English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 107 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
term of maintenance U مهلت نگاهداری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
support U نگاهداری
keeps U نگاهداری
retention U نگاهداری
maintenance U نگاهداری
keep U نگاهداری
subsistence U نگاهداری
internment U نگاهداری
to give support to U نگاهداری کردن
term of maintenance U دوره نگاهداری
irretentive U ناتوان در نگاهداری
normal maintenance U نگاهداری بهنجار
retentiveness U نیروی نگاهداری
poise U ثبات نگاهداری
hold U چسبیدن نگاهداری
holds U چسبیدن نگاهداری
maintainable U قابل نگاهداری
gasholders U محفظه نگاهداری گاز
baby-sat U از بچه نگاهداری کردن
baby-sits U از بچه نگاهداری کردن
baby-sit U از بچه نگاهداری کردن
baby sit U از بچه نگاهداری کردن
retainers U حکم نگاهداری و ضبط
retainer U حکم نگاهداری و ضبط
gasholder U محفظه نگاهداری گاز
baby-sitting U از بچه نگاهداری کردن
vivarium U جای نگاهداری جانوران زمینی
poor rate U مالیات برای نگاهداری بی نوایان
nurseries U محل نگاهداری اطفال شیرخوار
nursery U محل نگاهداری اطفال شیرخوار
ossuary U فرف مخصوص نگاهداری استخوانهای مرده
olericulture U سبزی فروشی فراوردن و نگاهداری سبزیجات
sacristy U محل نگاهداری فروف مقدسه کلیسا
bandbox U جعبهء مقوایی مخصوص نگاهداری کلاه
warren U جای نگاهداری خرگوش وجانوران دیگر
warrens U جای نگاهداری خرگوش وجانوران دیگر
livery stable U اصطبل مخصوص کرایه دادن اسب یا نگاهداری اسبهای دیگران
time out U مهلت
gracing U مهلت
d. of grace U مهلت
graced U مهلت
grace U مهلت
respite U مهلت
spaces U مهلت
space U مهلت
period of grace U مهلت
respite _ U مهلت
leeway U مهلت
moratoriums U مهلت
usance U مهلت
moratorium U مهلت
graces U مهلت
grace period U دوره مهلت
grant a period of grace U مهلت دادن
period of grace U مهلت پرداخت
moratory U مهلت دهنده
moratorium U مهلت قانونی
moratory U مهلت دار
what is the prompt U مهلت ان چقدراست
giving a respite U مهلت دادن
demurred U مهلت خواستن
deadline U اخرین مهلت
credits U وعده مهلت
breaks U طلوع مهلت
break U طلوع مهلت
demur U مهلت خواستن
respite U مهلت دادن
vacations U مرخصی مهلت
vacation U مرخصی مهلت
moratoriums U مهلت قانونی
deadlines U اخرین مهلت
demurring U مهلت خواستن
credit U وعده مهلت
days of grace U مهلت اضافی
credited U وعده مهلت
asking for a respite U مهلت خواستن
days of grace U ایام مهلت
crediting U وعده مهلت
demurs U مهلت خواستن
bookends U تخته یاچیز دیگری که درانتهای ردیف کتب برای نگاهداری انهامی گذارند
bookend U تخته یاچیز دیگری که درانتهای ردیف کتب برای نگاهداری انهامی گذارند
exceed the deadline U گذشتن از مهلت مقرر
He gave the inemy no respite . U به دشمن مهلت نداد
Wait a minute . U یک دقیقه مهلت بده
have patience with me U بمن مهلت دهید
imparlance U مهلت برای مصالحه
imparlance U مهلت برای اشتی
long dated U دارای مهلت زیاد
ask for days grace U دو روز مهلت خواستن
cessation U قطع کردن مهلت
flying shore U تیر چوبی افقی جهت نگاهداری دو دیوار مقابل هم که بطور موقت نصب میشود
The deadline is coming closer. U مهلت مقرر نزدیکتر می شود.
reddendum U موعد یا مهلت پرداخت اجاره
Application may be filed by ... U مهلت ارائه تقاضا نامه تا ... است.
The prescribed time - limit expires tomorrow . U مهلت مقرر فردا منقضی می شود
To give somebody a few days grace . U بکسی چند روز مهلت دادن
To meet a deadline . U تا مهلت مقرر کاری را انجام دادن
Her husband cant get a word in edgeways . U به همسرش مهلت یک کلمه حرف نمی دهد
short shrift U مهلت مختصربرای اقرار بگناه پیش از مردن
limited divorce U طلاقی که مدت ان محدود بوده پس ازانقضای مهلت بخودی خودرجوع شود
contango U بهره دیرکرد تسلیم قرضه وسهام مهلت تحویل مبیع به مشتری
refresh buffer U یک مکان حافظه موقت که درهنگام تازه کردن یک صفحه تصویر اصلاعات نمایش صفحه را نگاهداری میکند
carring over U تعویق تصفیه حساب در خریدو فروش سهام برای انتقال مال یا تسلیم مبیع مهلت تعیین کردن
expirations U انتهای مهلت منقصی شدن سپری شدن
expiration U انتهای مهلت منقصی شدن سپری شدن
usance U مهلت پرداخت پرداخت مدت دار
tenant right U حقی است که درانقضای مهلت مقرر بابت تغییراتی که مستاجر در عین مستاجره داده و انتفاع ازانها ناتمام مانده است به وی تعلق می گیرد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com