Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 141 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
shell-shocked
U
موجی- مبتلا بهاختلالاتناشیازجنگ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cataleptic
U
مبتلا به بیماری جمود عضلات مبتلا به جمود فکری
flexuose
U
موجی
wavelike
U
موجی
sinuous
U
موجی
flexuous
U
موجی
flexural
U
موجی
sinuate
U
موجی
undulatory
U
موجی
flecky
U
موجی
given
U
مبتلا
stricken
U
مبتلا
sinuous flow
U
جریان موجی
thread
U
موجی کردن
sinuosity
U
حرکت موجی
cyma reversa
U
موجی جمع
radiant energy
U
نیروی موجی
impedance level
U
مقاومت موجی
corrugate
U
موجی شدن
cyma
U
گچ بری موجی
threads
U
موجی کردن
cyma recta
U
موجی افتاده
waviness
U
حالت موجی
wave motion
U
حرکت موجی
cima
U
گچ بری موجی
doucine
U
گچ بری موجی
wave mecanics
U
مکانیک موجی
wave function
U
تابع موجی
gorge
U
[گچ بری موجی]
undulatory current
U
جریان موجی
cyma
U
گچ بری موجی
bronchitic
U
مبتلا به برنشیت
amnesiac
U
مبتلا به فراموشی
unhinged
U
مبتلا بهبیماریذهنیوروحی
tuberculate
U
مبتلا بمرض سل
varicose
U
مبتلا به واریس
hemophilic
U
مبتلا به هموفیلی
glandered
U
مبتلا به مشمشه
allergic
U
مبتلا به آلرژی
colicky
U
مبتلا بهقولنج
meningitic
U
مبتلا به مننژیت
rheumaticky
U
مبتلا بهرماتیسم
amnesic
U
مبتلا به فراموشی
afflicts
U
مبتلا کردن
mangy
U
مبتلا به گری
leper
U
مبتلا به جذام
mangy
U
مبتلا به جرب
gangrenous
U
مبتلا به قانقاریا
infect
U
مبتلا و دچارکردن
mangey
U
مبتلا به گری
lepers
U
مبتلا به جذام
afflicting
U
مبتلا کردن
afflict
U
مبتلا کردن
infects
U
مبتلا و دچارکردن
infecting
U
مبتلا و دچارکردن
mangey
U
مبتلا به جرب
constipated
U
مبتلا بهیبوست
giddy
U
مبتلا به دوار سر
steady state wave motion
U
حرکت موجی پایا
plunger
U
موجی که ناگهان می شکند
half wave rectifier
U
یکسوکننده نیم موجی
plungers
U
موجی که ناگهان می شکند
full wave rectifier
U
یکسوکننده تمام موجی
cymatium
U
گچ بری موجی شکل
sinuate
U
دارای حاشیه موجی
sinuous
U
دارای شیارهای موجی
repand
U
دارای حاشیه موجی
undulation
U
حرکت موجی زیروبم
crisfate
U
دارای حاشیه موجی
schrodinger wave mechanics
U
مکانیک موجی شرودینگر
ripple sort
U
مرتب کردن موجی
vermiculate
U
دارای خطوط موجی
liverish
U
مبتلا به مرض جگر
pleuritic
U
مبتلا به ذات الجنب
stenosed
U
مبتلا به تنگی نفس
greensick
U
مبتلا به یرقان ابیض
leukotic
U
مبتلا به مرض لوسمی
rheumatic
U
ادم مبتلا بدردمفاصل
arthritic
U
مبتلا به اماس مفصل
schizophrenics
U
مبتلا بجنون جوانی
septicaemic
U
مبتلا بگند خونی
plaguer
U
مبتلا به طاعون کننده
greensick
U
مبتلا به یرقان سفید
spastics
U
مبتلا به فلج تشنجی
schizophrenic
U
مبتلا بجنون جوانی
spastic
U
مبتلا به فلج تشنجی
psychopath
U
مبتلا بامراض روانی
psychopaths
U
مبتلا بامراض روانی
gapy
U
مبتلا به دهن دره
anorexic
U
مبتلا به بی اشتهایی عصبی
bleeder
U
مبتلا به خون روش
bleeders
U
مبتلا به خون روش
shouldered
U
سمت موجی که هنوز نشکسته
shoulder
U
سمت موجی که هنوز نشکسته
shoulders
U
سمت موجی که هنوز نشکسته
spiller
U
موجی که اهسته ویکنواخت می شکند
wave
U
موجی بودن موج زدن
shouldering
U
سمت موجی که هنوز نشکسته
undulaory
U
موجی نوسانی موج نما
waving
U
موجی بودن موج زدن
corrugated iron
U
اهن موجی یاچین دار
waves
U
موجی بودن موج زدن
ripple
U
بطور موجی حرکت کردن
waved
U
موجی بودن موج زدن
rippled
U
بطور موجی حرکت کردن
ripples
U
بطور موجی حرکت کردن
rippling
U
بطور موجی حرکت کردن
poliomyelitic
U
مبتلا به بیماری فلج کودکان
cachectic
U
مبتلا بسوء هاضمه وضعف
blue baby
U
طفلی مبتلا به یرقان ازرق
A wave of anger swept over the entire world .
