English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (18 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
matter U مهم بودن اهمیت داشتن
mattered U مهم بودن اهمیت داشتن
mattering U مهم بودن اهمیت داشتن
matters U مهم بودن اهمیت داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
import U اهمیت داشتن
importing U اهمیت داشتن
imported U اهمیت داشتن
inconsiderably U بی داشتن اهمیت
concern U اهمیت داشتن
concerns U اهمیت داشتن
to carry weight U نفوذ یا اهمیت داشتن
to concern something U مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
secondary U در درجه دوم اهمیت یا کم اهمیت تر از اولین
suspects U شک داشتن مظنون بودن
suspect U شک داشتن مظنون بودن
suspecting U شک داشتن مظنون بودن
tended U متمایل بودن به گرایش داشتن
finger in the pie <idiom> U دست داشتن ،مسئول بودن
tend U متمایل بودن به گرایش داشتن
loves U عشق داشتن عاشق بودن
tends U متمایل بودن به گرایش داشتن
detest U تنفر داشتن از بیزار بودن از
tending U متمایل بودن به گرایش داشتن
merited U شایسته بودن استحقاق داشتن
loved U عشق داشتن عاشق بودن
meriting U شایسته بودن استحقاق داشتن
undulate U تموج داشتن موجدار بودن
to have an interest [in] U سهم داشتن [شریک بودن] [در]
detesting U تنفر داشتن از بیزار بودن از
detests U تنفر داشتن از بیزار بودن از
yearn U اشتیاق داشتن مشتاق بودن
yearned U اشتیاق داشتن مشتاق بودن
abounds U زیاد بودن وفور داشتن
adhere U توافق داشتن متفق بودن
deserves U لایق بودن استحقاق داشتن
deserves U سزاوار بودن شایستگی داشتن
deserve U لایق بودن استحقاق داشتن
deserve U سزاوار بودن شایستگی داشتن
merits U شایسته بودن استحقاق داشتن
abounding U زیاد بودن وفور داشتن
abounded U زیاد بودن وفور داشتن
yearns U اشتیاق داشتن مشتاق بودن
undulated U تموج داشتن موجدار بودن
adequateness U توافق داشتن متفق بودن
site U قرار داشتن مستقر بودن
sited U قرار داشتن مستقر بودن
adhered U توافق داشتن متفق بودن
adheres U توافق داشتن متفق بودن
requiring U نیاز داشتن لازم بودن
sites U قرار داشتن مستقر بودن
adhering U توافق داشتن متفق بودن
requires U نیاز داشتن لازم بودن
love U عشق داشتن عاشق بودن
to have patience U شکیبا بودن صبر داشتن
undulates U تموج داشتن موجدار بودن
expect U انتظار داشتن منتظر بودن
require U نیاز داشتن لازم بودن
expects U انتظار داشتن منتظر بودن
expecting U انتظار داشتن منتظر بودن
merit U شایسته بودن استحقاق داشتن
dominate U حکمفرما بودن تسلط داشتن
dominated U حکمفرما بودن تسلط داشتن
expected U انتظار داشتن منتظر بودن
dominates U حکمفرما بودن تسلط داشتن
may U توانایی داشتن قادر بودن
required U نیاز داشتن لازم بودن
relative humidity U رطوبت نسبی [مقدار این رطوبت در فضای کارگاه بافت حائز اهمیت بوده و کم یا زیاد بودن آن اثر مستقیم بر کار بافنده می گذارد.]
