Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
To deliberately fudge the issue . To gloss it over .
U
موضوعی را ماست مالی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
To whitewash . To do a perfunctory job. To do a patch - up of work.
U
ماست مالی کردن
whitewash
U
سفید کاری کردن ماست مالی کردن
snow job
U
ماست مالی
be your own worst enemy
<idiom>
U
از ماست که بر ماست
[کسی که به دست خودش برای خودش دردسر می تراشد.]
cere
U
موم مالی کردن یا روغن مالی کردن
marinate
U
[ترد کردن و طعم دارکردن گوشت با خیس کردن آن در ماست یا آب لیمو و غیره]
marinade
U
[ترد کردن و طعم دارکردن گوشت با خیس کردن آن در ماست یا آب لیمو و غیره]
marinate
U
ترد کردن گوشت با خیس کردن ان در ماست یا اب لیمووغیره
marinates
U
ترد کردن گوشت با خیس کردن ان در ماست یا اب لیمووغیره
marinating
U
ترد کردن گوشت با خیس کردن ان در ماست یا اب لیمووغیره
marinated
U
ترد کردن گوشت با خیس کردن ان در ماست یا اب لیمووغیره
To spilt hair . To make a fine distinction .
U
مورااز ماست کشیدن ( مو شکافی کردن )
To draw in ones houns . Toback down . To retreat.
U
ماست ها را کیسه کردن ( عقب نشینی از روی ترس )
fiscal drag
U
اثر کند کنندگی مالی هنگامیکه سیاست مالی نتواندرشد اقتصادی را حفظ نماید .
lobby
U
تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
lobbies
U
تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
lobbied
U
تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
To follow up (trace) a matter (case).
U
موضوعی را دنبال کردن
To raise a question . To bring up a matter .
U
موضوعی رامطرح کردن
to grasp an idea
U
موضوعی رادرک کردن
to touch upon
[a topic]
U
ذکر کردن
[موضوعی]
to approach
[a topic]
U
ذکر کردن
[موضوعی]
to rule on something
U
حکم کردن در موضوعی
[قانون]
nial a line to the counter
U
کذب موضوعی را ثابت کردن
to over a subject
U
موضوعی را با خنده بحث کردن
To discuss a question with someone .
U
موضوعی را با کسی مطرح کردن
to sit
U
درباره موضوعی جلسه کردن
to e. a person an a subject
U
کسی را در موضوعی راهنمایی کردن
financial statement
U
صورت مالی گزارش مالی
to argue the case for
[against]
something
U
بطرفداری از
[برضد ]
موضوعی استدلال کردن
to argue for
[against]
something
U
بطرفداری از
[برضد ]
موضوعی استدلال کردن
to paint a rosy picture of something
U
امیدوارانه به چیزی
[موضوعی]
نگاه کردن
to backtrack
<idiom>
<verb>
U
نقض کردن
[موضوعی در مقابل حریف]
to row back
<idiom>
<verb>
U
نقض کردن
[موضوعی در مقابل حریف]
rogatory commission
U
موضوعی را ازمحکمهای به دادگاه دیگراحاله کردن
submission
U
موضوعی رابه داوری ارجاع کردن
dismisses
U
منفصل کردن موضوعی را مختومه کردن
dismissing
U
منفصل کردن موضوعی را مختومه کردن
dismiss
U
منفصل کردن موضوعی را مختومه کردن
to linger on a subject
U
روعی موضوعی درنگ کردن یامعطل شدن
talk out
U
بوسیله بحث شفاهی موضوعی را روشن کردن
sparge
U
گل مالی کردن
tar down
U
بتونه مالی کردن مسدود کردن سوراخها
anointing
U
روغن مالی کردن
scrabbling
U
دست مالی کردن
spiel
U
شیره مالی کردن
anoints
U
روغن مالی کردن
rough
U
دست مالی کردن
inuct
U
روغن مالی کردن
anoint
U
روغن مالی کردن
felt
U
نمد مالی کردن
scrabbled
U
دست مالی کردن
embrocate
U
روغن مالی کردن
scrabble
U
دست مالی کردن
scrabbles
U
دست مالی کردن
roughest
U
دست مالی کردن
tallow
U
پیه مالی کردن
groping
U
دست مالی کورمالی کردن
groped
U
دست مالی کورمالی کردن
anele
U
تدهین یا روغن مالی کردن
grope
U
دست مالی کورمالی کردن
gropes
U
دست مالی کورمالی کردن
whey
U
آب ماست
lappermilk
U
ماست
It is ours. It belongs to us.
