Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (33 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to agree on something
U
موافقت کردن با چیزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
to come to an explanation
U
درتوضیح چیزی باهم موافقت کردن
Other Matches
to be at odds
[with somebody]
[on / over something]
)
U
موافقت نکردن
[با کسی]
[سر چیزی]
to be split
[over something]
[with somebody]
U
موافقت نکردن
[با کسی]
[سر چیزی]
to be at strife
[with somebody]
[over something]
U
موافقت نکردن
[با کسی]
[سر چیزی]
to watch something
U
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
consent
U
موافقت کردن
complied
U
موافقت کردن
grant
U
موافقت کردن
granted
U
موافقت کردن
complies
U
موافقت کردن
comply
U
موافقت کردن
consents
U
موافقت کردن
approves
U
موافقت کردن
grants
U
موافقت کردن
assented
U
موافقت کردن
complying
U
موافقت کردن
assenting
U
موافقت کردن
accomodate
U
موافقت کردن
approving
U
موافقت کردن
consented
U
موافقت کردن
consenting
U
موافقت کردن
accorded
U
موافقت کردن
accords
U
موافقت کردن
admit
موافقت کردن
accord
U
موافقت کردن
to come in to line
U
موافقت کردن
acquiesce
U
موافقت کردن
homologate
U
موافقت کردن
assent
U
موافقت کردن
approve
U
موافقت کردن
to look after
موافقت کردن
accedes
U
موافقت کردن
concur
U
موافقت کردن
acceding
U
موافقت کردن
concurring
U
موافقت کردن
go along
<idiom>
U
موافقت کردن
approbate
U
موافقت کردن
concurs
U
موافقت کردن
acceded
U
موافقت کردن
concurred
U
موافقت کردن
jibed
U
موافقت کردن
jibing
U
موافقت کردن
jibes
U
موافقت کردن
jibe
U
موافقت کردن
assents
U
موافقت کردن
accede
U
موافقت کردن
gibes
U
موافقت کردن
to stop somebody or something
U
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن
[متوقف کردن]
[مانع کسی یا چیزی شدن]
[جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
in keeping with
<idiom>
U
مشابه ،موافقت کردن
overwrite
U
باپرداخت موافقت کردن
approbate
U
پسندیدن موافقت کردن
come to an agreement
U
موافقت پیدا کردن
to a to a proposal or opinion
U
باپیشنهادیاعقیدهای موافقت کردن
collogue
U
موافقت دروغی کردن
to fall in
U
فروکشیدن موافقت کردن
approval to the majority
U
با اکثریت موافقت کردن
acquiesces
U
رضایت دادن موافقت کردن
acquiesced
U
رضایت دادن موافقت کردن
acquiescing
U
رضایت دادن موافقت کردن
lip service
<idiom>
U
تنها زبونی موافقت کردن
agreeing
U
موافقت کردن موافق بودن
to givein one's a.
U
موافقت خودرا اعلام کردن
agrees
U
موافقت کردن موافق بودن
to go in with
U
ملحق شدن با موافقت کردن با
agree
U
موافقت کردن موافق بودن
obeyed
U
حرف شنوی کردن موافقت کردن
obeying
U
حرف شنوی کردن موافقت کردن
obey
U
حرف شنوی کردن موافقت کردن
obeys
U
حرف شنوی کردن موافقت کردن
extensions
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extension
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
win a lady's hand
U
موافقت زنی را برای ازدواج جلب کردن
to portray somebody
[something]
U
نمایش دادن کسی یا چیزی
[رل کسی یا چیزی را بازی کردن]
[کسی یا چیزی را مجسم کردن]
talk into
<idiom>
U
موافقت شخصی برای انجام کاری راجلب کردن
okay
U
تصویب کردن موافقت کردن
admitting
U
موافقت کردن تصدیق کردن
ok
U
تصویب کردن موافقت کردن
admits
U
موافقت کردن تصدیق کردن
lay hands upon something
U
جای چیزی را معلوم کردن چیزی را پیدا کردن
to see something as something
[ to construe something to be something]
U
چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن
[تعبیر کردن]
to regard something as something
U
چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن
[تعبیر کردن]
to depict somebody or something
[as something]
U
کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن
[وصف کردن]
[شرح دادن ]
[نمایش دادن]
to appreciate something
U
قدر چیزی را دانستن
[سپاسگذار بودن]
[قدردانی کردن برای چیزی]
modifying
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifies
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modify
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
covets
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covet
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
correction
U
صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
coveting
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
to scramble for something
U
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
