Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to put over a play
U
موافق بدادن نمایشی شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
finable
U
جریمه دار محکوم بدادن جریمه سزاوارجریمه
expository
U
نمایشی
showdowns
U
نمایشی
showdown
U
نمایشی
flashier
U
نمایشی
flashy
U
نمایشی
dramatically
U
نمایشی
scenic
U
نمایشی
dramatic
U
نمایشی
flashiest
U
نمایشی
exhibitive
U
نمایشی
epideictic
U
نمایشی
false arch
U
قوس نمایشی
expositive
U
نمایشی نمایشگاهی
hot dogging
U
عملیات نمایشی
ideogramic
U
نمایشی تجسمی
ideogrammic
U
نمایشی تجسمی
display architecture
U
معماری نمایشی
stagy
U
نمایشی صحنهای
representative arts
U
فنون نمایشی
performing arts
U
هنرهای نمایشی
demonstration effect
U
اثر نمایشی
demo
U
نمونه نمایشی
figure skating
U
یخ بازی نمایشی
performing
U
وابسته به هنرهای نمایشی
traversing
U
حرکت نمایشی اسب
traverses
U
حرکت نمایشی اسب
traversed
U
حرکت نمایشی اسب
display menu
U
فهرست انتخاب نمایشی
traverse
U
حرکت نمایشی اسب
amphibious demonstration
U
عملیات اب خاکی نمایشی
amphibious demonstration
U
عملیات نمایشی اب خاکی
demonstrability
U
نمایشی نمایش دادنی
academic assault
شمشیر بازی نمایشی
showboat
U
نمایشی بازی کردن
the drama
U
تصنیف داستانهای نمایشی
mock up
U
نمونه نمایشی کالا
problem plav
U
نمایشی که موضوع ان مسئلهای باشد
exhibition game
U
بازی نمایشی به نفع خیریه
international demonstration effect
U
اثر نمایشی بین المللی
dramaturge
U
نویسنده داستانهای نمایشی شبیه ساز
monopolylogue
U
نمایشی که در ان یک تن عهده دارچند بخش است
indiental music
U
ساز و اوازی که با نمایشی همراه باشد
showdown
U
چیدن کلیه تجهیزات برای بازدید نمایشی
varieties
U
نمایشی که مرکب از چند قطعه متنوع باشد
showdowns
U
چیدن کلیه تجهیزات برای بازدید نمایشی
variety
U
نمایشی که مرکب از چند قطعه متنوع باشد
colour
U
صفحه نمایشی که حروف و گرافیک ها را رنگی نشان میدهد
colours
U
صفحه نمایشی که حروف و گرافیک ها را رنگی نشان میدهد
attune
U
موافق
consentaneous
U
موافق
consentient
U
موافق
compossible
<adj.>
U
موافق
in suit with
U
موافق
in suit with
U
موافق با
attuned
U
موافق
congruous
U
موافق
textually
U
موافق نص
non concurrent
U
نا موافق
agreeably to
U
موافق
consilient
U
موافق
accordant
U
موافق
agreed
U
موافق
sympathetic
U
موافق
according
U
موافق
prosodiacal
U
موافق
prosodial
U
موافق
concordant
U
موافق
in keeping
U
موافق
amicable
U
موافق
compliant
U
موافق
compatible
<adj.>
U
موافق
pro
U
له موافق
congruent
U
موافق
sympathisers
U
موافق
pro-
U
له موافق
sympathizer
U
موافق
respondent
U
موافق
respondents
U
موافق
sympathizers
U
موافق
incompatible
U
نا موافق
tragi comedy
U
نمایشی که دران مطالب جدی ومضحک باهم امیخته باشد
go along
U
موافق بودن
fellow countryman
U
موافق شدن
fellow countryman
U
موافق کردن
see eye to eye
<idiom>
U
موافق بودن
fair wind
U
باد موافق
fair tide
U
جریان اب موافق
non placer
U
موافق نیستم
prorenata
U
شخص موافق
palatably
U
موافق ذائقه
prorenata
U
نسبت موافق
placet
U
رای موافق
quarter wind
U
باد موافق
consistently
U
بطور موافق
disagree
U
موافق نبودن
string along
U
موافق بودن
disagreed
U
موافق نبودن
disagreeing
U
موافق نبودن
disagrees
U
موافق نبودن
in accordance with
U
مطابق موافق
to go along
U
موافق بودن
to my satisfaction
U
موافق دلخواه من
favourable
U
موافق مطلوب
after ones own heart
U
موافق دلخواه
agonist muscle
U
عضله موافق
at will
U
موافق میل
rationally
U
موافق عقل
after one's will
U
موافق میل
friendlies
U
مهربان موافق
friendliest
U
مهربان موافق
accomodating
U
راحت موافق
friendly
U
مهربان موافق
satisfactorily
U
موافق دلخواه
shaken
U
موافق شیوه
yea
U
رای موافق
harmoniously
U
بطور موافق
truly
U
موافق باحقایق
friendlier
U
مهربان موافق
compatibly
U
بطور موافق
adapt
U
موافق بودن
thin window display
U
نمایشی یک خطی که روی صفحات کلید و کامپیوترهای دستی بکار می رود
It was an enjoyable performance, if less than ideal.
