English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
admixtures U موادی بجز سیمان شن ماسه و اب که گاهی به عنوان ماده کمکی به بتن اضافه میکنند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
core binder U ماده چسبی که برای تقویت به ماسه ریخته گری اضافه میشود
proportioning U توزین شن و ماسه و سیمان و اب جهت تهیه بتن
batches U اندازه گیری و وزن کردن شن ماسه سیمان و اب برای مخلوط بتن
dry pack U مخلوطی از سیمان و ماسه که برای مرمت ترکهای بتن بکار میرود
batch U اندازه گیری و وزن کردن شن ماسه سیمان و اب برای مخلوط بتن
batcher U دستگاهی که شن ماسه سیمان و اب را برای ساختن بتن را اندازه گیری میکند
aggregate U مصالح ریزدانه مانند ماسه وشن یا مخلوطی از انها که به منظور تهیه بتن با سیمان مخلوط می شوند
aggregates U مصالح ریزدانه مانند ماسه وشن یا مخلوطی از انها که به منظور تهیه بتن با سیمان مخلوط می شوند
binder U ذرات خاک رسی که جهت چسبندگی به شن و ماسه اضافه میشود
binders U ذرات خاک رسی که جهت چسبندگی به شن و ماسه اضافه میشود
cost plus contract U قرارداد براساس قیمت تمام شده به اضافه درصدی به عنوان سود
doped U قطعهای که به آن ماده شیمیایی خاصی اضافه شده است
additive ماده ای که برای افزایش خواص مادهء دیگری به آن اضافه شود
anti knock U ماده ایکه به سوخت اضافه شده و احتمال انفجار واحتراق نامنظم ان را کاهش میدهد
aux U در DOS اختصار پورت یادرگاه کمکی است که پورت ارتباطات را در DOS به عنوان پیش فرض استفاده میکند
to puddle clay and sand U ازرس و ماسه گل ساختن ماسه و گل رس را بهم امیختن
building sand U خاک و ماسه ساختمان ماسه برای بنایی
in and out U گاهی تو و گاهی بیرون
quicksand U ماسه روان ماسه دانه نچسبیده
auxiliary storage U حافظه کمکی ذخیره سازی کمکی
quicksand U ماسه ناپای ماسه غلطان
accelerators U ماده معینی که به بتن اضافه میشود تا مقاوم شدن بتن رادر مراحل اولیه تسریع نماید. کلرور کلسیم تا دو درصدیکی از معمولترین این مواداست
accelerator ماده معینی که به بتن اضافه میشود تا مقاوم شدن بتن را در مراحل اولیه تسریع نماید. کلرور کلسیم تا دو درصد یکی از معمولترین این مواد است
auxiliary operation U عملیات کمکی عملکرد کمکی
overtime U وقت اضافی اضافه کار اضافه کاری ساعت فوق العاده
active material U موادی که خاصیت تجزیه دارند
ingesta U موادی که داخل بدن رفته
dump U موادی که موقتا برای استعمال انبارمیشود
title U صفحه عنوان کتاب عنوان نوشتن
titles U صفحه عنوان کتاب عنوان نوشتن
blacktop U موادی که برای اسفالت خیابان بکار میرود
amylose U موادی که از تجزیهء نشاسته بدست میایند بفرمول X
auxiliary machinery U دستگاههای کمکی ماشینهای فرعی ماشینهای کمکی
lipotropic U موادی که سبب دخول چربی در واکنشهای بدن میگردند
free issue materials U موادی که خریدار جهت تولیدکالای موردنیاز خود به سازنده میدهد
grout U دوغاب سیمان ریختن دوغاب سیمان
eponym U عنوان دهنده عنوان مشخص
old red sandstone U سنگ ماسه قرمز قدیمی ماسه سنگ سرخ قدیمی
thermite U ماده مخصوص جوش کاری و ماده اتشزای داخل گلولههای اتشزا
antiset U ماده ضدغلیظ شدن و بستن مواد ماده سیال کننده
copyrights U عمل مجلس برای تصویب قانون حق چاپ و کنترل کپیهای موادی که این حق را دارند
copyright U عمل مجلس برای تصویب قانون حق چاپ و کنترل کپیهای موادی که این حق را دارند
materialism U فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
photoresist U ماده شیمیایی ای که در اثر اعمال نور به یک ماده مقاومت و محکم تبدیل میشود
