English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
availability U موجود بودن
to be there U موجود بودن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
avaiiability U موجود بودن بدرد خوردن
availability edit U بررسی موجود بودن اقلام درخواستی
preexist U ازلی بودن قبلا موجود شدن
subject to being unsold U فروخته نشده باشد درصورت موجود بودن کالا
Other Matches
polymorph U عضو یا موجود چند شکلی موجود زنده ایکه چندین مرحله تغییر ودگردیسی داشته باشد
current ratio U نسبت دارایی موجود به بدهی موجود
implied malice U سوء نیتی است که به موجب نشانههای موجود در قانون درصورت سرزدن اعمال خاص از فرد و یا به وجود امدن شرایط خاص در موضوع موجود فرض میشود
stock U موجود
stocked U موجود
handier U موجود
handiest U موجود
available U موجود
bound U موجود
existent U موجود
to the fore U موجود
existing U موجود
handy U موجود
on hand U موجود
extant U موجود
inesse U موجود
lives U موجود
disposal U موجود
in store U موجود
entity U موجود
going U موجود
entities U موجود
life U موجود
ready money U پول موجود
real U واقعی موجود
available goods U کالاهای موجود
available balance U مانده موجود
status quo U وضع موجود
to have in stock U موجود داشتن
gremlin U موجود وهمی
gremlins U موجود وهمی
spot goods U کالاهای موجود
inexistent U غیر موجود
records available U اطلاعات موجود
biotype U موجود همزیست
thing U لباس موجود
effective strength U استعدادرزمی موجود
fleet in being U ناوگان موجود
existing circumstances U شرایط موجود
present U موجود اماده
wight U موجود زنده
presented U موجود اماده
presents U موجود اماده
presenting U موجود اماده
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . U مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate U سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
contained U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contains U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contain U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views U د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
clara U هدف موجود نیست
built in U موجود در داخل چیزی
nonentities U چیز غیر موجود
nonentity U چیز غیر موجود
microorganism U موجود ذره بینی
organisms U ترکیب موجود زنده
microorganisms U موجود ذره بینی
on hand U وسایل موجود درانبار
polyembryony U موجود چند جنینی
preexistent U ازلیت موجود از قبل
all available U تمام توپخانه موجود
uric U موجود در ادرار پیشابی
hygroscopic moisture U رطوبت موجود در هوا
undertones U ته صدا موجود در زمینه
available supply rate U نواخت اماد موجود
undertone U ته صدا موجود در زمینه
extant U نسخهء موجود و باقی
hemophile U موجود خون دوست
water hardness U [میزان املاح موجود در آب]
back order U اماد غیر موجود
biogenic U موجد موجود زنده
dermatome U قسمت خارجی یک موجود
supermen U موجود مافوق انسان
freed U موجود در دیسک یا حافظه
free U موجود در دیسک یا حافظه
being U موجود زنده شخصیت
freeing U موجود در دیسک یا حافظه
frees U موجود در دیسک یا حافظه
anaerobe U موجود غیر هوازی
virtual U موجود بالقوه تقدیری
superman U موجود مافوق انسان
organism U ترکیب موجود زنده
stock accounting U حساب کالاهای موجود
The root of exisiting differences. U ریشه اختلافات موجود
up to it/the job <idiom> U مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
to be in one's right mind U دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
to mind U مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
outnumbers U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
correspond U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponds U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumber U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
corresponded U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumbered U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbering U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
ammunition in hands of troops U مهمات موجود در دست یگانها
hypostasis U موجود فرضی حالت تعلیق
satyrs U موجود نیمه انسان ونیمه بز
satyr U موجود نیمه انسان ونیمه بز
ammunition available supply rate U نواخت اماد مهمات موجود
menu U لیستی از انتخابهای اولیه موجود
latent U اضافه ازفرفیت بار موجود
available supply rate U نواخت اماد مهمات موجود
symbiont U موجود زنده اجتمای یا همزی
humus U موار الی موجود در خاک
hydrotaxis U واکنش موجود زنده نسبت به اب
humidity U میزان بخار اب موجود درهوا
ubiquitous U همه جا حاضر موجود درهمه جا
banshees U موجود وهمی بشکل روح
taxis U واکنش موجود زنده در برابرگرایش
banshee U موجود وهمی بشکل روح
beach reserves U ذخایر موجود دربارانداز ساحلی
moisture content U درصد رطوبت موجود در خاک
menus U لیستی از انتخابهای اولیه موجود
solute U جسم حل شده موجود در محلول
NO VACANCIES U اتاق خالی موجود نیست.
