Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
amylose
U
موادی که از تجزیهء نشاسته بدست میایند بفرمول X
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
benzene
U
هیدروکربور معطر وبی رنگی بفرمول 6H6C که ازتقطیر قطران بدست میامد بنزین
acetolysis
U
تجزیهء جسمی در اثراضافه شدن جوهر سرکه حالت استیله و هیدرولیز پیداکردن در ان واحد
dress rehearsal
U
اخرین تمرین نمایش که بازیگران بالباس کامل نمایش بر روی صحنه میایند
dress rehearsals
U
اخرین تمرین نمایش که بازیگران بالباس کامل نمایش بر روی صحنه میایند
active material
U
موادی که خاصیت تجزیه دارند
ingesta
U
موادی که داخل بدن رفته
dump
U
موادی که موقتا برای استعمال انبارمیشود
blacktop
U
موادی که برای اسفالت خیابان بکار میرود
starches
U
نشاسته
amylum
U
نشاسته
amylaceous f.
U
نشاسته
fecula
U
نشاسته
starch
U
نشاسته
farina
U
نشاسته
lipotropic
U
موادی که سبب دخول چربی در واکنشهای بدن میگردند
cassava
U
نشاسته کاساو
starchy
U
دارای نشاسته
maizena
U
نشاسته ذرت
manioc
U
نشاسته کاساو
glycogen
U
نشاسته حیوانی
animal strach
U
نشاسته حیوانی
gliadin
U
چسب نشاسته
dextrine
U
صمغ نشاسته
drawing
U
روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
drawings
U
روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
free issue materials
U
موادی که خریدار جهت تولیدکالای موردنیاز خود به سازنده میدهد
farinha
U
ارد نشاسته مانیوک
amylum
U
نشاسته
[زیست شیمی]
starchy
U
شبیه نشاسته رسمی
tapioca
U
نشاسته کاساو یا مانیوک
ravioli
U
نوعی غذای ایتالیایی از گوشت و نشاسته
starch
[Amylum]
U
نشاسته
[زیست شیمی]
[غذا و آشپزخانه]
copyright
U
عمل مجلس برای تصویب قانون حق چاپ و کنترل کپیهای موادی که این حق را دارند
copyrights
U
عمل مجلس برای تصویب قانون حق چاپ و کنترل کپیهای موادی که این حق را دارند
admixtures
U
موادی بجز سیمان شن ماسه و اب که گاهی به عنوان ماده کمکی به بتن اضافه میکنند
granulose
U
ماده اصلی نشاسته که اب دهان انراشیرین میسازد
control rod
U
میله لوله یا صفحهای درهسته شناسی که حاوی موادی است که نوترونها رابسرعت جذب میکند
cryoelectronic storage
U
یک وسیله ذخیره شامل موادی که در دماهای بسیار پایین بعنوان هادیهای عالی عمل می کنند
sago
U
شیرینی که با نشاسته ساگو تهیه شود پنیر خرما
antihistamine
U
موادی که برای درمان حساسیت بکار رفته و باعث خنثی کردن اثر هیستامین دربافت ها می شوند
potential substitution
U
حالتی که یک کالا جانشین عینی نداردولی موادی وجود دارند که تحت شرایط خاص می توانندجانشین ان شوند
formaldehyde
U
بفرمول HCHO
urea
U
اوره بفرمول 2
blancmange
U
دسر حاوی نشاسته و شیر و غیره که ژلاتین مانند است
blancmanges
U
دسر حاوی نشاسته و شیر و غیره که ژلاتین مانند است
hemiterpene
U
ترکیبی بفرمول 8H5C
levulose
U
قندی بفرمول 6O 21H6C
naphthalene
U
هیدروکربن بفرمول 8H 01C
minium
U
گل اخری بفرمول 4O3Pb
sulfur dioxide
U
گازسنگینی بفرمول 2SO
kaolinite
U
سنگ معدنی بفرمول 4
cholesterol