once in a while <adv.> U گاهی
now ....now U گاهی ....گاهی
whilom U گاهی
once in a way U گاهی
somewhen U گاهی
occasionally <adv.> U گاهی
frequently [quite often] <adv.> U گاهی
sometimes U گاهی
cryoelectronic storage U یک وسیله ذخیره شامل موادی که در دماهای بسیار پایین بعنوان هادیهای عالی عمل می کنند
control rod U میله لوله یا صفحهای درهسته شناسی که حاوی موادی است که نوترونها رابسرعت جذب میکند
antihistamine U موادی که برای درمان حساسیت بکار رفته و باعث خنثی کردن اثر هیستامین دربافت ها می شوند
potential substitution U حالتی که یک کالا جانشین عینی نداردولی موادی وجود دارند که تحت شرایط خاص می توانندجانشین ان شوند
every now and then U گاه گاهی
now and a U گاه گاهی
once in a blue moon U گاه گاهی
infrequently U گاه گاهی
from time to time U گاه گاهی
at times U گاه گاهی
dope U معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
dopes U معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
coolant U ماده سرماساز ماده خنک کننده
coolants U ماده سرماساز ماده خنک کننده
female connector U دوشاخه ماده متصل کننده ماده
gunk U ماده کثیف و چسبناک ماده چرب
anchoring effect U اثر تکیه گاهی
anchorage distance U فاصله تکیه گاهی
bearing stress U تنش تکیه گاهی
support conditions U شرایط تکیه گاهی
bearing pressure U فشار تکیه گاهی
he makes occasional mistakes U گاه گاهی اشتباه میکند
hit and miss U گاهی موفق وگاهی مغلوب
precious metals U سیم وزرو گاهی پلاطین
off and on U گاهی هرچند وقت یکبار
now and then a guest w come U گاه گاهی میهمانی می رسید
bearing pressure on foundation U فشار تکیه گاهی شالوده
supporting goods U موادی که در کالا بکاربرده نمیشودولی جهت تولید کالا لازم میباشد
pop down menu U که روی موادی که روی صفحه وجود دارند نشان داده میشود
gapped scale U گاهی که چند نت ان حذف شده باشد
chugged U صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود
chugging U صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود
chugs U صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود
It is one of those things. U گاهی پیش می آید ،دیگر چه می شود کرد
casual poor U کسیکه گاه گاهی نیازمند اعانه میشود
huck aback U حولهای پارچه نخ وکتان که گاهی گلداردرست می کنند
chug U صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود
accept as true U گاهی پس از accept بمعنی پذیرفتن لفظ of می اورند
fuelling U ماده انرژی زا ماده کارساز
fuels U ماده انرژی زا ماده کارساز
fueled U ماده انرژی زا ماده کارساز
fuel U ماده انرژی زا ماده کارساز
pigments U ماده رنگی ماده ملونه
pigment U ماده رنگی ماده ملونه
fuelled U ماده انرژی زا ماده کارساز
brochures U کتاب کوچک صحافی نشده که گاهی جلدکاغذی دارد
brochure U کتاب کوچک صحافی نشده که گاهی جلدکاغذی دارد
fox fire U نور وتشعشعی که گاهی ازچوبهای پوسیده ساطع میگردد
expansion bearing U تکیه گاهی که موجب حرکت طولی یا دورانی میشود
mastigophoran U اغازیان تک سلولی تاژکدار که گاهی جزء جلبک محسوبند
echolalia U تکرار و تقلید سخنان دیگران که گاهی نوعی مرض میشود
corposant U گلولههای روشنایی که گاهی درهوای طوفانی بردکلهای کشتی دیده م
cantilever U تیرکی که تنها در یک انتهابصورت صلب به تکیه گاهی متصل شده است
natural erosion U فرسایش طبیعی که گاهی با پدیده خاک زائی در حالت تعادل است
epicanthus U لایه کوچکی از پوست که گاهی گوشه درونی چشم رامی پوشاند
