English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
bow wave U موج ضربهای در سرعتهای مافوق صوت که جلوتر از لبه حمله جسمی که فاقد لبههای تیز میباشد بوجود می اید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
critical mach number U عدد ماخی که در ان جریانهای شتابدار اطراف یک جسم دربعضی نقاط رفته رفته به سرعتهای مافوق صوت میرسند
maltron keyboard U یک نوع طرح صفحه کلید که امکان سرعتهای بلقوه بیشتری را ارئه داده ویادگیری ان نسبت به طرح سنتی Qwerty اسانتر میباشد
open jet tunnel U تونل بادی که قسما کار ان باز بوده و فاقد دیواره میباشد
moustaches U سطوح ایرودینامیکی که درقسمت جلوی هواپیمای مافوق صوت با بال دلتا شکل و با زاویه حمله زیاد نصب میگردند
unstart U انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
i am p to know him U بوجود او افتخار می کنم بوجود او سرافراز یا مفتخرم
market socialism U سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
unqulified U فاقد شرایط لازم فاقد صلاحیت غیرصالح
single track U فاقد وسعت معنوی فاقد درک عقلانی
ply yarn U نخ چندلا [در اثر تاباندن دو یا تعداد بیشتر رشته نخ بدور یکدیگر بوجود آمده و بسته به نیاز می تواند دولا، چهارلا، شش لا، نه لا و یا طنابی باشد. نخ یک لا فقط از به هم پیچیدن الیاف بوجود می آید.]
impact ionization U ایونیزاسیون ضربهای یونیزاسیون ضربهای
subsonic U سرعتهای زیر سرعت صوت
free port U بندری که معاف ازحقوق گمرکی میباشد بندری که قابل استفاده همه کشتیهای تجارتی میباشد
free ports U بندری که معاف ازحقوق گمرکی میباشد بندری که قابل استفاده همه کشتیهای تجارتی میباشد
nep U پرز [تل] [گلوله ای کوچک از الیاف که در سطح پارچه یا فرش بوجود می آید. این عارضه هنگامی که الیاف طول بلندتری داشته باشند به علت پیچ خوردن آنها به یکدیگر بوجود می آید.]
superaerodynamics U ایرودینامیک مربوط به سرعتهای نسبی زیاد ودانسیته کم
gear ratio U نسبت سرعتهای دورانی محورهای ورودی و خروجی یک جعبه دنده
tricrotism U نبض سه ضربهای ضربان نبض بطور سه ضربهای
impluse level U سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
forrarder U جلوتر
farther U جلوتر
frontrunner U جلوتر
forrader U جلوتر
acentrous U فاقد ستون پشتی فاقد ستون فقرات
preengagement U کار جلوتر
previous U اسبقی جلوتر
furthers U دوتر جلوتر
furthering U دوتر جلوتر
furthered U دوتر جلوتر
further U دوتر جلوتر
velimirovic attack U حمله ولیمیروویچ در حمله سوزین از دفاع سیسیلی شطرنج
hysterics U حمله خنده غیر قابل کنترل حمله گریه
pole position U جلوتر از همه در صف [مسابقه]
counter riposte U حمله شمشیرباز پس از دفع حمله متقابل حریف
outdistancing U خیلی جلوتر از دیگری افتادن
outdistanced U خیلی جلوتر از دیگری افتادن
outdistance U خیلی جلوتر از دیگری افتادن
to go on U جلوتر رفتن سلوک کردن
draw away U جلوتر از دیگران حرکت کردن
outdistances U خیلی جلوتر از دیگری افتادن
raise edges U لبههای برامده
constants U فن آوری دیسک که در آن دیسک با سرعتهای مختلف طبق شیار می چرخد
constant U فن آوری دیسک که در آن دیسک با سرعتهای مختلف طبق شیار می چرخد
ragged U ناصاف یا با لبههای تورفته
beads U برگرداندن لبههای ورق
bead U برگرداندن لبههای ورق
vortex breakdown/brust U جدایی ناگهانی جریانهای حلقوی از لبه حمله بالهای دلتا در زاویه حمله معین که واماندگی این نوع بالها رانشان میدهد
