English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
balance U موازنه صورت وضعیت
balances U موازنه صورت وضعیت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
transparently U مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
transparent U مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
statements U صورت وضعیت
statement U صورت وضعیت
credit notes U صورت وضعیت اعتباری
credit note U صورت وضعیت اعتباری
monthly statement U صورت وضعیت ماهیانه
provisional statement U صورت وضعیت موقت
financial statement U صورت وضعیت مالی
summary of monthly statement U خلاصه صورت وضعیت ماهیانه
indicator U چیزی که وضعیت فرآیند را نشان دهد. معمولا با صورت یا نور
switches U وسیله مکانیکی یا با وضعیت ثابت که به صورت الکتریکی دو یا چند خط را بهم وصل یا قط ع میکند
switched U وسیله مکانیکی یا با وضعیت ثابت که به صورت الکتریکی دو یا چند خط را بهم وصل یا قط ع میکند
switch U وسیله مکانیکی یا با وضعیت ثابت که به صورت الکتریکی دو یا چند خط را بهم وصل یا قط ع میکند
control rocket U راکت کوچکی که در صورت لزوم روشن شده و وضعیت یا سرعت فضاپیما را تصحیح میکند
inventory U از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
zero wait state U که آن قدر سریع است که با سرعت قط عات دیگر در کامپیوتر کار میکند و نیاز نیست به صورت مصنوعی سرعت آن کم شود یا وضعیت انتظار درج شود
inverse U تغییر وضعیت منط قی یک سیگنال یا وسیله به وضعیت مخالف آن
serviceability criteria U وضعیت امادگی تجهیزات وضعیت قابلیت استفاده ازوسایل
hartley U بیت و یا احتمال یک وضعیت از بین ده وضعیت معادل
active status U وضعیت خدمتی پرسنل کادرارتش وضعیت فعال
race U وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
races U وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
raced U وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
statement of service U خلاصه وضعیت خدمتی وضعیت خدمت
simple network management protocol U سیستم مدیریت شبکه که نحوه ارسال داده وضعیت از گرههای کنترل به ایستگاه کنترل را بیان میکند. SNNP قادر به کارترون با هر نوع شبکه سخت افزار یا نرم افزار به صورت مجازی است
flags U یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flag U یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flying status U وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
holding position U وضعیت انتظار و در جا زدن وضعیت انتظار هواپیما درمحوطه تاکسی کردن
device U یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
devices U یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
equilibration U موازنه
equilibrator U موازنه
balance U موازنه
counterbalances U موازنه
counterbalanced U موازنه
counterbalance U موازنه
equilibrium U موازنه موازنه
equilibrium U موازنه
balances U موازنه
balances of payments U موازنه پرداختها
charge balance U موازنه بار
balance of payments U موازنه پرداختها
equilibrist U طرفدارسیاست موازنه
counterbalances U موازنه کردن
trade balance U موازنه تجارتی
trade balance U موازنه تجاری
to strike a balance U موازنه دراوردن
libratory U موازنه کننده
compensation level U تراز موازنه
compensation point U نقطه موازنه
counterbalanced U موازنه کردن
to rule off U موازنه کردن
mass balance U موازنه جرم
balance of trade U موازنه تجاری
balancing reservoir U حوض موازنه
material balance U موازنه مواد
compensating reservoir U حوض موازنه
active balance U موازنه مثبت
adverse balance U موازنه منفی
equilibrium U موازنه و تعادل
counterbalance U موازنه کردن
equilibrate U موازنه کردن
locals U چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
local U چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
stabilising U بحالت موازنه دراوردن
stabilises U به حالت موازنه در اوردن
stabilises U بحالت موازنه دراوردن
stabilised U به حالت موازنه در اوردن
stabilised U بحالت موازنه دراوردن
balance U موازنه کردن تعادل
The policy of balance of power. U سیاست موازنه قدرت
stabilized U به حالت موازنه در اوردن
stabilising U به حالت موازنه در اوردن
stabilize U بحالت موازنه دراوردن
balances U موازنه تتمه حساب
strike a balance U موازنه بدست اوردن
balance U موازنه تتمه حساب
balances U موازنه کردن تعادل
stabilizes U به حالت موازنه در اوردن
stabilizes U بحالت موازنه دراوردن
balanced reaction U واکنش موازنه شده
stabilized U بحالت موازنه دراوردن
stabilize U به حالت موازنه در اوردن
readiness condition U وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
printers U وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