U
ماده بفرمول OH 54H72C
acetone
U
استون بفرمول 3COCH3CH
adenosine
U
نوکلئوزیدی بفرمول 4O5N31H01C
histamine
U
ترکیبی بفرمول 3N9H5C
furfuraldehyde
U
فورفورال بفرمول CHO O 3H 4C
benzidine
U
بنیانی بفرمول 2N21H21C
bisulfate
U
بی سولفیت بفرمول 4KHSO
glycogenesis
U
تشکیل مواد قندی ازمولکولهای غیر نشاسته مانند پرتئین و چربی
magnetite
U
کلوخه طبیعی اهن بفرمول
methanol
U
الکل متیلیک بفرمول OH 3CH
lunar caustic
U
نیترات نقره بفرمول 3NO Ag
rhamnose
U
قند متبلوری بفرمول 5O 21H 6C
sulfuric acid
U
جوهر گوگرد بفرمول 4SO 2H
stannite
U
سنگ معدن بفرمول FESNS2CU
arsenic
U
اکسید ارسنیک بفرمول 3O2As
lactic acid
U
اسید لاتیک بفرمول 3O6H 3C
adenine
U
نوعی بازپورین بفرمول 5N5H5C
absinthol
U
ماده کافوری افسنتین بفرمول
acetylcholine
U
مادهای بفرمول 3NO71H7C از جود و سر
acetyl
U
ریشهء یک فرفیتی بفرمول CO3CH
malic acid
U
اسید مالیک بفرمول 5O6H 4C
nitroglycerin
U
ترکیب روغنی سنگین بفرمول 3
kyanite
U
سیلیکات الومینیوم بفرمول 5SIO2AL
chloric acid
U
اسیداکسیدکننده بی ثباتی بفرمول 3 HCLO
pop down menu
U
که روی موادی که روی صفحه وجود دارند نشان داده میشود
supporting goods
U
موادی که در کالا بکاربرده نمیشودولی جهت تولید کالا لازم میباشد
phosgene
U
گاز بیرنگ سمی بفرمول 2COCl
acetylene
U
هیدروکربور اشباع نشدهای بفرمول 2H2C
hematein
U
ترکیب قرمز متبلوری بفرمول 6O21H61C
kaoline
U
داروی اسهال بفرمول 9O 2Si 2Al4H
magnesite
U
کاربنات منیزیوم طبیعی بفرمول 3gCo
heptose
U
انواع قندهای ایزومریک بفرمول 7O41H7C
limonene
U
هیدروکربن شیرینی بفرمول 61H 01C
samaria
U
پودر زرد کمرنگی بفرمول 3O 2sm
methyl
U
ریشه یک فرفیتی هیدروکربن بفرمول 3CH
fulminic acid
U
اسید فولمی نیک بفرمول CNOH
methylene
U
ریشه دو فرفیتی هیدروکربن بفرمول =2CH متیلین
methylamine
U
گاز منفجر شونده بفرمول 2NH 3CH
silicone
U
ترکیبی الی بفرمول Sio2R شبیه کتون
lutein
U
ماده زرد رنگی بفرمول 2O65H 04C
streptomycin
U
انتی بیوتیکی بفرمول 21o 7N93H 12C
gahnite
U
ماده معدنی برنگ سبزتیره بفرمول 4O 2Al Zn
kaolin
U
خاک چینی داروی اسهال بفرمول 9O2Si 2Al 4H
hematin
U
ترکیب قهوهای تیره یا ابی تیرهای بفرمول Fe6O4N23H43C
terpene
U
هیدروکربن هایی موجود در اسانس بفرمول 61H 01C
lactose
U
قند شیر بفرمول 11O22H 21C که مصرف طبی دارد
amphetamines
U
مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
amphetamine
U
مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
benzocaine
U
ماده متبلورسفیدی بفرمول 2NO11H9C که بعنوان داروی بیحس کننده موضعی مصرف میشود
twelve tables
U
الواحی که در سال 054 قبل از میلاد دررم منتشر شد و حاوی موادی از قوانین رمی در مورد اهم مسائل مبتلی به روزمره زندگی مردم رم بود و بعدهااساس قوانین رم قرار گرفت
sizing
U
آهارزنی
[گاه جهت استحکام و یکنواختی نخ های تار، قبل از چله کشی آنها را با نشاسته و چسب شستشو می دهند. اینکار در پارچه بافی مرسوم است ولی در بافت فرش نیز استفاد می شود.]
