English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
fundamental skill U مهارت بنیادی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
proficiency rating U طبقه بندی بر حسب پایه مهارت یا مهارت شغلی
qualification card U کارت مهارت در تیراندازی کارت ثبت میزان مهارت
basilar U بنیادی
fundamental U بنیادی
structurally U بنیادی
elementary U بنیادی
climacteric <adj.> U بنیادی
basic U بنیادی
basics U بنیادی
radical U بنیادی
radicals U بنیادی
structural U بنیادی
structural unemployment U بیکاری بنیادی
stroma U بافت بنیادی
fundamental units U یکاهای بنیادی
fundamental unit U یکای بنیادی
fundamental particles U ذرات بنیادی
fundumental particle U ذره بنیادی
elementray particle U ذره بنیادی
elementary particles U ذرات بنیادی
elementary particle U ذره بنیادی
basic conflict U تعارض بنیادی
basic anxiety U اضطراب بنیادی
base unit U یکای بنیادی
basic research U علم بنیادی
pure research U علم بنیادی
fundamental research U علم بنیادی
fundametal U بنیادی تشکیل دهنده
fundamental motor pattern U انگاره بنیادی حرکت
fundamental interactions U نیروهای بنیادی [فیزیک]
fundamental motor pattern U الگوی بنیادی حرکت
elementary charge U بار بنیادی [فیزیک]
fundamental forces U نیروهای بنیادی [فیزیک]
fundamental interactions U اندرکنش های بنیادی [فیزیک]
four forces of nature U چهار نیروی بنیادی طبیعت
graviton U واحد بنیادی فرضی گرانش
fundamental forces U اندرکنش های بنیادی [فیزیک]
parameter U ویژگی بنیادی قابل تعریف پارامتر
parameters U ویژگی بنیادی قابل تعریف پارامتر
photon U ذره بنیادی انرژی الکترومگنتیک که از انتقال یک
stress U یک زبان مسئله گرا برای حل مسائل بنیادی مهندسی
stressing U یک زبان مسئله گرا برای حل مسائل بنیادی مهندسی
stresses U یک زبان مسئله گرا برای حل مسائل بنیادی مهندسی
skill U مهارت
proficiency pay U حق مهارت
grooves U مهارت
deftness U مهارت
dextrously U به مهارت
masterkiness U مهارت
know-how U مهارت
unskilled U بی مهارت
skill less U بی مهارت
skilless U بی مهارت
ham fisted U بی مهارت
handiness U مهارت
ham handed U بی مهارت
groove U مهارت
light handedness U مهارت
ham-fisted U بی مهارت
workmanship U مهارت
maladroit U بی مهارت
artifice U مهارت
artifices U مهارت
facility U مهارت
unskillful U بی مهارت
competence U مهارت
expertise U مهارت
technique U فن مهارت
ingenuity U مهارت
execute U مهارت
executed U مهارت
executes U مهارت
executing U مهارت
sophistication U مهارت
knack U مهارت
technique U مهارت
skill U مهارت
credential U مهارت
proficiency U مهارت
inexpert U بی مهارت
techniques U مهارت
gripe U مهارت
adeptness U مهارت
adroitness U مهارت
techniques U فن مهارت
qualification U مهارت
expertise U مهارت
incompetent U بی مهارت
inapt U بی مهارت
wimp U آدم بی مهارت
unskil U ناشی بی مهارت
salesmanship U مهارت در فروشندگی
jessy U آدم بی مهارت
versatility U روانی مهارت
up one's alley <idiom> U مهارت درچیزی
softie/softy U آدم بی مهارت
wuss(y) U آدم بی مهارت
sissy U آدم بی مهارت
credential U مهارت فنی
competence U مهارت فنی
qualification U مهارت فنی
skill U مهارت فنی
weakling U آدم بی مهارت
namby-pamby U آدم بی مهارت
mollycoddle U آدم بی مهارت
weed U آدم بی مهارت
wet U آدم بی مهارت
cissy U آدم بی مهارت
jessie U آدم بی مهارت
weenie [Am E] U آدم بی مهارت
pussy [Am E] U آدم بی مهارت
pantywaist [Am En] U آدم بی مهارت
milquetoast U آدم بی مهارت
proficiency U مهارت تخصص
tactlessly U بی مهارت بی سلیقه
skill learning U مهارت اموزی
manipulation U انجام با مهارت
craft U مهارت نیرنگ
crafts U مهارت نیرنگ
natatorial skill U مهارت در شنا
motor skill U مهارت حرکتی
manual skill U مهارت دستی
