English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
i wrote as neatly as he did U من همان اندازه پاکیزه هستم که او نوشت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
about as high U تقریبا` همان اندازه بلند
I'm old enough to take care of myself. U من به اندازه کافی بزرگ هستم که مواضب خودم باشم.
same U یکنواخت همان چیز همان کار همان شخص
No sooner was he gone than he was kI'lled . U رفتن همان ( همانا ) وکشته شدن همان
It is the same pottage and the same bowl. <proverb> U همان آش است و همان کاسه .
synchronous U فناوری حافظه سریع جدید که قط عات حافظه آن با همان سیگنال ساعتی کار می کنند که پردازنده اصلی , بنابراین همان هستند
families U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
same U همان چیز همان
recommendatory note U پی نوشت
foot note U پی نوشت
stationery U نوشت افزار
over write U جای نوشت
attested copy U رو نوشت مصدق
overwrite U جای نوشت
papeteries U نوشت افزار
ballpoint U خودکار [نوشت افزار]
ballpen U خودکار [نوشت افزار]
ball pen U خودکار [نوشت افزار]
biro [British] U خودکار [نوشت افزار]
ballpoint pen U خودکار [نوشت افزار]
homographs U واژههای همسان نوشت
holocaust U وصیتنامه خود نوشت
stationer U نوشت افزار فروش
papetrie U جعبه نوشت افزار
holocausts U وصیتنامه خود نوشت
stationers U نوشت افزار فروش
ballpoint pen U روان نویس [نوشت افزار]
ball pen U روان نویس [نوشت افزار]
ballpoint U روان نویس [نوشت افزار]
ballpen U روان نویس [نوشت افزار]
he wrote himself out U ازبس نوشت دیگرچیزی نداشت که بنویسد
clean limbed U پاکیزه
spruces U پاکیزه
spruce U پاکیزه
clean U پاکیزه
cleaned U پاکیزه
cleanest U پاکیزه
neatly U پاکیزه
sprucy U پاکیزه
neat U پاکیزه
briskest U پاکیزه
brisker U پاکیزه
brisk U پاکیزه
neatest U پاکیزه
cleans U پاکیزه
neater U پاکیزه
nattier U پاکیزه ماهر
do the cleaning U پاکیزه کردن
clean house U پاکیزه کردن
trims U مرتب پاکیزه
trimmest U مرتب پاکیزه
smooth plaster surface U پاکیزه کردن
well got up U پاکیزه حسابی
trim U مرتب پاکیزه
natty U پاکیزه ماهر
clean U پاکیزه کردن
nattiest U پاکیزه ماهر
elution U پاکیزه سازی
elute U پاکیزه کردن
tidy U پاکیزه منظم کردن
decorously U بطور مناسب و پاکیزه
tidied U پاکیزه منظم کردن
tidier U پاکیزه منظم کردن
tidies U پاکیزه منظم کردن
antiseptic U تمیز و پاکیزه مشخص
antiseptics U تمیز و پاکیزه مشخص
tidying U پاکیزه منظم کردن
tidiest U پاکیزه منظم کردن
she is neatly dressed U جامه اش اراسته و پاکیزه است
pure U پاکیزه یا ترکیب نشده با سایر چیزها
purest U پاکیزه یا ترکیب نشده با سایر چیزها
purer U پاکیزه یا ترکیب نشده با سایر چیزها
angles U اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
angle U اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
If the cap fit,wear it. <proverb> U اگر کلاه به اندازه سرت هست به سر بگذار !(لقمه به اندازه دهن بردار).
zahn cup U محفظهای با سوراخی به اندازه معین و دقیق برای اندازه گیری ویسکوزیته سیال
typeface U اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
typefaces U اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
she kept her room neat U اطاق خود را اراسته و پاکیزه نگاه میداشت
analog U نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر متغیر ممتد فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
orifice meter U روش اندازه گیری جریان سیال با گرفتن اندازه دقیق فشار قبل و بعد از یک صفحه عرضی با یک سوراخ
analogues U نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analogue U نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
i am pushed for money U هستم
am U هستم
I'm U من هستم
processor U ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم
gage U اندازه گیر اندازه گرفتن
gage U اندازه وسیله اندازه گیری
i am under obligation to him U من ممنون او هستم
I'm hungry. من گرسنه هستم.
I am sure that ... U من مطمئن هستم که ...
I'm thirsty. من تشنه هستم.
we owe him for his services U خدمات او هستم
iam d. to go U ارزومندرفتن هستم
i feel U گرسنه هستم
I'm your age. U من هم سن شما هستم.
i have not a dry t. on me U سر تا پا خیس هستم
size U 1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
sizes U 1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
i pause for a reply U منتظر پاسخ هستم
i a with you on that matter U من در ان موضوع با شماموافق هستم
own a house U دارای خانهای هستم
i am at your service U در خدمت شما هستم
i am bend on going U مصمم هستم بروم
Join the club! U من هم درشرایطی مشابه هستم !
feet dry U روی هدف هستم
i feel sleepy U خواب الود هستم
i am under obligation to him U زیر بارمنت او هستم
i await you U منتظر شما هستم
I am at your disposal. U من دراختیار تان هستم
I am certain of it. U من درباره اش مطمئن هستم.