printer U وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
mercantilism U سیاست موازنه بازرگانی کشور
mercantilist U طرفدار سیاست موازنه اقتصادی
skid fin U باله موازنه در هواپیمای دوباله
deficit U کسر موازنه کمبود سرمایه
deficits U کسر موازنه کمبود سرمایه
birling U مسابقه موازنه روی تیرشناور در اب
balance of international payment U موازنه پرداختهای بین المللی
english hand balance U بالانس ژیمناست روی چوب موازنه
poise U وزنه متحرک بحالت موازنه دراوردن
plastic bubble keyboard U صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
packet U روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
packets U روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
swan scale U تعادل ژیمناست روی یک پاروی چوب موازنه
deficit U کسر موازنه مازاد بدهی بر موجودی کمبود
favorable balance of trade U موازنه مساعد بازرگانی تراز مثبت تجاری
long run equilibrium U موازنه بلند مدت قیمتها قیمت عادی
roadwheel arm U بازوی چرخ جاده اهرم موازنه شنی
deficits U کسر موازنه مازاد بدهی بر موجودی کمبود
candlesticks U بالانس بایک شانه روی چوب موازنه
numeric U که در بسیاری صفحه کلیدهای کامپیوتر به صورت گروه جداگانه برای واد کردن حجم زیادی از داده به صورت اعداد به کار می رود
thermostatics U اصول نظری یا فرضیه علمی درباره موازنه گرما
dish rag U حالت افقی بدن ژیمناست درامتداد چوب موازنه
defense readiness condition U وضعیت امادگی رزمی ارتش وضعیت امادگی رزمی دفاعی
barrage jamming U تولید پارازیت به صورت پرده ممانعتی پخش پارازیت به صورت توده وسیع
favourble balance of trade U تعادل مطلوب تجارتی موازنه مثبت بیشتر بودن صادرات یک کشور ازوارداتش
watt U واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watts U واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
discretionary U آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
rom U دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان قطعه ROM با فرفیت بالا استفاده میشود. داده به صورت دودویی ذخیره میشود به صورت سوراخهای حکاکی شده روی سطح آن که سپس توسط لیزر خوانده می شوند
line astern U صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
chargeable accessions U استخدام به صورت پرسنل کادر استخدام به صورت پیمانی
dat U سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
equilibrator U دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
attack condition , alfa U وضعیت تک
phases U وضعیت
status U وضعیت
phase U وضعیت
state- U وضعیت
estates U وضعیت
phased U وضعیت
estate U وضعیت
attitude U وضعیت
fates U وضعیت
fate U وضعیت
qualities U وضعیت
quality U وضعیت
state U وضعیت
positioned U وضعیت
stating U وضعیت
manner U وضعیت
situations U وضعیت
condition U وضعیت
situation U وضعیت
position U وضعیت
attitudes U وضعیت
states U وضعیت
attack conditon , bravo U وضعیت تک
stated U وضعیت
equiponderate U موازنه کردن هم وزن کردن
voltage balance U موازنه ولتاژ تعادل ولتاژ
state of alert U وضعیت امادگی
starting position U وضعیت صفر
status board U تابلوی وضعیت
stand alone U وضعیت یکتا
situation map U نقشه وضعیت
spinosity U وضعیت غامض
state vector U بردار وضعیت
state of alert U وضعیت هوشیاری
state stress U وضعیت تنش
financial position U وضعیت مالی
marginal case U وضعیت نهائی
flight attitude U وضعیت پروازی
final position U وضعیت نهایی
stationary state U وضعیت سکون
sitting position U وضعیت نشسته
configuration U وضعیت یا موقعیت
zero wait state U وضعیت یک وسیله
military posture U وضعیت نظامی
true U وضعیت منط قی
truer U وضعیت منط قی
truest U وضعیت منط قی
sea state U وضعیت دریا
multiplex mode U وضعیت تسهیم
neutral position U وضعیت بی باری
on position U وضعیت وصل
personnel status U وضعیت پرسنلی
problem state U وضعیت مسئله
develops U گسترش وضعیت
develop U گسترش وضعیت
supervisor state U وضعیت نظارت
prone position U وضعیت درازکش
rest position U وضعیت ساکن
repetition of position U تکرار وضعیت
steady state U وضعیت پایدار
statements U بیان وضعیت
configurations U وضعیت یا موقعیت
ideal position U وضعیت ایده ال
idle position U وضعیت ساکن
status board U تابلو وضعیت
input mode U وضعیت ورودی
kneeling position U وضعیت به زانو
ball games U شرایط وضعیت
ball game U شرایط وضعیت
status register U ثبات وضعیت
maintenance status U وضعیت نگهداری
cases U وضعیت موقعیت
mark condition U وضعیت نشان
case U وضعیت موقعیت
wait state U وضعیت انتظار
statement U بیان وضعیت
master mode U وضعیت اصلی
status report U گزارش وضعیت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com