English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 169 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
geometrically U موافق علم هندسه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
geometry U هندسه
space geametry U هندسه فضایی
spherical geometry U هندسه کروی
spherics U هندسه کروی
geometer U هندسه دان
analytic geometry U هندسه تحلیلی
geometrician U هندسه دان
vertex U راس در هندسه
geometrically U مطابق هندسه
solid geometry U هندسه ی فضایی
solid geometry U هندسه فضایی
descriptive geometry U هندسه ترسیمی
coordination geometry U هندسه کوئوردیناسیون
geometrically U از روی هندسه
straight line U خط [هندسه] [ریاضی]
geometry U علم هندسه
solid geometry U هندسه سه بعدی
plane geometry U هندسه مسطحه
isotropic scaling U تجانس [هندسه] [ریاضی]
differential geometry U هندسه دیفرانسیل [ریاضی]
euclidean U وابسته به هندسه اقلیدس
analytical geometry U هندسه تحلیلی [ریاضی]
descriptive geometry U هندسه تشریحی و توصیفی
uniform scaling U تجانس [هندسه] [ریاضی]
coordinate geometry U هندسه تحلیلی [ریاضی]
analytic geometry U هندسه تحلیلی [ریاضی]
Riemannian geometry U هندسه ریمانی [ریاضی]
hypergeometric U مربوط به هندسه فوق مقیاسات فضایی
agreed U موافق
according U موافق
in suit with U موافق با
non concurrent U نا موافق
sympathetic U موافق
agreeably to U موافق
in keeping U موافق
consentaneous U موافق
congruous U موافق
concordant U موافق
consentient U موافق
accordant U موافق
attune U موافق
consilient U موافق
in suit with U موافق
respondent U موافق
attuned U موافق
sympathizer U موافق
sympathisers U موافق
compatible <adj.> U موافق
textually U موافق نص
congruent U موافق
pro U له موافق
respondents U موافق
prosodial U موافق
pro- U له موافق
compossible <adj.> U موافق
compliant U موافق
sympathizers U موافق
incompatible U نا موافق
prosodiacal U موافق
amicable U موافق
fellow countryman U موافق کردن
fair tide U جریان اب موافق
fair wind U باد موافق
adapt U موافق بودن
placet U رای موافق
palatably U موافق ذائقه
non placer U موافق نیستم
prorenata U شخص موافق
prorenata U نسبت موافق
in accordance with U مطابق موافق
quarter wind U باد موافق
go along U موافق بودن
to go along U موافق بودن
to my satisfaction U موافق دلخواه من
string along U موافق بودن
see eye to eye <idiom> U موافق بودن
fellow countryman U موافق شدن
after one's will U موافق میل
disagrees U موافق نبودن
satisfactorily U موافق دلخواه
friendliest U مهربان موافق
shaken U موافق شیوه
yea U رای موافق
harmoniously U بطور موافق
truly U موافق باحقایق
rationally U موافق عقل
friendly U مهربان موافق
friendlier U مهربان موافق
friendlies U مهربان موافق
accomodating U راحت موافق
disagreeing U موافق نبودن
disagreed U موافق نبودن
consistently U بطور موافق
favourable U موافق مطلوب
compatibly U بطور موافق
disagree U موافق نبودن
agonist muscle U عضله موافق
after ones own heart U موافق دلخواه
at will U موافق میل
genetically U موافق علم پیدایش
harmonious U موزون سازگار موافق
crony U رفیق موافق هم اطاق
quite the thing U موافق سبک روز
cronies U رفیق موافق هم اطاق
to agree on something U موافق بودن با چیزی
to a toa praposal U باپیشنهادی موافق بودن
in tune <idiom> U با یکدیگر موافق بودن
no cigar <idiom> U موافق نبودن ،رد کردن
no deal <idiom> U موافق نبودن ،رد کردن
physically U موافق علم فیزیک
to bring in to line U وفق دادن موافق
naturalistic U موافق با اصول طبیعی
geodetically U موافق قاعده پیمایش
concurring opinion U رای موافق مشروط
comkpliant U موافق اجابت کننده
accommodatingly U بطور موافق راحت
scientifically U موافق اصول علمی
genealogically U موافق شجره نامه
agree U موافقت کردن موافق بودن
harmonizing U موافق کردن هم اهنگ شدن
to put over a play U موافق بدادن نمایشی شدن
harmonizes U موافق کردن هم اهنگ شدن
in obdience to U برای اطاعت از موافق امر
bandae jireugi U ضربه دست موافق ایستادن
harmonized U موافق کردن هم اهنگ شدن
harmonises U موافق کردن هم اهنگ شدن
harmonize U موافق کردن هم اهنگ شدن
agreeing U موافقت کردن موافق بودن
agrees U موافقت کردن موافق بودن
pros and cons U موافق و مخالف طرفداران و منتقدان
adapting U وفق دادن موافق بودن
physiognomically U موافق علم قیافه شناسی
fall in U مطابقت کردن موافق شدن
she always had her way U همیشه موافق میل اوعمل می شد
harmonising U موافق کردن هم اهنگ شدن
adapts U وفق دادن موافق بودن
gastronomically U موافق علم خوب خوردن
harmonised U موافق کردن هم اهنگ شدن
concurrent U دریک وقت واقع شونده موافق
To view something approvingly ( favourably ) . U چیزی را با نظر موافق ( مساعد ) نگریستن
I agree with you completely. U من کاملا با نظر شما موافق هستم.
propitiously U بطور مساعد یا موافق خجسته وار
irish bull U بیان بظاهر موافق و درحقیقت مخالف
keep up with the times U موافق اوضاع و اداب روزرفتار کردن
live up to one's principles U موافق مرام خود رفتار کردن
physico theology U حکمت الهی موافق اصول طبیعی
pragmatize U موافق دلائل عقلی تعبیر کردن
homosexual U دارای احساسات جنسی نسبت به جنس موافق
argues U بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
arguing U بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
argued U بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
argue U بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
The pros and cons ( of something ) . U جنبه های موافق ومخالف ( مثبت ومنفی )
accordantly U بطور موافق یا مطابق چنانکه جور باشد
homosexuals U دارای احساسات جنسی نسبت به جنس موافق
chronologize U بترتیب زمان قراردادن موافق تاریخ مرتب کردن
pack U توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
packages U توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
packaged U توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
package U توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
scholastically U موافق اصول اموزشگاهها مطابق منطق قدیمی ها طلبه وار
packs U توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
layer U بخشی که موافق قالب به کدها و تقاضا برای اتصال شروع /خاتمه است
layers U بخشی که موافق قالب به کدها و تقاضا برای اتصال شروع /خاتمه است
live up to <idiom> U طبق خواسته کسی عمل کردن ،موافق بودن با ،سازش کردن با
phrenologically U ازروی علم براهین جمجمه موافق قواعد این علم
well assorted U جور دارای کالا یا اجناس جور موافق سازگار
to little up to one's principl U اصول و مرام خود را اجراکردن موافق مرام خودزیستن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com