Next to you I'm slim. U در مقایسه با تو من لاغر هستم.
i own that house U من صاحب ان خانه هستم
i maintain U قائل هستم به اینکه ...
iam in bad U خیلی در تنگی هستم
I am a strange in this town. U دراین شهر غریب هستم
i am impatient for it U ازان بابت بیطاقت هستم
I am on intimate terms with one of the ministers . U با یکی از وزراء نزدیک هستم
That is my line ( field ) . U خودم این کاره هستم
i am about that U من در این خصوص دلواپس هستم
I come from Iran . I am Iranian. U من اهل ایران هستم (ایرانی ام )
i am in a hurry for it U عجله دارم یا در شتاب هستم
I've been here for five days. U پنج روزه که من اینجا هستم.
I feel like a fifth wheel. U من حس می کنم [اینجا] اضافی هستم.
i owe him & U پنج لیره به او بدهکار هستم
iam a for his life U برای جانش دل واپس هستم
measure U 1-یافتن اندازه یا کمیت چیزی . 2-از اندازه یا کمیت خاص بودن
I look forward to receiving your reply. U من در انتظار دریافت پاسخ شما هستم.
I am the bread winner of the family . U نان آور خانه ( خانواده ) هستم
I know the area more or less . U کم وبیش با این منطقه آشنا هستم
I agree with you completely. U من کاملا با نظر شما موافق هستم.
I'm full. U من سیر شدم [هستم] . [اصطلاح روزمره]
I have done my homework. I know how to cope . U من درسم را روان هستم (می دانم چه؟ کنم )
I always make a point of being on time . I always try to be punctual . U همیشه مقید هستم که سر وقت بیایم
I am very orderly and systematic in my work . U درکارهایم خیلی مرتب ومنظم هستم
I'm looking forward to seeing you again. U منتظر دیدار دوباره شما هستم.
i am not made of salt U مگر من نمک هستم که ازباران بترسم
It seems I am not welcome (wanted) here. U مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
I'll be happy to help [assist] you. U من با کمال میل در اختیار شما هستم.
I am your humble servant . I defer to you . U من کوچک شما هستم (اخلاص ارادت )
same U همان
thingummy U همان
this same U همان
idem U همان
identical U همان
identic U همان
very U همان
selfsame U همان
I'm really looking forward to the weekend. U من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
No one sent me, I am here on my own account. U هیچکسی من را نفرستاد من بحساب خودم اینجا هستم.
steady U فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steadies U فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
iam so tired that i cannot eat U چندان خسته هستم که نمیتوانم چیزی بخورم
steadiest U فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steadying U فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
I am prepared for any eventuality. U برای هر گونه پیش آمدی آماده هستم
steadied U فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
Apropos of nothing, she then asked me if I was hungry. U سپس او [زن] از من بی دلیل پرسید که آیا من گرسنه هستم.
My only problem is money . U تنها گرفتاریم پول است ( محتاج آن هستم )
i went that instant U در همان ان رفتم
accordingly U از همان قرار
just as well <adv.> U همان مقدار
equally <adv.> U همان مقدار
same U همان کار
same U همان جور
instatu quo U در همان حال
just as well <adv.> U به همان طریق
nothing short of U عینا همان
i went on the instant U در همان ان رفتم
that once U همان یک بار
equally <adv.> U به همان طریق
self-same U همان خود
self same U همان خود
it is the same thing U همان است
very U همان همین
s.c U همان دعوی
s.c U همان پرونده
at the very beginning U از همان اولش
the reinbefore U همان سندیاقرارداد
therabout U در همان نزدیکی
selfsame U درست همان
for that matter <idiom> U به همان علت
one U یکی از همان
of that ilk U اهل همان جا
ones U یکی از همان
of that ilk U دارای همان جا
of the same kind U از همان نوع
I'm dying to know what happened. U خیلی هیجان زده هستم که بشنوم چه اتفاقی افتاده.
I very much look forward to meeting you soon. U من خیلی مشتاقانه منتظر دیدار با شما به زودی هستم.
of even date U دارای همان تاریخ
it is much the same U تقریبا همان است
we are in the same way U ما هم همان حال را داریم
idem U همان نویسنده در همانجا
quasi- U مشابه یا تقریباگ همان
It comes to the same thing . U باز هم همان ؟ یشود
even U دارای همان تاریخ
In the ( same ) usual place. U در همان جای همیشگه
Just as well you didnt come . U همان بهتر که نیامدی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com