think nothing of something
<idiom>
U
فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
rectified
U
درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
rectifies
U
درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
sleep on it
<idiom>
U
به چیزی فکر کردن ،به چیزی رسیدگی کردن
rectify
U
درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
see about (something)
<idiom>
U
دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
to give up
[to waste]
something
U
ول کردن چیزی
[کنترل یا هدایت چیزی]
pourparley
U
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparler
U
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
subscribed
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribe
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribes
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribing
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
to mind somebody
[something]
U
اعتنا کردن به کسی
[چیزی]
[فکر کسی یا چیزی را کردن]
fix
U
می کردن چیزی یا متصل کردن چیزی
fixes
U
می کردن چیزی یا متصل کردن چیزی
sympathies
U
موافقت
acquiescence
U
موافقت
sympathy
U
موافقت
ententes
U
موافقت
approbation
U
موافقت
ententes cordiales
U
موافقت
entente
U
موافقت
consents
U
موافقت
consenting
U
موافقت
congeniality
U
موافقت
agreements
U
موافقت
accommodating
U
موافقت
settle for
<idiom>
U
موافقت با
consented
U
موافقت
congruity
U
موافقت
consentaneity
U
موافقت
consent
U
موافقت
concurrence
U
موافقت
understandings
U
موافقت
accompt
U
موافقت
keeping
U
موافقت
agreeability
U
موافقت
approval
U
موافقت
agreeableness
U
موافقت
agreement
U
موافقت
accord
U
موافقت
accorded
U
موافقت
accords
U
موافقت
understanding
U
موافقت
accordance
U
موافقت
union
U
موافقت
assentation
U
موافقت
unions
U
موافقت
adhesion
U
موافقت
to concern something
U
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
verbal agreement
U
موافقت شفاهی
non cincurrence
U
عدم موافقت
incompliance
U
عدم موافقت
non placer
U
موافقت نمیشود
accommodations
U
تطبیق موافقت
congruency
U
موافقت تناسب
non compliance
U
عدم موافقت
non concurrence
U
عدم موافقت
disagreements
U
عدم موافقت
implicit agreement
U
موافقت ضمنی
gentlemen's agreement
U
موافقت شرافتمندانه
disagreement
U
عدم موافقت
concordat
U
موافقت نامه
congruence
U
موافقت تناسب
condescension
U
تمکین موافقت
agreement
U
موافقت نامه
treaties
U
موافقت نامه
come to terms
<idiom>
U
به موافقت رسیدن
propitiousness
U
موافقت مساعدت
in league with
<idiom>
U
موافقت مخفیانه
compliable
U
قابل موافقت
no go
<idiom>
U
موافقت نکردن
to come to an agreement
U
موافقت پیداکردن
treaty
U
موافقت نامه
quota agreement
U
موافقت سهمیه
agreements
U
موافقت نامه
assentient
U
موافقت دهنده
endorsement
U
موافقت تایید
nonconformity
U
عدم موافقت
endorsements
U
موافقت تایید
accommodation
U
تطبیق موافقت
incongrvity
U
عدم موافقت
flavouring
U
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavoring
U
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavorings
U
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavourings
U
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
lyophilization
U
خشک کردن چیزی بوسیله منجمد کردن ان در لوله هی خالی از هوا
to prescribe something
[legal provision]
U
چیزی را تعیین کردن
[تجویز کردن]
[ماده قانونی]
[حقوق]
prejudging
U
تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudge
U
تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudged
U
تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudges
U
تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
consents
U
موافقت رضایت دادن
arbitration agreement
U
موافقت نامه داوری
consent
U
موافقت رضایت دادن
in agreement with somebody
U
با کسی موافقت داشتن
mutilateral agreement
U
موافقت چند جانبه
assents
U
رضایت دادن موافقت
consenting
U
موافقت رضایت دادن
as previously agreed upon
<adv.>
U
همینطور که قبلا موافقت شد
unity
U
شراکت موافقت واحد
consented
U
موافقت رضایت دادن
to strike a bargain
U
درمعامله موافقت پیداکردن
geneva convention
U
موافقت نامه ژنو
to come to terms
U
سازش یا موافقت پیداکردن
assenting
U
رضایت دادن موافقت
disgreement
U
عدم موافقت اختلاف
assent
U
رضایت دادن موافقت
assented
U
رضایت دادن موافقت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com