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurs
U
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
tort
U
عملی که میتواندموجب موضوع دعوی مدنی باشد
torts
U
عملی که میتواندموجب موضوع دعوی مدنی باشد
misrepresentation
U
در CL وقتی قلب واقعیت میتواند در محدوده مسئولیت مدنی موضوع دعوی قرار گیرد که ناشی از عمد وقصد باشد تدلیس
extrajudicial
U
بدون ارتباط به موضوع دعوی
obiter dictum
U
خارج از موضوع دعوی
Other Matches
restitution of conjugal rights
U
دعوی الزام شوهر به مراجعت به خانه دعوی الزام به ایفاء وفایف زناشویی
queueing
U
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queues
U
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queued
U
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queue
U
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
sequential access
U
فایل ترتیبی اندیس دار که موضوع به موضوع در بافر خوانده میشود
It is formed by alternatively lifting and lowering one warp thread across one weft thread
U
این است که توسط روش دیگر بلند کردن و پایین آوردن موضوع یکی پیچ و تاب در سراسر یک موضوع پود تشکیل
red herrings
U
شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
red herring
U
شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
that is not the proposition
U
موضوع چیز دیگر است موضوع این نیست
reverses
U
روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reverse
U
روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reversing
U
روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reversed
U
روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
pretends
U
دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
pretend
U
دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
pretending
U
دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
circulars
U
فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
circular
U
فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
trover
U
دعوی مطالبه قیمت مال مغصوب دعوی مطالبه قیمت مال مورد استفاده بلاجهت
pleadings
U
افهارات طرفین دعوی صورت افهارات طرفین دعوی
quarreled
U
دعوی
strife
U
دعوی
case
U
دعوی
claims
U
دعوی
pretensions
U
دعوی
suit at law
U
دعوی
quarrels
U
دعوی
pretension
U
دعوی
profession
U
دعوی
cases
U
دعوی
quarreling
U
دعوی
quarrelled
U
دعوی
quarrelling
U
دعوی
claiming
U
دعوی
professions
U
دعوی
quarrel
U
دعوی
lawsuits
U
دعوی
lawsuit
U
دعوی
claim
U
دعوی
claimed
U
دعوی
personal action
U
دعوی منقول
pleas
U
پاسخ دعوی
plea
U
پاسخ دعوی
splitting a cause of action
U
تجزیه دعوی
quarrelled
U
دعوی کردن
quarreling
U
دعوی کردن
quitclaim
U
ترک دعوی
personal action
U
دعوی شخصی
proceeding for damage
U
دعوی خسارت
prime impression
U
دعوی ابتدایی
quarrelling
U
دعوی کردن
disclaimer
U
ترک دعوی
disclaimers
U
ترک دعوی
quarrels
U
دعوی کردن
post litem motam
U
پس از طرح دعوی
the litigants
U
طرفین دعوی
possessory action
U
دعوی مالکیت
prime impression
U
دعوی بدوی
substituted service
U
اوراق دعوی
relinquishment of a claim
U
ترک دعوی
set up claim to
U
دعوی کردن
remedy sought by plaintiff
U
خواسته دعوی
sue
U
دعوی کردن
sued
U
دعوی کردن
sues
U
دعوی کردن
suing
U
دعوی کردن
right of action
U
حق اقامه دعوی
restitution of conjugal rights
U
دعوی تمکین
quarrel
U
دعوی کردن
parties of dispute
U
اصحاب دعوی
parties to a dispute
U
اصحاب دعوی
quarreled
U
دعوی کردن
set off
U
دعوی متقابل
case
U
دعوی مرافعه
case
U
دعوی مورد
relinquishment of a claim
U
اسقاط دعوی
s.c
U
همان دعوی
cases
U
دعوی مرافعه
cases
U
دعوی مورد
party to a suit
U
طرف دعوی
retraxit
U
استرداد دعوی
hearing
U
استماع دعوی
bringing an action
U
اقامه دعوی
pretensions
U
دعوی خودفروشی
claimants
U
اصحاب دعوی
parties
U
اصحاب دعوی
criminal action
U
دعوی جزایی
litigants
U
اصحاب دعوی
jactation
U
دعوی دروغ
jactitation
U
دعوی دروغ
lis mota
U
شروع دعوی
initiating proceedings
U
اقامه دعوی