equivalents U همان مقدار را داشتن یا مشابه بودن
equivalent U همان مقدار را داشتن یا مشابه بودن
overpoise U مهمتر بودن از بیشتر نفوذ داشتن از
To be in the ring (arena). U تو گود بودن ( درمتن قرار داشتن )
to be together with somebody U با کسی بودن و رابطه جنسی داشتن
play second fiddle to someone <idiom> U ازنظر مهم بودن مقام دوم داشتن
To be a good conversationalist . U دهان گرمی داشتن ( خوش صحبت بودن )
to wobble [rotate unevenly] U لنگ بودن [تاب داشتن] [به طور نامنظم چرخیدن] [اصطلاح روزمره]
outclassed U دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclassing U دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclass U دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclasses U دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
of secondary importance U از حیث اهمیت د ردرجه دوم دردرجه دوم اهمیت
shimmers U روشنایی لرزان داشتن دارای تصویر یا شکل لرزان ومرتعش بودن
shimmering U روشنایی لرزان داشتن دارای تصویر یا شکل لرزان ومرتعش بودن
shimmer U روشنایی لرزان داشتن دارای تصویر یا شکل لرزان ومرتعش بودن
shimmered U روشنایی لرزان داشتن دارای تصویر یا شکل لرزان ومرتعش بودن
stand by <idiom> U پشت کسی بودن ،هوای کسی را داشتن
money to burn <idiom> U بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep down U زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
off the map U بی اهمیت
significance U اهمیت
immaterial U بی اهمیت
mattering U اهمیت
matters U اهمیت
mattered U اهمیت
worthless U بی اهمیت
nonsignificant U کم اهمیت
notability U اهمیت
matter U اهمیت
indifferent U بی اهمیت
notbility U اهمیت
of no consequence U بی اهمیت
unmeaning U بی اهمیت
of no account U بی اهمیت
emphasis U اهمیت
of no significance U بی اهمیت
materiality U اهمیت
dimensions U اهمیت
piddling U بی اهمیت
two bit U بی اهمیت
two-bit U بی اهمیت
seriousness U اهمیت
trifler U بی اهمیت
inconsiderable U بی اهمیت
small change U کم اهمیت
importance U اهمیت
inconseqential U بی اهمیت
weensy U بی اهمیت
weightiness U اهمیت
unimportant U بی اهمیت
worthful U پر اهمیت
main U با اهمیت
small-time U بی اهمیت
inconsequential U بی اهمیت
self importance U اهمیت
momentousness U اهمیت
dimension U اهمیت
concernment U اهمیت
momentous U با اهمیت
negligible U بی اهمیت
weenier U بی اهمیت
weeniest U بی اهمیت
weeny U بی اهمیت
small time U بی اهمیت
technical U کم اهمیت
proffer U تقدیم داشتن عرضه داشتن
differing U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
to have by heart U ازحفظ داشتن درسینه داشتن
differs U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differed U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
resided U اقامت داشتن مسکن داشتن
differ U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffering U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffers U تقدیم داشتن عرضه داشتن
cost U قیمت داشتن ارزش داشتن
reside U اقامت داشتن مسکن داشتن
resides U اقامت داشتن مسکن داشتن
proffered U تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhorred U بیم داشتن از ترس داشتن از
meaner U مقصود داشتن هدف داشتن
mean U مقصود داشتن هدف داشتن
hope U انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes U انتظار داشتن ارزو داشتن
hoping U انتظار داشتن ارزو داشتن
abhors U بیم داشتن از ترس داشتن از
hoped U انتظار داشتن ارزو داشتن
abhorring U بیم داشتن از ترس داشتن از
meanest U مقصود داشتن هدف داشتن
emphasize U اهمیت دادن
playdown U اهمیت ندادن
emphasising U اهمیت دادن
dont mention it U اهمیت ندارد
emphasizing U اهمیت دادن
piece de resistance U کارپر اهمیت
no matter U اهمیت ندارد
self consequence U اهمیت بخود
no object U اهمیت ندارد
what the odds U چه اهمیت دارد
emphasises U اهمیت دادن
to make an account of U اهمیت دادن به
to attach importance to U اهمیت دادن به
minutiae U جزئیات کم اهمیت
criticalness U اهمیت موقع
emphasizes U اهمیت دادن
economic significance U اهمیت اقتصادی
small beer U چیز بی اهمیت
what matter? U چه اهمیت دارد
small timer U ادم بی اهمیت
snippersnapper U ادم بی اهمیت
emphasized U اهمیت دادن
stress U اهمیت تاکید
stresses U اهمیت تاکید
stressing U اهمیت تاکید
emphasised U اهمیت دادن
relative importance U اهمیت نسبی
meaner U بی اهمیت حد وسط
to make a point of U اهمیت دادن
to make light of U اهمیت ندادن
trivializes U بی اهمیت دانستن
pith U مخ استخوان اهمیت
trivia U چیزهای بی اهمیت
slights U شخص بی اهمیت
slighting U شخص بی اهمیت
let it go hang U اهمیت ندهید
slighter U شخص بی اهمیت
nobody U ادم بی اهمیت
slighted U شخص بی اهمیت
slight U شخص بی اهمیت
trivialize U بی اهمیت شدن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com