human skill U مهارت انسانی
qualifies U کسب مهارت
fine skill U مهارت فریف
qualify U کسب مهارت
seamanship U مهارت در دریانوردی
expertness U خبرویت مهارت
dauber U نقاش بی مهارت
tact U کاردانی مهارت
tactless U بی مهارت بی سلیقه
skill level U پایه مهارت
sport skill U مهارت ورزشی
skillful Šetc U با مهارت ماهرانه
qualification U کسب مهارت
combat proficiency U مهارت رزمی
qualification U مهارت فنی
facileness U مهارت عدم ثبات
fine art U هر مهارت هنری وفریف
sword play U مهارت در بکارگیری شمشیر
skill U مهارت عملی داشتن
technomotorial skill U مهارت تکنیکی- حرکتی
expert badge U نشان مهارت در تیراندازی
diplomatically U از روی مهارت و بصیرت
wonderwork U کار عجیب مهارت
surfmanship U مهارت در موج سواری
masters U کسب مهارت کردن
skill level U پایه مهارت فنی
conveyancing U مدیریت از روی مهارت
showboating U نمایش دادن مهارت
spiller U خوش شانسی نه مهارت
seaman ship U مهارت در راندن قایق
master U کسب مهارت کردن
qualification record U پرونده مهارت فنی
qualification badge U نشان مهارت در تیراندازی
stickhandling U مهارت در استفاده از چوب
mastered U کسب مهارت کردن
sport skill pattern U الگوی مهارت ورزشی
overwrought U تهیه شده ازروی مهارت
rate U میزان مهارت شدت تغییرات
techniques U اصول مهارت روش فنی
technique U اصول مهارت روش فنی
rates U میزان مهارت شدت تغییرات
quaint U از روی مهارت عجیب و جالب
ropemanship U مهارت دربندبازی یا بالارفتن از طناب
dan U درجه 1 تا 01 برای مهارت در دفاع
veteran skill U مهارت و کهنه کاری کارازمودگی
to play a poor game U ناشی بودن مهارت نداشتن
overmaster U مهارت کامل پیدا کردن در
gymkhana U مسابقه مهارت اتومبلرانی درمحوطه پارکینگ
metrist U کسی که در متر کردن مهارت دارد
to be out of one's depth U از توانایی و یا مهارت [کسی] خارج بودن
up one's street [British English] , down one's alley [American English] U مناسب ذوق وسلیقه [مهارت درچیزی ]
syllogist U کسیکه مهارت درقیاس منطقی دار د
cat U استفاده از کامپیوتر برای یادگیری یک مهارت
technique U روش با مهارت برای انجام کاری
cats U استفاده از کامپیوتر برای یادگیری یک مهارت
seed U رده بندی برحسب مهارت وقدرت
seeds U رده بندی برحسب مهارت وقدرت
techniques U روش با مهارت برای انجام کاری
gymkhanas U مسابقه مهارت اتومبلرانی درمحوطه پارکینگ
seaman's eye U دقت پیش بینی ملوانی مهارت دریایی
test examiner U مسئول ازمایشات مهارت تخصصی و کارایی شغلی
mallet goal U نمره دادن از صفر تا 01 به بازیگر به نسبت مهارت او
solocross U مسابقه در محوطه پارکینگ برای کشف مهارت راننده
slugger U بوکسوری که بیشتر به قدرت خود اتکا دارد تا مهارت
don't give up the day job <idiom> U [در مورد کاری خبره نبودن و ناتوانی انجام آن با مهارت]
triple threat U بازیگری که مهارت در دویدن و پاس دادن و ضربه پا دارد
he muddled through U بدون هیچ زرنگی یا مهارت بمقصود خود رسید
to be unable to hold a candle to somebody <idiom> U در برابر کسی پائین رتبه بودن [در توانایی یا مهارت و غیره]
trial U مسابقه مهارت موتورسواردر مسیر با مانع سه حرکت مجاز در پرشهاو پرتابها درهر دور
trials U مسابقه مهارت موتورسواردر مسیر با مانع سه حرکت مجاز در پرشهاو پرتابها درهر دور
father file U پرونده بنیادی پرونده اصلی
self- U که هر قطعه جدید اطلاع را یا قانون را به پایگاه داده اضافه میکند تا دانش مهارت و کارایی آن افزوده شود
ship handling U مهارت در کار کردن با ناو مانور دادن ناو
gamesmanship U مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
reconditioning training U اموزش تجدید مهارت اموزش توجیهی
advanced level U پایه مهارت عالی در سطح عالی
trickiest U خدعه امیز مهارت امیز
trickier U خدعه امیز مهارت امیز
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com