bead tire U لاستیک با لبههای گرد شده
edge set U فشار برروی لبههای اسکی
curb U برجستگی لبههای داخلی مسیر دو
curbed U برجستگی لبههای داخلی مسیر دو
curbs U برجستگی لبههای داخلی مسیر دو
curbing U برجستگی لبههای داخلی مسیر دو
carnal U جسمی
substantial U جسمی
bodily pain U جسمی
corporal U جسمی
somatic U جسمی
corporeal U جسمی
corporals U جسمی
upping U جلوتر از رقیب در مسابقه بودن به مقدار یک بخش یابیشتر
Car no. 6 is leading. U اتوموبیل شماره 6 ازهمه جلوتر حرکت می کند (درمسابقات )
upped U جلوتر از رقیب در مسابقه بودن به مقدار یک بخش یابیشتر
up U جلوتر از رقیب در مسابقه بودن به مقدار یک بخش یابیشتر
blade U قسمت برنده لبههای تیغ دار
fan U کابلی که لبههای مجزا را پشتیبانی میکند
fanned U کابلی که لبههای مجزا را پشتیبانی میکند
fanning U کابلی که لبههای مجزا را پشتیبانی میکند
fans U کابلی که لبههای مجزا را پشتیبانی میکند
superphysical U ابر جسمی
physical psychological U جسمی- روانی
materials U کلی جسمی
material U کلی جسمی
so matic U طبیعی جسمی
physically handicapped U معلول جسمی
plate edge planer U دستگاه تراش ویژه لبههای ورقهای فلزی
rio treaty U اکوادور ونیکاراگوئه به سال 7491 که به موجب ان در صورت حمله به یک از کشورهای امریکایی همه کشورهای دیگر حق حمله مسلحانه را دارند
ond shot U بیک حمله دریک حمله
hysteroid U حمله تشنجی شبیه حمله
hysterogenic U حمله تشنجی شبیه حمله
corporeity U خاصیت جسمی یامادی
Band-Aid U نوار کوچک زخم بندی که لبههای آن چسبناک است
Band-Aids U نوار کوچک زخم بندی که لبههای آن چسبناک است
supersonic U هواپیمای مافوق سرعت صوت با سرعت مافوق سرعت صوت
somatotype U نوع جسم ساختمان جسمی
whaleback U هر جسمی شبیه پشت بالن
somatotypic U نوع جسم ساختمان جسمی
the colouring p of a substance U ماده رنگ دهنده جسمی
embolic U مربوط به انسداد رگ بوسیله جسمی
transubstantiation U تبدیل جسمی بجسم دیگر
indegree U تعداد لبههای جهت دار که به سمت یک گره اشاره میکند
superordinate U مافوق
superordinates U مافوق
transcendent U مافوق
trans- U مافوق
superior U مافوق
trancscendent U مافوق
upmost U مافوق
superiors U مافوق
heredity U رسیدن خصوصیات جسمی وروحی بارث
electrolysis U تجزیه جسمی بوسیله جریان برق
letter card U کاغذ پستی تا شده که لبههای چسب دارانرابهم چسبانده به پست میدهند
keystone distortion U تغییر شکل تصویر که خط وط عمودی در لبههای افقی صفحه نمایش خم می شوند
supersensory U مافوق احساس
superiors U مافوق بالارتبه
mandate U دستور مافوق
superhuman U مافوق انسانی
supersonic U مافوق صوت
overlords U سرور مافوق
ultrasonics U مافوق صوت
overlord U سرور مافوق
past U بعد از مافوق
hypersonic U مافوق فراصوت
superior U مافوق بالارتبه
preternatural U مافوق طبیعی
superior order U امر مافوق
superior order U دستور مافوق
mandating U دستور مافوق
superconducter U مافوق هادی
mandates U دستور مافوق
mandated U دستور مافوق
hypertext U مافوق متن
hyperphyscal U مافوق طبیعت
supranational U مافوق ملیت
hypermedia U مافوق رسانه
dominant U مقتدر مافوق
hereinabove U مافوق این
hemihydrate U هیدرات جسمی که دارای نیم ملکول اب است
gyrostat U التی که جنبش وضعی جسمی رانشان میدهد
radioactivity U خاصیت جسمی که از خودپرتو مجهول بیرون میدهد
radio activity U خاصیت جسمی که از خودپرتو مجهول بیرون دهد
declination U فاصله زاویهای تا جسمی روی کره سماوی
