Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
regional agency
U
موسسات ناحیهای موسساتی با صلاحیت محدودبه ناحیه خاص
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
years
U
حق انتفاع محدودبه چند سال
disqualifications
U
عدم صلاحیت فاقد صلاحیت قضایی
disqualification
U
عدم صلاحیت فاقد صلاحیت قضایی
black list
U
فهرست اسامی موسساتی که در پرداخت دیون خود تعلل ویا در اجرای کار خدعه کرده اند
blitter
U
عنصر الکترونیکی که برای حرکت دادن یک تصویر از یک ناحیه حافظه به ناحیه دیگر طراحی شده است
botany
U
گیاهان یک ناحیه زندگی گیاهی یک ناحیه
thrift institutions
U
موسسات پس انداز
public institutions
U
موسسات عمومی
public enterprises
U
موسسات عمومی
private enterprises
U
موسسات خصوصی
private institutions
U
موسسات خصوصی
nonprofit enterprises
U
موسسات غیر انتفاعی
government enterprise
U
موسسات تولیدی دولتی
investment institutions
U
موسسات سرمایه گذاری
business combination
U
ادغام دو یا چند موسسه دریکی از ان موسسات
state aid
U
کمک دولت به موسسات عام المنفعه وغیره
corody
U
لباس وغذا وغیره که موسسات خیریه به محتاجان میدهند
investor
U
کسی که پولش را در اختیار موسسات می گذارد و سهام انها را می خرد
investors
U
کسی که پولش را در اختیار موسسات می گذارد و سهام انها را می خرد
regionally
U
ناحیهای
regional
U
ناحیهای
zonular
U
ناحیهای
zonal
U
ناحیهای
regional development
U
توسعه ناحیهای
parochial
U
ناحیهای محدود
zone
U
ناحیهای شدن
area graph
U
نمودار ناحیهای
area search
U
جستجوی ناحیهای
communal relationship
U
روابط ناحیهای
zones
U
ناحیهای شدن
regional gap
U
شکاف ناحیهای
zonal
U
مداری ناحیهای
selective quenching
U
سردکنندگی ناحیهای
zonary
U
مداری ناحیهای
pluralism
U
عقیده مبتنی برلزوم دخالت کلی و عملی موسسات و مجامع غیر دولتی در امر اداره مملکت
suburban or local railway
U
راه اهن ناحیهای
piedmont
U
ناحیهای در شمال غربی ایتالیا
conventions
U
باره مسائل حزبی ناحیهای
patagonia
U
ناحیهای درجنوب ارژانتین وشیلی
territoriality
U
ایجاد حکومت مستقل ناحیهای
territorialism
U
ایجاد حکومت مستقل ناحیهای
chemosphere
U
ناحیهای در قسمتهای فوقانی اتمسفر
convention
U
باره مسائل حزبی ناحیهای
food and agricultural organization
U
از موسسات وابسته به سازمان ملل متحدکه به سال 5491 تاسیس وهدفش بررسی وضع تولیدمحصولات کشاورزی و سایراغذیه است
stratosphere
U
ناحیهای یا لایهای دراتمسفربین تروپوپوز و استراتوپوز
balkanize
U
ناحیهای را بقطعات ریز تقسیم کردن
line of engagement
U
ناحیهای از سینه که روبروی شمشیر قراردارد
chorographic
U
وابسته بنقشه برداری جغرافیایی از ناحیهای
enclaves
U
ناحیهای که کشور بیگانه دورانرا گرفته باشد
inversions
U
ناحیهای در اتمسفر که در ان میزان افت منفی میباشد
enclave
U
ناحیهای که کشور بیگانه دورانرا گرفته باشد
inversion
U
ناحیهای در اتمسفر که در ان میزان افت منفی میباشد
chorography
U
نقشه برداری وتوضیح وضع جغرافیایی ناحیهای
collective bargaining
U
مذاکرات دسته جمعی مذاکرات بین موسسات متشکل از کارگران و کارفرمایان برای بهبود کار
bit map
U
ناحیهای در کامپیوتر که برای گرافیک نگهداری شده است
exclave
U