U
موجی از خشم دنیا را فرا گرفت
cosmic microwave radiation background
U
زمینه تشعشعی میکرو موجی کیهانی
radiant flux
U
درجه نشر و تراوش نیروی موجی
creese
U
یکجور خنجر که تیغه ان موجی است
schizo
U
شخص مبتلا به بیماری جنون جوانی
greensick
U
مبتلا به بیماری کم خونی زنان جوان
diabetic
U
مبتلا یا وابسته بمرض قند دولابی
hyperope
U
مبتلا به مرض دوربینی شخص دوربین
carsick
U
مبتلا به بهم خوردگی حال دراتومبیل
psychoneurotic
U
مریض مبتلا به ناراحتی عصبی وروانی
diabetics
U
مبتلا یا وابسته بمرض قند دولابی
surges
U
برق موجی از هوا تشکیل موج دادن
surged
U
برق موجی از هوا تشکیل موج دادن
surge
U
برق موجی از هوا تشکیل موج دادن
acidosis
U
فساد خون در اشخاص مبتلا به بیماری قند
schizoid
U
مبتلا به اختلال روانی وجنون گوشه گیری
seasick
U
مبتلا به استفراغ وبهم خوردگی حال در سفردریا
kymograph
U
دستگاه ثبت نوسانات یا حرکات موجی مانند نبض
agoraphobic
U
شخصی که مبتلا به بیماری ترس از جاهای شلوغ است
airsick
U
مبتلا بکسالت و بهم خوردگی مزاج در اثر پرواز
strigil
U
برس یاماهوت پاکن مخصوص بدن یکرشته تزئینات موجی ساختمان
pitches
U
دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی
pitch
U
دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی
electromagnetic wave
U
موجی که دراثر تاثیرشدت میدان الکتریسته و مغناطیسی یا تناوب همزمان برروی هم ایجاد میشود
actinoelectric
U
اجسامی که دارای خاصیت تولید الکتریسیته در اثر تابش طول موجی متناسب با نورباشند
bow wave
U
موجی که از سینه کشتی تولید میشود موج سینه
stream takeoff
U
حالت موجی هواپیماها درحال برخاستن پشت سر هم پرواز از روی باند به صورت موج پشت سر هم
damped wave
U
موجی که دامنه ان رفته رفته کاهش میابد
huygen's principle
U
قانون عمومی مربوط به همه حرکتهای موجی : هر نقطه دلخواه در جبهه فاز یا جبهه موج میتواند خود منبع ثانویهای برای انتشار موجهای کروی باشد
spastical
U
تشنجی مبتلا به فلج تشنجی
sinuous weft
U
نخ پود زیر
[این نخ چون معمولا نازکتر است در موقع پودگذاری بین تارها، حالت موجی یا سینوسی به خود می گیرد لذا به این اسم نیز نامیده می شود.]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com