English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
There is more to it than meets the eye . It is not simple as all that. U موضوع اینقدرها هم ساده نیست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
that is not the proposition U موضوع چیز دیگر است موضوع این نیست
that is not the question U موضوع این نیست
to not have it easy U [موقعیت] ساده نیست [برایشان]
This question is not at issue. U بحث روی این موضوع نیست.
face up to <idiom> U پذیرفتن چیزی پذیرفتنش آن ساده نیست
ancillary equipment U وسیلهای که کاری را ساده تر میکند ولی واقعا نیاز نیست
atoms U مقدار یا رشتهای که به حالت ساده تری قابل تبدیل نیست
atom U مقدار یا رشتهای که به حالت ساده تری قابل تبدیل نیست
simple design U طرف کف ساده [هرگاه قسمتی و تمام فرش را بصورت ساده و بدون هیچگونه طرحی می بافند. نمونه آن فرش قائنات یا آستان قدس است که فضای بین لچک و ترنج کف ساده و قرمز می باشد.]
queued U فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queueing U فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queues U فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queue U فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
sequential access U فایل ترتیبی اندیس دار که موضوع به موضوع در بافر خوانده میشود
It is formed by alternatively lifting and lowering one warp thread across one weft thread U این است که توسط روش دیگر بلند کردن و پایین آوردن موضوع یکی پیچ و تاب در سراسر یک موضوع پود تشکیل
The football players are warming up before the game ( match) . U هنوز درگرما گرم موضوع است ( کاملا" متوجه نیست ؟ هنوز گرم است )
red herrings U شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
red herring U شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
basic U یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
basics U یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
All is not gold that glitters. <proverb> U هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
winchester disk U دیسک سخت کوچک در یک واحد بسته که وقتی پر است یا لازم نیست , قابل جدا شدن از کامپیوتر نیست
reverse U روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reversed U روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reverses U روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reversing U روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
step frame U استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
mirror carpet U طرح آینه [در این طرح زمینه اصلی فرش بصورت کاملا ساده و بدون هیچ نقش و نگاری بافته شده و تنها از یک یا دو حاشیه ساده استفاده می شود.]
transparent U برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparently U برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
structures U با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structure U با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structuring U با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
circular U فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
circulars U فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
leaving files open U به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست .
his parentage isunknown U اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند
it is past all hope U جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
it is inexpedient to reply U پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
subject U موضوع
questioned U موضوع
topics U موضوع ها
texts U موضوع
questions U موضوع
text U موضوع
head U موضوع
plotless U بی موضوع
themes U موضوع
question U موضوع
point U موضوع
motifs U موضوع
motif U موضوع
themes U موضوع ها
subjects U موضوع ها
subjects U موضوع
topic U موضوع
subject [topic] U موضوع
subjected U موضوع
objected U موضوع
subjecting U موضوع
criteria U موضوع
issued U موضوع
mattering U موضوع
mattered U موضوع
matters U موضوع
topics U موضوع
topic U موضوع
proposition U موضوع
objects U موضوع
propositioned U موضوع
propositioning U موضوع
issue U موضوع
objecting U موضوع
direct objects U موضوع
object U موضوع
theme U موضوع
indirect objects U موضوع
matter U موضوع
afair U موضوع
issues U موضوع
propositions U موضوع
clodhoppers U ساده
unceremoniously U ساده
unceremonious U ساده
semplice U ساده
conversable <adj.> U ساده دل
expansive <adj.> U ساده دل
good-humored U ساده دل
seemly <adj.> U ساده دل
clodhopper U ساده
daff U ساده دل
fraudless U ساده
naive U ساده
fructose U ساده
plain U ساده
sheepish U ساده دل
plainer U ساده
freestanding U ساده
plainest U ساده
free spoken U ساده گو
plains U ساده
taffetized U ساده
explicit U ساده
unassuming U ساده
fanciless U ساده
homespun U ساده
baldly U ساده
baldest U ساده
balder U ساده
bald U ساده
plain hearted U ساده دل
simple hearted U ساده دل
idiot U ساده
unsophisticated U ساده
sheepishly U ساده دل
untutored U ساده
simpler U ساده
simplistic U ساده
simpler U ساده دل
frugal U ساده
simplex U ساده
unaffected U ساده
slickest U ساده
simpleminded U ساده دل
artless U ساده
incomplex U ساده
simple U ساده
simple U ساده دل
idiots U ساده
inexpensive U ساده
downright U ساده
incomposite U ساده
unmeaning U ساده
unaadorned U ساده
slick U ساده
cleans U ساده
simplest U ساده
naif U ساده
cleaned U ساده
simple minded U ساده دل
positive U ساده
innocent <adj.> U ساده دل
clean U ساده
cleanest U ساده
charmless U ساده
simple-hearted <adj.> U ساده دل
simplest U ساده دل
issued U موضوع دعوی
issues U موضوع شماره
What gives? U موضوع چه است؟
off the track U از موضوع پرت
universe of discourse U موضوع بحث
lemma U مقدمه موضوع
it is a question of money U موضوع بسته به
business U موضوع تجارت
businesses U موضوع تجارت
subject matter U موضوع اصلی
irrelevant U خارج از موضوع
subject matter U مطلب موضوع
matter on hand U موضوع بحث
not to point U بیرون از موضوع
not to the point U خارج از موضوع
objective complement U مکمل موضوع
out of question U خارج از موضوع
issue U موضوع شماره
case U موضوع حالت
problem U معما موضوع
issued U موضوع شماره
issue U موضوع دعوی
problems U معما موضوع
decade U ده موضوع یا رویداد
monomaniac U دیوانه یک موضوع
decades U ده موضوع یا رویداد
in question U موضوع بحث
in contestation U موضوع بحث
cases U موضوع حالت
issues U موضوع دعوی
a horse of another colour [different colour] U موضوع علیحده
What is happening? U موضوع چه است؟
side show U موضوع فرعی
res ipsa loquitur U موضوع گویاست
subjecting U شیی موضوع
at issue U موضوع بحث
side issue U موضوع فرعی
side issues U موضوع فرعی
beside the question U خارج از موضوع
neither here nor there <idiom> U بیربط به موضوع
What's the matter? U موضوع چیه؟
What is it all about ? U موضوع چیست ؟
grievance U موضوع شکایت
objects U موضوع منظره
sides of the question U اطراف موضوع
sign position U موضوع علامت
What's behind all this? U موضوع چه است؟
affaire d'honneur U موضوع شرافتی
subjects U رعایا موضوع
subjects U شیی موضوع
subjecting U رعایا موضوع
fair game <idiom> U موضوع تهاجم
subjected U رعایا موضوع
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com