allotrope U جسمی که مستعدتبدیل بچند صورت یا ماده باشد
dispersoid U پخش کامل ذرات جسمی درجسم دیگر
trapezoidal distortion U اختلال تصویر که در آن خط وط عمودی در قابل لبههای افقی صفحه نمایش قرار می گیرند
superconducting computers U کامپیوترهای مافوق هادی
supersonic propeller U ملخ مافوق صوت
supersonic nozzle U نازل مافوق صوت
supersonic U سرعت مافوق صوت
suoersonic compressor U کمپرسور مافوق صوت
above U مافوق واقع دربالا
beyond one's expectation U مافوق انتظار کسی
hypersonic U سرعت مافوق صوت
ultra U خیلی متعصب مافوق
supersonic U علم مافوق صوت
superman U موجود مافوق انسان
supranational U مافوق محدودیتهای ملی
supermen U موجود مافوق انسان
supramundane U مافوق این جهان
metagnostic U مافوق علم بشر
supersonic turbine U توربین مافوق صوت
catalysis U اثر مجاورت جسمی دریک فعل وانفعال شیمیایی
penance U تحمل عذاب جسمی برای بخشوده شدن گناه
emulsion U تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
tags U جسمی براق در انتهای قلاب برای جلب ماهی
emulsions U تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
emulsioned U تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
emulsioning U تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
tag U جسمی براق در انتهای قلاب برای جلب ماهی
anti- U روش کاهش اثرات لبههای دندانه دار در گرافیک با استفاده از سایههای خاکستری در لبه ها
aliasing U روش کاهش اثر لبههای دندانه دار در گرافیک با استفاده از سایههای خاکستری در لبه ها. 2-
supersonic tunnel U تونل باد مافوق صوت
luminescence U پدیده نورافشانی جسمی پس ازقرار گرفتن درمعرض تابش اشعه
metamer U جسمی که در ترکیب و سنگینی با جسم دیگر برابرولی درخواص شیمیایی است
begat U بوجود اوردن
regenarate U از نو بوجود اورنده
zygotic U بوجود اید
To come into existence . U بوجود آمدن
give birth to U بوجود اوردن
zygote U بوجود اید
To bring into existence . U بوجود آوردن
make U بوجود اوردن
give brith to U بوجود اوردن
makes U بوجود اوردن
hyperphysical U خارق العاده مافوق قوه بدنی ومادی
variable incidence U جسمی که بصورت لولایی نصب شده بطوریکه زاویه برخورد ان تغییر میکند
antimatter U جسمی که حاوی مادهء ضد خود نیز باشد مثل ضدالکترون بجای الکترون
front line U خط حمله خط حمله یادفاع
arises U بوجود اوردن برامدن
to procreate an heir U وارثی بوجود اوردن
arise U بوجود اوردن برامدن
vampirism U اعتقاد بوجود vampire
arising U بوجود اوردن برامدن
self born U از خود بوجود امده
inchoate U تازه بوجود امده
father U موجد بوجود اوردن
fathers U موجد بوجود اوردن
fathering U موجد بوجود اوردن
fathered U موجد بوجود اوردن
acetolysis U تجزیهء جسمی در اثراضافه شدن جوهر سرکه حالت استیله و هیدرولیز پیداکردن در ان واحد
jet propulsion U جهش و کشش جسمی بطرف جلو در اثر خروج مایع جهندهای در جهت عقب
variable pitch U جسمی که بصورت لولایی به ملخ نصب شده که در ان زاویه برخورد گام نامیده میشود
begets U بوجود اوردن ایجاد کردن
beget U بوجود اوردن ایجاد کردن
begetting U بوجود اوردن ایجاد کردن
generate U بوجود اوردن تناسل کردن
inbreed U موجب شدن بوجود اوردن
triune U اعتقاد بوجود سه شخصیت در خدا
ingenerate U احداث کردن بوجود اوردن
generating U بوجود اوردن تناسل کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com