cemented U سیمان
cementing U سیمان
cements U سیمان
cement U سیمان
broaching U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broach U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
karakul U کاراکول [نژادی از گوسفند آسیائی با رنگ طبیعی سیاه، خاکستری و گاهی قهوه ای]
water cement ratio U نسبت اب و سیمان
portland cement U سیمان پرتلند
portland cement mortat U ملات سیمان
slag cement U سیمان اهنگدازی
staff U مخلوط سیمان و گچ
staffed U مخلوط سیمان و گچ
staffs U مخلوط سیمان و گچ
quick setting cement U سیمان زودگیر
refractory cement U سیمان نسوز
regulated set cement U سیمان زودگیر
slag cement U سیمان شلاکه
low heat cement U سیمان کم حرارت
trass U سیمان طبیعی
natrual cement U سیمان طبیعی
pozzolan earth U سیمان طبیعی
white cement U سیمان سفید
sulphated cement U سیمان ضد سولفاته
insulating cement U سیمان عایق
hydraulic cement U سیمان اب بند
hydraulic cement U سیمان ابی
high resistance cement U سیمان ممتاز
portland cement U سیمان پورتلند
soil cement U خاک سیمان
commutator cement U سیمان جابجاگر
bag of cement U کیسه سیمان
cement mortar U ملاط سیمان
cementation U سیمان کاری
aluminium cement U سیمان الومین
neatest U دوغاب سیمان
neat U دوغاب سیمان
cement grouting U تزریق سیمان
cement rendering U اندود سیمان
fireproof cement U سیمان نسوز
cement paste U خمیر سیمان
cement plant U کارخانه سیمان
coloured cement U سیمان رنگی
cement grout U دوغاب سیمان
neater U دوغاب سیمان
grout U دوغاب سیمان
cement coating U اندود سیمان
bituminous cement U سیمان قیری
bad break U مشکلی که گاهی در نرم افزار کلمه پرداز با اعمال خودکار فاصله ایجاد میشود
lamplighter U با ان چراغ را روشن میکنند
betting shop U جائیکهرویاسبهاشرط بندی میکنند
portland cement mortat U ملات سیمان پرتلند
trass stone U سنگ سیمان طبیعی
rotary cement klin U کوره سیمان دوار
lime cement mortar U ملاط اهک و سیمان
lime cement mortat U ملاط آهک و سیمان
asbestos cement U سیمان پنبه کوهی
metallurgic cement U سیمان اهن گدازی
quick setting cement U سیمان تند گیر
portland cement kiln U کوره سیمان پزی
high resistance cement U سیمان بامقاومت زیاد
natural puzzolane U سیمان طبیعی یا پوزلان
slag cement U سیمان تفاله اهنگدازی
grouting U تزریق دوغاب سیمان
soil cement lining U پوشش با خاک و سیمان
asbestos cement U سیمان پنبه نسوز
asbestos cement pipe U لوله ازبست سیمان
pozzolan concrete U بتن سیمان طبیعی
slag cement U سیمان ذوب اهن
portland cement kiln U کوره پختن سیمان
slag cement concrete U بتن سیمان اهنگدازی
crushed stone sand U ماسه
green sand U ماسه تر
gritted U ماسه
yield of cdoncrete U ماسه
gritting U ماسه
ballast U ماسه
sand U ماسه
sands U ماسه
gravel U ماسه
grit U ماسه
barbette U سنگری که از انجاتوپها رااتش میکنند
aeroscope U اسبابی که غباروذرات هواراجمع میکنند
trampolines U توری که در اکروبات از ان استفاده میکنند
trampoline U توری که در اکروبات از ان استفاده میکنند
Havana U سیگاربرگی که درهاوانایاcuba درست میکنند
drainpipes U لولهای که با ان چرک را خارج میکنند
drainpipe U لولهای که با ان چرک را خارج میکنند
airbed U تشکی که آنرا با باد پر میکنند
bisk U ماهی وغیره درست میکنند
initial setting time of concrete U زمان شروع گرفتن سیمان
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com