at the hand of
U
بدست
by
U
بدست
procures
U
بدست اوردن
procuring
U
بدست اوردن
obtain
U
بدست اوردن
get round
U
بدست اوردن
get at able
U
بدست اوردنی
come by
<idiom>
U
بدست آوردن
procure
U
بدست اوردن
get table
U
بدست اوردنی
manual
U
وابسته بدست
obtained
U
بدست اوردن
obtains
U
بدست اوردن
acquire
بدست آوردن
acquires
U
بدست اوردن
acquiring
U
بدست اوردن
provider
U
بدست اورنده
attainable
U
بدست اوردنی
gained
U
بدست اوردن
acquirer
U
بدست اورنده
acquirable
U
بدست اوردنی
gain
U
بدست آوردن
gained
U
بدست آوردن
gains
U
بدست اوردن
come by
U
بدست اوردن
catcher
U
بدست اورنده
procured
U
بدست اوردن
attenuation
U
بدست آوردن
gains
U
بدست آوردن
gain
U
بدست اوردن
soothes
U
دل بدست اوردن
catch
U
بدست اوردن
to go to the wright
U
بدست استادافتادن
procurable
U
بدست اوردنی
obtainable
U
بدست اوردنی
to come to hand
U
بدست امدن
earns
U
بدست اوردن
earned
U
بدست اوردن
earn
U
بدست اوردن
offer
U
بدست اوردن
offered
U
بدست اوردن
offers
U
بدست اوردن
securer
U
بدست اورنده
procurer
U
بدست اورنده
pick up
U
بدست اوردن
procurement
U
بدست اوری
obtainment
U
بدست اوری
getting
U
بدست اوردن
getting
U
بدست امده
gets
U
بدست اوردن
impetrate
U
بدست اوردن
gets
U
بدست امده
get
U
بدست اوردن
hand in hand
U
دست بدست
get
U
بدست امده
providers
U
بدست اورنده
soothe
U
دل بدست اوردن
soothed
U
دل بدست اوردن
unhandy
U
مشکل بدست امده
to shuffle from hand to hand
U
دست بدست کردن
having
U
بدست اوردن دارنده
pass on
U
دست بدست دادن
municipalize
U
بدست شهرداری دادن
strike a balance
U
موازنه بدست اوردن
all aggairs pivot upon him
U
کارها بدست او می گرد د
optimization
U
بدست اوردن حد مطلوب
recoups
U
دوباره بدست اوردن
quando acciderint
U
هر گاه بدست اید
acquirability
U
امکان بدست اوردن
step into
U
بسهولت بدست اوردن
to bring something
U
بدست آوردن چیزی
to get back
U
دوباره بدست اوردن
impropriate
U
بدست عام دادن
in for
<idiom>
U
مطمئن بدست آوردن
finagle
U
باحیله بدست اوردن
take back
<idiom>
U
ناگهانی بدست آوردن
gun for something
<idiom>
U
بازحمت بدست آوردن
eke out
<idiom>
U
به سختی بدست آوردن
to pander any one's lust
U
دل کسیرا بدست اوردن
encyclic
U
بدست چندنفر رونده
to obtain something
U
بدست آوردن چیزی
to get
[hold of]
something
U
بدست آوردن چیزی
to come into a property
U
دارایی را بدست اوردن
They found no trace of her .
U
ازاونشانی بدست نیامد
to gain time
U
دست بدست کردن
change hands
U
دست بدست رفتن
to change hands
U
دست بدست رفتن
to put
U
بدست امین دادن
get back
U
دوباره بدست اوردن
recover
U
دوباره بدست اوردن
retrieves
U
دوباره بدست اوردن
retrieved
U
دوباره بدست اوردن
retrieve
U
دوباره بدست اوردن
importing
U
باپیروزی بدست امدن
recouped
U
دوباره بدست اوردن
attains
U
بدست اوردن بانتهارسیدن
imported
U
باپیروزی بدست امدن
import
U
باپیروزی بدست امدن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com