counterclaim
U
دعوی متقابل
cause of claim
U
منشاء دعوی
opponents
U
طرف دعوی
opponent
U
طرف دعوی
hearings
U
استماع دعوی
cross action
U
دعوی متقابل
desistement
U
انصراف از دعوی
counter claim
U
دعوی متقابل
claim for restitution
U
دعوی استرداد
civil action
U
دعوی مدنی
litigant
U
طرف دعوی
suit
U
خواستگاری دعوی
acquittance
U
ترک دعوی
acquittance
U
سندترک دعوی
hypothetical case
U
دعوی فرضی
desistement
U
ترک دعوی
nullity proceeding
U
دعوی بطلان
object of claim
U
خواسته دعوی
withdrawal of a case
U
استرداد دعوی
waiving a claim
U
اسقاط دعوی
vexatious action
U
دعوی ایذائی
pretension
U
دعوی خودفروشی
admissible case
U
دعوی مسموع
suited
U
خواستگاری دعوی
litigation
U
ترافع دعوی
litigation
U
دعوی قضایی
ancillary suit
U
دعوی طاری
suits
U
خواستگاری دعوی
mertis of the case
U
ماهیت دعوی
traverses
U
تکذیب کردن دعوی
traversing
U
تکذیب کردن دعوی
traverse
U
تکذیب کردن دعوی
pretend to
U
دعوی یا ادعا کردن
pleas in bar
U
مدافعات مسقط دعوی
action in personam
U
دعوی بر علیه شخص
possessory action
U
دعوی اعاده مالکیت
civil action
U
دعوی مدنی یا حقوقی
traversed
U
تکذیب کردن دعوی
prima facie case
U
دعوی قابل استماع
quarreled
U
دعوی کردن منازعه
lose the case
U
محکوم شدن در دعوی
litigating
U
طرح دعوی کردن
quarreling
U
دعوی کردن منازعه
litigates
U
طرح دعوی کردن
quarrelled
U
دعوی کردن منازعه
litigate
U
طرح دعوی کردن
disclaims
U
ترک دعوی کردن
disclaiming
U
ترک دعوی کردن
quarrelling
U
دعوی کردن منازعه
litigated
U
طرح دعوی کردن
disclaim
U
ترک دعوی کردن
lodge a complaint
U
اقامه دعوی کردن
litigable
U
قابل طرح دعوی
judge advocate
U
اقامه کننده دعوی
disaffirm
U
ترک دعوی کردن
relinquish
U
ترک دعوی کردن
relinquished
U
ترک دعوی کردن
relinquishes
U
ترک دعوی کردن
evidance in substanttiation of claims
U
ادله اثبات دعوی
disclaimed
U
ترک دعوی کردن
bills
U
گزارش جریان دعوی
bill
U
گزارش جریان دعوی
quarrel
U
دعوی کردن منازعه
parties
U
متداعیین اطراف دعوی
seduction
U
دعوی فریب و اغوا
quarrels
U
دعوی کردن منازعه
sounding in damages
U
دعوی خسارت مستدل
secta
U
ادله خواهان دعوی
right of action
U
حق طرح دعوی در دادگاه
querela
U
دعوی مطروح در محکمه
right of action
U
حق طرح دعوی دردادگاه
quitclaim
U
سند ترک دعوی
real action
U
دعوی غیر منقول
to go
[fall]
together by the ears
[outdated]
<idiom>
U
شروع به دعوی کردن
relinquish a claim
U
ترک دعوی کردن
replevin
U
دعوی اعاده مالکیت
security for costs
U
تامین هزینه دعوی
prima facie case
U
دعوی قابل طرح
subduct
U
ترک دعوی کردن
taxation of costs
U
ارزیابی هزینههای دعوی
action in rem
U
دعوی بر علیه عین مال
lawsuits
U
دادخواهی طرح دعوی در دادگاه
pretend
U
بخود بستن دعوی کردن
pretending
U
بخود بستن دعوی کردن
to pretend to wisdom
U
دعوی عقل یا حکمت کردن
suppliant
U
خواهان دعوی اعاده تصرف
sounding in damages
U
دعوی خسارت صحیح و محکم
pretends
U
بخود بستن دعوی کردن
dismissal
U
عزل مختومه کردن دعوی
non suit
U
ترک دعوی به وسیله خواهان
lawsuit
U
دادخواهی طرح دعوی در دادگاه
forclosure
U
سلب حق اقامه دعوی ممانعت
jactitation of marriage
U
دعوی دروغ نسبت به زناشویی
counter charge
U
دعوی متقابل در امر جزایی
venues
U
محل وقوع جرم یا دعوی
dismissals
U
عزل مختومه کردن دعوی
libllant
U
خواهان یا شاکی دعوی افترا
venue
U
محل وقوع جرم یا دعوی
to initiate legal action
U
دعوی حقوقی را راه انداختن
[حقوق]
bring an action against someone
U
علیه کسی اقامه دعوی کردن
released
U
ترک دعوی ابراء کسی از دین
lodge a complaint against someone
U
علیه کسی اقامه دعوی کردن
join issue with a person
U
با کسی وارد مرافعه یا دعوی شدن
variance
U
اختلاف و نتاقض در ارکان مختلف دعوی
to start quarrelling
<idiom>
U
شروع به دعوی کردن
[اصطلاح روزمره]
We lost the case . We were convicted.
U
دردادگاه محکوم شدیم ( دعوی را باختیم )
I will be instigating
[initiating]
legal proceedings.
U
من دعوی حقوقی را آغاز خواهم کرد.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com