ناحیهای که ازکشوری جداشده وخاک بیگانه انرافراگرفته باشد
clip
U
انتخاب ناحیهای از تصویر که کوچکتر از حالت اصلی است
clipped
U
انتخاب ناحیهای از تصویر که کوچکتر از حالت اصلی است
image
U
ناحیهای در حافظه که تصاویر دیجیتالی ذخیره شده اند
zone of rock fracture
U
ناحیهای از سنگ کره که دارای سنگهای شکافدار میباشد
clips
U
انتخاب ناحیهای از تصویر که کوچکتر از حالت اصلی است
clippings
U
انتخاب ناحیهای از تصویر که کوچکتر از حالت اصلی است
images
U
ناحیهای در حافظه که تصاویر دیجیتالی ذخیره شده اند
fairground
U
ناحیهای که مخصوص برگذاری بازار مکاره یاسیرک ونمایشگاه ها میباشد
fairgrounds
U
ناحیهای که مخصوص برگذاری بازار مکاره یاسیرک ونمایشگاه ها میباشد
parochialism
U
محدودیت فکری و دلبستگی به انجام کارهای محلی و ناحیهای محدود
triangulation
U
تقسیم ناحیهای به مثلثهای مجاور هم جهت مساحی سه گوش سازی
infarct
U
ناحیهای که در اثر وقفه گردش خون دررگ بافتهای ان مرده باشد دچارانفارکتوس
capacity
U
صلاحیت
competent
U
با صلاحیت
capacities
U
صلاحیت
capability
U
صلاحیت
competent
U
ذی صلاحیت
formidableness
U
صلاحیت
qualification
U
صلاحیت
expertise
U
صلاحیت
competence
U
صلاحیت
authority
U
صلاحیت
clearance
U
صلاحیت
qualifying
U
صلاحیت
credential
U
صلاحیت
competency
U
صلاحیت
competence
U
صلاحیت
jurisdiction
U
صلاحیت
qualification
U
صلاحیت
skill
U
صلاحیت
qualifications
U
صلاحیت
wraparound
U
توسعه و بسط اتوماتیک خطی از یک متن به دو خط یا بیشتر به واسطه محدودیت ناحیهای از صفحه نمایش
legal capacity
U
صلاحیت قانونی
competency of courts
U
صلاحیت دادگاهها
competency of courts
U
صلاحیت محاکم
competency
U
صلاحیت لیاقت
competence clause
U
شرط صلاحیت
disability
U
عدم صلاحیت
disabilities
U
عدم صلاحیت
competent
U
صلاحیت دار
intestable
U
فاقد صلاحیت
incapacitation
U
سلب صلاحیت
fitness
U
صلاحیت شایستگی
incompetency
U
عدم صلاحیت
capacity
U
صلاحیت توانایی
capacities
U
صلاحیت توانایی
jurisdiction of the court
U
صلاحیت دادگاه
qualifying examination
U
امتحان صلاحیت
relative jurisdiction
U
صلاحیت نسبی
unmeet
U
فاقد صلاحیت
it lies beyond his competence
U
در صلاحیت او نیست
jurisdication
U
صلاحیت حاکمیت
It is not within his competence.
U
در صلاحیت اونیست
inexpedience
U
عدم صلاحیت
incompetently
U
با عدم صلاحیت
inexpediency
U
عدم صلاحیت
capability
U
صلاحیت قابلیت
incompetence
U
عدم صلاحیت
incompetent
U
فاقد صلاحیت
incapacitate
U
عدم صلاحیت
competently
U
باداشتن صلاحیت
ability
U
لیاقت صلاحیت
incapacitated
U
عدم صلاحیت
incapacitates
U
عدم صلاحیت
abilities
U
لیاقت صلاحیت
disqualification
U
سلب صلاحیت
incapacity
U
عدم صلاحیت
qualifying certificate
U
گواهی صلاحیت
incapacitating
U
عدم صلاحیت
disqualifications
U
سلب صلاحیت
international finance corporation
U
شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
saving institutions
U
موسسات پس انداز شرکتهای پس انداز
ablest
U
دارای صلاحیت قانونی
ablest
U
بااستعداد صلاحیت دار
abler
U
دارای صلاحیت قانونی
abler
U
بااستعداد صلاحیت دار
clearance
U
تعیین صلاحیت کردن
able
U
دارای صلاحیت قانونی
able
با استعداد صلاحیت دار
circuit
U
حوزه صلاحیت دادگاه