U
از آن ماست
yoghurt
U
ماست یوقورت
yoghourts
U
ماست یوقورت
joint grass
U
علف ماست
catchweed
U
علف ماست
don't split hairs this much
<idiom>
U
مو را از ماست نکشید
goose grass
U
علف ماست
He is our man .
U
آدم ماست
yoghurts
U
ماست یوقورت
yogurts
U
ماست یوقورت
lady's bedstraw
U
علف ماست
rennet
U
مایه ماست
cleavers
U
علف ماست
bedstraw
U
علف ماست
yogurt
U
ماست یوقورت
It is to our credit.
U
باعث روسفیدی ماست
sit idly by
<idiom>
U
عین ماست نشستن
the sky is above us
آسمان بالای سر ماست
his blood beon us
U
خونش به گردن ماست
financed
U
درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
finance
U
درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
financing
U
درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
finances
U
درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
quando acciderint
U
وقتی مدیرترکه در مقابل غرماء متوفی به دفاع در دست نبودن مالی از متوفی متوسل میشودمحکمه با صدور حکمی باعنوان بالا مقرر می دارد که هر گاه مالی از متوفی بدست اید باید به غرماء داده شود
usufruct
U
از عین ونمائات مالی استفاده کردن حق عمری و رقبی داشتن
She turned as pale as death .
U
رنگش مثل ماست سفید شد ( پرید )
make a diplomatic representation
U
به دولتی تذکر دادن یا توجه دولتی را به موضوعی جلب کردن
You name it , weve got it.
U
از سفیدی ماست تا سیاهی ذغال را داریم ( همه چیز )
You name it . Everything under the sun .
U
از سفیدی ماست تا سیاهی ذغال ( از شیر مرغ تا جان آدمیزاد )
illuminates
U
چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
illuminate
U
چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
illuminating
U
چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
This knife is too blunt for words .
U
این چاقو ماست راهم نمی برد ( خیلی کند است )
thematic
U
موضوعی
haze
U
موضوعی
pointlessness
U
بی موضوعی
locals
U
موضوعی
topical
U
موضوعی
local
U
موضوعی
ignorance of fact
U
جهل موضوعی
a sensitive subject
[topic]
U
موضوعی حساس
mistake of fact
U
اشتباه موضوعی
To let the cat out of the bag . To spI'll the beans . To give the game away .
U
موضوعی را لو دادن
subject schedule
U
برنامه موضوعی
subject index
U
فهرست موضوعی
The subject under discrssion .
U
موضوعی که مطرح نیست
put (something or someone) out of one's head (mind)
<idiom>
U
به موضوعی فکر نکردن
extra-
U
موضوعی که زیادی است
ventilation
U
بادگیری طرح موضوعی
object oriented graphics
U
نگاره سازی موضوعی
extras
U
موضوعی که زیادی است
extra
U
موضوعی که زیادی است
a matter of relative importance
U
موضوعی با اهمیت نسبی
have to do with
<idiom>
U
پیرامون موضوعی بودن
To emborider(embellish) a subject .
U
به موضوعی شاخ وبرگ دادن
object oriented programming language
U
زبان برنامه نویسی موضوعی
To smell out something.
U
از موضوعی بو بردن (اطلاع یافتن )
To drag out an affair . To go on and on .