U
این نمایشی لذت بخشی بود اگرچه کاملا ایده آل نبود.
colours
U
صفحه نمایشی که امکانی برای نشان دادن اطلاعات رنگی دارد
colour
U
صفحه نمایشی که امکانی برای نشان دادن اطلاعات رنگی دارد
mosaic
U
حرف نمایشی در سیستمهای ویدیویی که از نقاط کوچک تشکیل شده است
to bring in to line
U
وفق دادن موافق
quite the thing
U
موافق سبک روز
physically
U
موافق علم فیزیک
to agree on something
U
موافق بودن با چیزی
no cigar
<idiom>
U
موافق نبودن ،رد کردن
no deal
<idiom>
U
موافق نبودن ،رد کردن
harmonious
U
موزون سازگار موافق
scientifically
U
موافق اصول علمی
accommodatingly
U
بطور موافق راحت
in tune
<idiom>
U
با یکدیگر موافق بودن
genealogically
U
موافق شجره نامه
geodetically
U
موافق قاعده پیمایش
comkpliant
U
موافق اجابت کننده
naturalistic
U
موافق با اصول طبیعی
genetically
U
موافق علم پیدایش
to a toa praposal
U
باپیشنهادی موافق بودن
concurring opinion
U
رای موافق مشروط
crony
U
رفیق موافق هم اطاق
cronies
U
رفیق موافق هم اطاق
geometrically
U
موافق علم هندسه
she always had her way
U
همیشه موافق میل اوعمل می شد
pros and cons
U
موافق و مخالف طرفداران و منتقدان
harmonises
U
موافق کردن هم اهنگ شدن
harmonised
U
موافق کردن هم اهنگ شدن
in obdience to
U
برای اطاعت از موافق امر
adapting
U
وفق دادن موافق بودن
harmonising
U
موافق کردن هم اهنگ شدن
harmonize
U
موافق کردن هم اهنگ شدن
gastronomically
U
موافق علم خوب خوردن
harmonizes
U
موافق کردن هم اهنگ شدن
agreeing
U
موافقت کردن موافق بودن
agree
U
موافقت کردن موافق بودن
adapts
U
وفق دادن موافق بودن
fall in
U
مطابقت کردن موافق شدن
harmonizing
U
موافق کردن هم اهنگ شدن
harmonized
U
موافق کردن هم اهنگ شدن
physiognomically
U
موافق علم قیافه شناسی
agrees
U
موافقت کردن موافق بودن
bandae jireugi
U
ضربه دست موافق ایستادن
dramatic monologue
U
نوعی داستان نمایشی که دران یکنفر بتنهایی فاهر میشودوبا متکلم وحده است
concurrent
U
دریک وقت واقع شونده موافق
propitiously
U
بطور مساعد یا موافق خجسته وار
I agree with you completely.
U
من کاملا با نظر شما موافق هستم.
physico theology
U
حکمت الهی موافق اصول طبیعی
To view something approvingly ( favourably ) .
U
چیزی را با نظر موافق ( مساعد ) نگریستن
pragmatize
U
موافق دلائل عقلی تعبیر کردن
live up to one's principles
U
موافق مرام خود رفتار کردن
keep up with the times
U
موافق اوضاع و اداب روزرفتار کردن
irish bull
U
بیان بظاهر موافق و درحقیقت مخالف
homosexual
U
دارای احساسات جنسی نسبت به جنس موافق
homosexuals
U
دارای احساسات جنسی نسبت به جنس موافق
arguing
U
بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
The pros and cons ( of something ) .
U
جنبه های موافق ومخالف ( مثبت ومنفی )
argue
U
بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
argued
U
بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
accordantly
U
بطور موافق یا مطابق چنانکه جور باشد
argues
U
بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
chronologize
U
بترتیب زمان قراردادن موافق تاریخ مرتب کردن
pack
U
توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
packs
U
توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
packages
U
توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
packaged
U
توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
scholastically
U
موافق اصول اموزشگاهها مطابق منطق قدیمی ها طلبه وار
package
U
توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
trick ski
U
اسکی کوتاه برای انجام حرکات نمایشی اسکی روی اب
multiviewports
U
صفحه نمایشی که دو یاچندین صفحه قابل دید رانمایش میدهد
flattest
U
صفحه نمایشی که با یک صفحه مقابل مسط ح با لبههای مربعی ایجاد شده باشد
flat
U
صفحه نمایشی که با یک صفحه مقابل مسط ح با لبههای مربعی ایجاد شده باشد
layer
U
بخشی که موافق قالب به کدها و تقاضا برای اتصال شروع /خاتمه است
layers
U
بخشی که موافق قالب به کدها و تقاضا برای اتصال شروع /خاتمه است
presentation graphics
U
گرافیک تجاری با کیفیت بالا که روی نکات مطرح شده بامدیریت در زمینه طرح ها وبودجه ها تکیه خاصی دارد نگاره سازی نمایشی
monitored
U
صفحه نمایشی که قنل امنیتی برای فرکانس دید مورد نظر برای هر نوع کارت گرافیکی دارد
monitor
U
صفحه نمایشی که قنل امنیتی برای فرکانس دید مورد نظر برای هر نوع کارت گرافیکی دارد
monitors
U
صفحه نمایشی که قنل امنیتی برای فرکانس دید مورد نظر برای هر نوع کارت گرافیکی دارد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com