English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 199 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
proficiency U مهارت تخصص
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
proficiency rating U طبقه بندی بر حسب پایه مهارت یا مهارت شغلی
qualification card U کارت مهارت در تیراندازی کارت ثبت میزان مهارت
inexpert U بی تخصص
specialities U تخصص
specialization U تخصص
proficiency U تخصص
specialty U تخصص
expert knowledge U تخصص
speciality U تخصص
career U تخصص رستهای
careered U تخصص رستهای
careering U تخصص رستهای
careers U تخصص رستهای
health nursing U تخصص پرستاری
specialises U تخصص یافتن
specialises U تخصص داشتن
specialising U تخصص داشتن
specialization U تخصص یافتن
technology U تخصص شناسی
specialising U تخصص یافتن
specializing U تخصص داشتن
specializing U تخصص یافتن
specializes U تخصص داشتن
specializes U تخصص یافتن
specialize U تخصص داشتن
specialize U تخصص یافتن
technologies U تخصص شناسی
military occupational speciality U تخصص شغلی نظامی
profession of arms U تخصص نظامی گری
civilian occupational specialty U تخصص غیر ارتشی
underemployed U دارای شغل کم تخصص و کم پاداش
analysts U شخصی که در بررسی سیستم تخصص دارد
analyst U شخصی که در بررسی سیستم تخصص دارد
residency U اقامت پزشک در بیمارستان برای کسب تخصص
laboratorian U کسیکه در ازمایشگاه یاکارخانه شیمیائی تخصص دارد
trial attorney U وکیلی که تخصص او در دفاع است وکمتر به امور دفتری می رسد
packet U گروه مشابهی که از نظراموزش و تخصص برای ماموریت معینی انتخاب شده باشند
packets U گروه مشابهی که از نظراموزش و تخصص برای ماموریت معینی انتخاب شده باشند
comparative cost U اصل تخصص کشورها درتولید کالاهایی که ان را ازدیگر ممالک ارزانتر ومرغوبتر تهیه می کنند
independent computer U manufacturers peripheralequipment سازمانی تشکیل یافته از شرکت هایی که درساخت یک یا چندین وسیله کامپیوتری تخصص دارند
adroitness U مهارت
expertise U مهارت
qualification U مهارت
skill U مهارت
credential U مهارت
techniques U مهارت
techniques U فن مهارت
deftness U مهارت
technique U مهارت
competence U مهارت
expertise U مهارت
adeptness U مهارت
gripe U مهارت
inapt U بی مهارت
dextrously U به مهارت
handiness U مهارت
light handedness U مهارت
masterkiness U مهارت
proficiency pay U حق مهارت
inexpert U بی مهارت
skill less U بی مهارت
proficiency U مهارت
skilless U بی مهارت
unskillful U بی مهارت
technique U فن مهارت
executing U مهارت
executes U مهارت
executed U مهارت
execute U مهارت
incompetent U بی مهارت
ingenuity U مهارت
unskilled U بی مهارت
sophistication U مهارت
know-how U مهارت
skill U مهارت
ham handed U بی مهارت
knack U مهارت
workmanship U مهارت
artifice U مهارت
groove U مهارت
artifices U مهارت
maladroit U بی مهارت
ham fisted U بی مهارت
ham-fisted U بی مهارت
facility U مهارت
grooves U مهارت
unskil U ناشی بی مهارت
up one's alley <idiom> U مهارت درچیزی
versatility U روانی مهارت
competence U مهارت فنی
sport skill U مهارت ورزشی
skill learning U مهارت اموزی
skill U مهارت فنی
qualification U مهارت فنی
credential U مهارت فنی
skill level U پایه مهارت
skillful Šetc U با مهارت ماهرانه
cissy U آدم بی مهارت
salesmanship U مهارت در فروشندگی
wimp U آدم بی مهارت
softie/softy U آدم بی مهارت
expertness U خبرویت مهارت
weenie [Am E] U آدم بی مهارت
pantywaist [Am En] U آدم بی مهارت
jessy U آدم بی مهارت
jessie U آدم بی مهارت
wuss(y) U آدم بی مهارت
sissy U آدم بی مهارت
weakling U آدم بی مهارت
namby-pamby U آدم بی مهارت
mollycoddle U آدم بی مهارت
milquetoast U آدم بی مهارت
weed U آدم بی مهارت
wet U آدم بی مهارت
tactless U بی مهارت بی سلیقه
craft U مهارت نیرنگ
qualification U مهارت فنی
manipulation U انجام با مهارت