موضوعی را کش دادن
[بدرازا کشاندن]
rule
[on something]
U
دستور
[در]
[مورد]
[برای]
موضوعی
ring a bell
<idiom>
U
یک مرتبه موضوعی را به خاطر آوردن
the question referred to above
U
موضوعی که در بالا بدان اشاره شد
rule
[on something]
U
حکم
[در]
[مورد]
[برای]
موضوعی
to backtrack
<idiom>
<verb>
U
عقب کشیدن
[از موضوعی در مقابل حریف]
experts
U
شخصی که درباره موضوعی بسیار می داند
to row back
<idiom>
<verb>
U
عقب کشیدن
[از موضوعی در مقابل حریف]
ignorance of the face is a good defence
U
جهل موضوعی دفاع محسوب میشود
seminars
U
جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
to harp on a subject
U
زیادموضوعی راطول دادن به موضوعی چسبیدن
to get a general idea of something
U
فهمیدن موقعیتی
[موضوعی]
به طور کلی
seminar
U
جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
expert
U
شخصی که درباره موضوعی بسیار می داند
superfix
U
تکرار مرتب ومداوم موضوعی درسخن
our neighbour door
U
کسیکه خانه اش پهلوی خانه ماست
electronic
U
موضوعی که عنوان چند رسانهای را شرح میدهد
When wI'll the matter come up for discussion ?
U
موضوعی را کی برای بحث مطرح خواهند کرد ؟
point of honour
U
موضوعی که شرف ادمی وابسته بان است
terminator
U
موضوعی در لیست داده که انتهای فایل را نشان میدهد
to put somebody on the back burner
U
کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن
[اصطلاح مجازی]
to put somebody in a backwater
U
کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن
[اصطلاح مجازی]
to shunt somebody aside
U
کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن
[اصطلاح مجازی]
to put
[throw]
[toss]
somebody on to the scrap heap
U
کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن
[اصطلاح مجازی]
to drag in a subject
U
موضوعی رابدون انکه ضرورت داشته باشد بمیان اوردن
cognizance
U
ابلاغ رسمی حق یا اختیارقانونی برای تعقیب موضوعی از مجاری قضائی
selectors
U
وسیله مکانیکی که به کاربر امکان انتخاب تابع یا موضوعی را میدهد
selector
U
وسیله مکانیکی که به کاربر امکان انتخاب تابع یا موضوعی را میدهد
approval
U
توافقنامهای که نشان میدهد یک موضوعی به طور رسمی پذیرفته شده است
approval
U
متنی که نشان میدهد یک موضوعی به طور رسمی پذیرفته شده است
rhetorical question
U
مسئله مربوط بمعانی بیان سوالی که برای تسجیل موضوعی بشود
financed
U
مالی
pecuniary
U
مالی
finances
U
مالی
finance
U
مالی
fiscal
U
مالی
financial
U
مالی
monetary
U
مالی
accounting classification
U
کد مالی
financing
U
مالی
rogue value
U
موضوعی درلیست داده برای نشان اینکه لیست تمام شده است
financiers
U
متخصص مالی
financial crisis
U
بحران مالی
financial period
U
دوره مالی
financial inventory
U
ذخایر مالی
financial management
U
مدیریت مالی
financial data
U
اطلاعات مالی
committee of ways and means
U
کمیسیون مالی
sustentation
U
استعانت مالی
financial feasibility
U
امکان مالی
financier
U
متخصص مالی
anointment
U
پماد مالی
self support
U
استقلال مالی
financial expenses
U
هزینههای مالی
financial intermediary
U
واسطه مالی
financial e.
U
متخصص مالی
waxing
U
موم مالی
pecuniary penalty
U
مجازات مالی
financial plan
U
برنامه مالی
financial policy
U
سیاست مالی
subvention
U
کمک مالی
financially
U
از نظر مالی
subsidies
U
کمکهای مالی
spiel
U
شیره مالی
capital commitment
U
تعهدات مالی
fiscal control
U
کنترل مالی
fiscal policy
U
سیاست مالی
felting
U
نمد مالی
fiscally
U
ازلحاظ مالی
financial market
U
بازار مالی
mart
U
بازار مالی
financial position
U
وضعیت مالی
funded
U
اعتبار مالی
fiscal control
U
نظارت مالی
financial relations
U
روابط مالی
fund
U
اعتبار مالی
non pecuniary
U
غیر مالی
slobbery
U
لجن مالی
financial secretary
U
مشاور مالی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com