backgrounds U اختلال موجود در سیگنال در خواست شده
armaments U جنگ افزار موجود روی وسیله
keratin U ماده شاخی موجود در مووناخن و شاخ
radicalism U اجتماعی موجود سا سیستم فکری افراطی
We dont have it in stock . U این جنس موجود نیست ( نداریم )
set up U انتخابهای موجود هنگام نصب سیستم
armament U جنگ افزار موجود روی وسیله
addressability U کنترل موجود روی پیکسلهای صفحه
cybercafe U نیز قهوه و شیرینی در آن موجود است
abiogenesis U ایجاد موجود زنده از موادبی جان
intravenous U موجود در سیاهرگ یا ورید داخل وریدی
sylph U روح یا موجود ساکن در هوا جن هوایی
zap U حذف داده موجود در فضای کاری
zapped U حذف داده موجود در فضای کاری
zapping U حذف داده موجود در فضای کاری
zaps U حذف داده موجود در فضای کاری
background U اختلال موجود در سیگنال در خواست شده
There are no tickets available for tonight . U بلیط برای امشب موجود نیست
biont U واحد مستقل موجود زنده سلول
nucleon U پروتون یا نوترون موجود درهسته اتمی
sop U رویه عملیاتی استاندارد وضعیت موجود
line item U اقلام موجود در چانل درخواست وسایل
intravenously U موجود در سیاهرگ یا ورید داخل وریدی
halobiont U موجود زیست کننده دراب شور
sops U رویه عملیاتی استاندارد وضعیت موجود
look out U منتظر بودن گوش به زنگ بودن
validity of the credit U معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
fit U شایسته بودن برای مناسب بودن
reasonableness U موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
to look out U اماده بودن گوش بزنگ بودن
fits U شایسته بودن برای مناسب بودن
To be on top of ones job . U بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
fittest U شایسته بودن برای مناسب بودن
lurk U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurking U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
to be in a habit U دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
to be hard put to it U درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
belong U مال کسی بودن وابسته بودن
belonged U مال کسی بودن وابسته بودن
lurks U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurked U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
belongs U مال کسی بودن وابسته بودن
resource U تقسیم منابع موجود در سیستم بین کارها
aprFs-ski U فعالیتهای عمومی و سرگرمیهای موجود در پناهگاههای اسکی
dock warrant U سند مالکیت کالای موجود در انبار لنگرگاه
To pool resources to gether . U کلیه منابع وامکانات موجود را یک کاسه کردن
gamodeme U نژاد دور افتاده یا منزوی موجود زنده
net storage U انبار بار قوال انبارهای موجود در یک شبکه
backtab U برگرداندن نشانه گر به یک واحد عقب تر از موقعیت موجود
stare decisis U قاعده صدور رای بر مبنای سابقه موجود
staged crews U خدمه موجود در روی وسیله یا کشتی یا هواپیما
recombinant U موجود دارای صفات ارثی متشکل جدید
peripheral U فرفیت ذخیره سازی موجود در وسیله جانبی
This is the oldest Persian script in existence. U این قدیمی ترین خط فارسی موجود است
To preserve the status quo . U وضع موجود ( شرایط فعلی ) را حفظ کردن
delivery forecast U پیش بینی اشکالات موجود درسیستم تولید
formalism U اعتقاد به حفظ فاهر وقالبهای موجود در کلیه امور
metabolism U تحولات بدن موجود زنده برای حفظ حیات
victualling bill U پروانه حمل کالائی که درانبار گمرکی موجود باشد
riparian law U قوانین مربوط به اعیان واموال موجود در اطراف رودخانه
metabolisms U تحولات بدن موجود زنده برای حفظ حیات
genes U عامل موجود در کروموزوم که ناقل صفات ارثی است
prtsc U کلیدی که محتوای موجود روی صفحه را به چاپگر بفرستد
gene U عامل موجود در کروموزوم که ناقل صفات ارثی است
terpene U هیدروکربن هایی موجود در اسانس بفرمول 61H 01C
fix U تعداد بیتهای موجود که یک کلمه کامپیوتری را تشکیل میدهد
fixes U تعداد بیتهای موجود که یک کلمه کامپیوتری را تشکیل میدهد
anticatalyst U مادهای که موجب وقفهء واکنشهای حیاتی موجود میشود
analog U مدارهای موجود در PCB برای تبدیل خروجی دیجیتال به آنالوگ
parabiosis U برگشت ووقفه فعالیت حیاتی موجود فرونشستگی احساسات یافعالیت
window U فضایی در صفحه نمایش که همیشه محدوده دستورات موجود را می نویسد
symbion U موجود زندهای که بصورت دسته جمعی یا همزیستی زندگی کند
short lot U کالایی که مقدار موجود از ان کم است و در محوطه کوچک انبار میشود
manning level U درصد پرسنل موجود ناو سطح استعداد پرسنلی وسیله
proprioceptive U تحریک شده در اثر تحریکات درونی عضو موجود زنده
transmigration U حلول روح مرده در بدن موجود زنده دیگری تبعید
stenotherm U موجود غیر مقاون در مقابل تغییرات شدید درجه حرارت
insertion loss U توجه به یک سیگنال به علت افزودن یک وسیله به کانال یا مدار موجود
window U فضایی درصفحه نمایش که همیشه محدوده دستورات موجود را می نویسد
monitor U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitored U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitors U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
shares U پردازشگر کلمات موجود برای چندین کاربر سیستم منط قی اشتراکی
spellcheck U بررسی صحت نوشتار کلمه با مقایسه آن با لغت نامه موجود در کامپیوتر
share U پردازشگر کلمات موجود برای چندین کاربر سیستم منط قی اشتراکی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com