combat proficiency U مهارت رزمی
dauber U نقاش بی مهارت
tactlessly U بی مهارت بی سلیقه
fine skill U مهارت فریف
manual skill U مهارت دستی
fundamental skill U مهارت بنیادی
qualification U کسب مهارت
human skill U مهارت انسانی
seamanship U مهارت در دریانوردی
crafts U مهارت نیرنگ
motor skill U مهارت حرکتی
qualifies U کسب مهارت
qualify U کسب مهارت
natatorial skill U مهارت در شنا
pussy [Am E] U آدم بی مهارت
tact U کاردانی مهارت
spiller U خوش شانسی نه مهارت
master U کسب مهارت کردن
masters U کسب مهارت کردن
facileness U مهارت عدم ثبات
expert badge U نشان مهارت در تیراندازی
diplomatically U از روی مهارت و بصیرت
conveyancing U مدیریت از روی مهارت
mastered U کسب مهارت کردن
fine art U هر مهارت هنری وفریف
sword play U مهارت در بکارگیری شمشیر
technomotorial skill U مهارت تکنیکی- حرکتی
surfmanship U مهارت در موج سواری
stickhandling U مهارت در استفاده از چوب
sport skill pattern U الگوی مهارت ورزشی
seaman ship U مهارت در راندن قایق
qualification badge U نشان مهارت در تیراندازی
showboating U نمایش دادن مهارت
qualification record U پرونده مهارت فنی
skill U مهارت عملی داشتن
skill level U پایه مهارت فنی
wonderwork U کار عجیب مهارت
inexpertly U ازروی عدم تخصص یا عدم خبرگی
rates U میزان مهارت شدت تغییرات
dan U درجه 1 تا 01 برای مهارت در دفاع
rate U میزان مهارت شدت تغییرات
veteran skill U مهارت و کهنه کاری کارازمودگی
quaint U از روی مهارت عجیب و جالب
technique U اصول مهارت روش فنی
ropemanship U مهارت دربندبازی یا بالارفتن از طناب
overmaster U مهارت کامل پیدا کردن در
to play a poor game U ناشی بودن مهارت نداشتن
overwrought U تهیه شده ازروی مهارت
techniques U اصول مهارت روش فنی
seed U رده بندی برحسب مهارت وقدرت
seeds U رده بندی برحسب مهارت وقدرت
to be out of one's depth U از توانایی و یا مهارت [کسی] خارج بودن
technique U روش با مهارت برای انجام کاری
techniques U روش با مهارت برای انجام کاری
cats U استفاده از کامپیوتر برای یادگیری یک مهارت
up one's street [British English] , down one's alley [American English] U مناسب ذوق وسلیقه [مهارت درچیزی ]
syllogist U کسیکه مهارت درقیاس منطقی دار د
metrist U کسی که در متر کردن مهارت دارد
cat U استفاده از کامپیوتر برای یادگیری یک مهارت
gymkhanas U مسابقه مهارت اتومبلرانی درمحوطه پارکینگ
gymkhana U مسابقه مهارت اتومبلرانی درمحوطه پارکینگ
seaman's eye U دقت پیش بینی ملوانی مهارت دریایی
mallet goal U نمره دادن از صفر تا 01 به بازیگر به نسبت مهارت او
test examiner U مسئول ازمایشات مهارت تخصصی و کارایی شغلی
he muddled through U بدون هیچ زرنگی یا مهارت بمقصود خود رسید
don't give up the day job <idiom> U [در مورد کاری خبره نبودن و ناتوانی انجام آن با مهارت]
slugger U بوکسوری که بیشتر به قدرت خود اتکا دارد تا مهارت
solocross U مسابقه در محوطه پارکینگ برای کشف مهارت راننده
triple threat U بازیگری که مهارت در دویدن و پاس دادن و ضربه پا دارد
to be unable to hold a candle to somebody <idiom> U در برابر کسی پائین رتبه بودن [در توانایی یا مهارت و غیره]
trial U مسابقه مهارت موتورسواردر مسیر با مانع سه حرکت مجاز در پرشهاو پرتابها درهر دور
trials U مسابقه مهارت موتورسواردر مسیر با مانع سه حرکت مجاز در پرشهاو پرتابها درهر دور
self- U که هر قطعه جدید اطلاع را یا قانون را به پایگاه داده اضافه میکند تا دانش مهارت و کارایی آن افزوده شود
gamesmanship U مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
ship handling U مهارت در کار کردن با ناو مانور دادن ناو
reconditioning training U اموزش تجدید مهارت اموزش توجیهی
advanced level U پایه مهارت عالی در سطح عالی
trickiest U خدعه امیز مهارت امیز
trickier U خدعه امیز مهارت امیز
tricky U خدعه امیز مهارت امیز
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com