principal of domestic jurisdiction
U
اصل صلاحیت ملی
circuits
U
حوزه صلاحیت دادگاه
non ability
U
ناشایستگی عدم صلاحیت
authority
U
مقام صلاحیت دار
airworthiness directive
U
دستورالعمل صلاحیت پرواز
incapacitating
U
سلب صلاحیت کردن از
incapacitates
U
سلب صلاحیت کردن از
venues
U
حوزه صلاحیت دادگاه
venue
U
حوزه صلاحیت دادگاه
deed of assignment
U
مدرک صلاحیت قانونی
sufficient
U
شایسته صلاحیت دار
incapacitated
U
سلب صلاحیت کردن از
incapacitate
U
سلب صلاحیت کردن از
by fits and starts
U
مقتضی صلاحیت دار
incapacitation
U
فاقد صلاحیت کردن
airworthiness
U
دارای صلاحیت پرواز
adequate
U
صلاحیت دار بسنده
qualified
U
صلاحیت دار ماهر
security cognizance
U
شناخت ازنظر صلاحیت
security clearance
U
داشتن صلاحیت خدمتی
security clearance
U
تایید صلاحیت کردن
airworthy
U
دارای صلاحیت پرواز
airworthiness certificate
U
گواهینامه صلاحیت پرواز
bad conduct discharge
U
اخراج به علت عدم صلاحیت
probational
U
ازمایش حسن رفتاروازمایش صلاحیت
i. for doing any thing
U
عدم صلاحیت در همه کارها
letters testamentary
U
حکم یا خطاب دادگاه ذی صلاحیت
competant judicial authority
U
مقامات صلاحیت دار قضائی
probation
U
ازمایش حسن رفتاروازمایش صلاحیت
omnicompetent
U
دارای صلاحیت در همه چیز
qualify
U
صلاحیت داشتن واجد شرایط شدن
qualifies
U
صلاحیت داشتن واجد شرایط شدن
disqualify
U
سلب صلاحیت کردن از شایسته ندانستن
discharge without honor
U
اخراج به علت عدم صلاحیت خدمتی
coram non judice
U
درپیش کسی که صلاحیت داوری ندارد
disqualifying
U
سلب صلاحیت کردن از شایسته ندانستن
disqualifies
U
سلب صلاحیت کردن از شایسته ندانستن
disqualified
U
سلب صلاحیت کردن از شایسته ندانستن
clearance
U
پاک سازی تایید صلاحیت تخلیه کردن
it is beyond his province
U
از صلاحیت او بیرون است درحوزه کاراو نیست
images
U
ناحیهای ز میکروفیلم یا صفحه نمایش که حروف و طرح ها قابل نمایش اند
enzootic
U
مرض همه گیر دامها امراض فصلی و ناحیهای دامها
soft clip area
U
محدودیتهای ناحیهای که در ان داده میتواند روی دستگاه ترسیم کننده نمایش داده شود
check flight
U
پروازی برای اشناشدن خدمه و یا ازمایش صلاحیت انها
to discharge someone without honor
[from the army]
U
اخراج کردن کسی به علت عدم صلاحیت خدمتی
refresh memory
U
واحد حافظه با سرعت بالابرای تولید مجدد تصویر ناحیهای از حافظه کامپیوترکه مقادیری را نگهداری میکند
colours
U
امکانی در گرافیک یا برنامههای کاربردی DTP که به کاربر امکان میدهد رنگهای خاص با توجه به CMYK و RGB بسازد و سپس ناحیهای را با این رنگ پر کند
colour
U
امکانی در گرافیک یا برنامههای کاربردی DTP که به کاربر امکان میدهد رنگهای خاص با توجه به CMYK و RGB بسازد و سپس ناحیهای را با این رنگ پر کند
banns
U
اعلان پیشنهاد ازدواج درکلیساتا کسانی که اعتراضی به صلاحیت زوجین دارنداطلاع دهند
partition
U
ناحیه
proclimax
U
ناحیه
regions
U
ناحیه
regional
<adj.>
U
ناحیه ای
region
U
ناحیه
areas
U
ناحیه
zone
U
ناحیه
output area
U
ناحیه
wards
U
ناحیه
realms
U
ناحیه
ward
U
ناحیه
shires
U
ناحیه
partitions
U
ناحیه
realm
U
ناحیه
demesne
U
ناحیه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com