Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
i kind of liked it
U
من تا اندازهای انرا دوست داشتم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
i kind of liked it
U
میشود گفت دوست داشتم
I'd like to ask her out.
U
من دوست داشتم او
[زن]
را به بیرون دعوت کنم.
I wonder what lies in store for me in the future.
U
من دوست داشتم بدانم که برای من در آینده چه پیش می آید.
i life that better
U
انرا بیشتر از همه دوست دارم
give it a good wash
U
خوب انرا شستشو بدهید خوب انرا بشویید
A friend in need is a friend indeed..
<proverb>
U
دوست آن باشد که گیرد دست دوست,در پریشان یالى و درماندگى.
in a sense
U
تا اندازهای
in a way
U
تا اندازهای
in amanner
U
تا اندازهای
in somewise
U
تا اندازهای
part way
U
تا اندازهای
insomuch
U
به اندازهای که
somedeal
U
تا اندازهای
somewise
U
تا اندازهای
coldish
U
تا اندازهای سرد
rawish
U
تا اندازهای خام
voluntary savings
U
پس اندازهای اختیاری
flattish
U
تا اندازهای پهن
whitish
U
تا اندازهای سفید
something
U
تا اندازهای قدری
I like to be friends with you.
U
من دوست دارم با تو دوست باشم.
palish
U
تا اندازهای رنگ پریده
metric
U
اندازهای استاندارد یامعیارمتری متری
i had a lettr from him
U
نامهای از او داشتم
i had him sing
U
وا داشتم بخوانم
he is something of a musician
U
تا اندازهای میتوان اوراموسیقی دان شمرد
i was in an awkword p
U
وضع بدی داشتم
i was busy at the moment
U
در ان وقت کار داشتم
I was saying to myself that. . .
U
داشتم تو دلم می گفتم که ...
I had a letter from my father .
U
از پدرم کاغذ داشتم
i had twowins and onedefc
U
من دو برد داشتم و یک باخت
i had a great wish to see him
U
داشتم که اورا به بینم
i had barely time to get out
U
همینقدروقت داشتم که بیرون بروم
it is like that .i had before
U
مانند ان است که پیشتر داشتم
ell
U
نام اندازهای که در انگلیس نزدیک 511 سانتیمتر است
opera bouffe
U
اپرای خنده دار که تا اندازهای مسخره امیز باشد
not give someone the time of day
<idiom>
U
تنفر به اندازهای که از دیدن آنها چشم پوشی کنید
i had many books he had none
U
من کتابهای بسیار داشتم اوهیچ نداشت
i lent him what money i had
U
هرچه پول داشتم به او وام دادم
I spoke my mind.
U
آنچه دردل داشتم بزبان آوردم
As for me , I was going crazy ( mad ) .
U
مرا می گویی داشتم دیوانه می شدم
my latehusband
U
شوهری که اخیر داشتم مرحوم شوهرم
platinum metal
U
ترکیب نیکل و روی و مس که تا اندازهای خواص پلاتین راپیدا میکند
I'd
U
مخفف should I و Iwouldبمعنی من میبایستی و Ihadبمعنی من باید و من داشتم
Could I have a word with you ?
U
عرضی داشتم (چند کلمه صحبت دارم )
I had a very bad headache, a fever, and my whole body was shaking.
U
من سردرد شدید و تب داشتم و تمام بدنم می لرزید.
My jaw dropped to the floor!
<idiom>
U
از تعجب داشتم شاخ در می آوردم!
[اصطلاح روزمره]
short clothes
U
جامه کوتاه که به بچهای که تا اندازهای بزرگ شده بپوشانندچون نیم تنه
I foud myself in opposition to my friends on this question .
U
در مورد این موضوع نظریات مخالفی با دوستانم داشتم
short coats
U
جامه کوتاه که به بچهای که تا اندازهای بزرگ شده بپوشانند چون نیم تنه
him who
U
انرا که
had searched
U
انرا می یافتید
neither i or he sees it
U
نه من انرا می بینم نه او
i have a secure grasp of it
U
انرا گرفته ام
i saw it
U
انرا دیدم
I am
[have]
finished with you.
U
رابطه بین من و تو تمام شد!
[رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
I am done with you.
U
رابطه بین من و تو تمام شد!
[رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
lowlander
U
اسکاتلندکه انرا lowlandsمینامند
give it a twist
U
انرا پیچ بدهید
give it a rinse
U
انرا بشویید یا اب بکشید
send it by post
U
با پست انرا بفرستید
i had it signed
U
انرا به امضاء رساندم
we must winnow away the refuse
U
اشغال انرا باید
give it a shake
U
انرا تکان دهید
i saw it my self
U
من خودم انرا دیدم
imyself saw it
U
من خودم انرا دیدم
he sold the good ones
U
خوبهای انرا فروخت
i do not have the courage
U
جرات انرا ندارم
i can make nothing of it
U
هیچ انرا نمیفهم
i am out of p with it
U
دیگرحوصله انرا ندارم
they give it a good scrub
U
خوب انرا مالش میدهند
i am out of p with it
U
دیگرنمیتوانم انرا تحمل کنم
shearling
U
گوسفندی که یک بار پشم انرا
i gave it a slight press
U
انرا کمی فشار دادم
i cannot a to buy that
U
استطاعت خرید انرا ندارم
i sold it to one abdullah
U
به عبدالله نامی انرا فروختم
you have perhaps seen it
U
شاید انرا دیده باشید
sculpsit
U
انرا تراشیده یاحجاری کرد
it mokes it yet easier
U
انرا اسانترهم میکند انرابازاسانترمیکند
who will pay for it
U
کی پول انرا خواهد داد
we made heavy weather of it
U
انرا خیلی سخت دیدیم
who will pay for it
U
کی هزینه انرا خواهد پرداخت
ormer
U
یکجور نرم تن یک دریچهای که انرا میخورند
you have perhaps seen it
U
ممکن است انرا دیده باشید
overshot wheel
U
چرخی که اب از بالا ریخته انرا می گرداند
an inseparable prefix
U
سر واژهای که نتوان انرا به کار برد
it is past reclaim
U
دیگر نمیتوان انرا ابادیا احیاکرد
irrecocilably
U
چنانکه نتوان انرا وفق داد
inimitably
U
چنانکه نتوان انرا تقلید کرد
water bed
U
تشک لاستیکی که درون انرا پراز اب می کنند
whitleather
U
پوستی که با زاج انرا خوراک داده باشند
indiscerptible
U
ازهم نپاشیدنی که تجزیه انرا فانی نسازد
loaded dice
U
طاسی که یکسوی انرا سنگین کرده باشد
sexto
U
کتابی که هر برگ انرا 6بارتاه زده باشند
sample size
U
بیتی استفاده میشود. بدست آوردن اندازهای از سیگنال که برای تامین اطلاعات درباره سیگنال به کار می رود
rickshaws
U
کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
ricksha
U
کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
reversible propeller
U
ملخی که میتوان گام تیغههای انرا معکوس کرد
it will not bear repeating
U
جندان زشت است که نمیتوان انرا بازگو کرد
indian giver
U
کسی که چیزی بکسی میدهد وبعد انرا پس میگیرد
rickshaw
U
کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
dress coat
U
جامه جلوبازمردانه که دامن ان درپشت است ودرمهمانیهای شب انرا
rackets
U
یکجور توپ بازی با چوگانی که انرا racket میگویند
judgement dept
U
بدهی که دادگاه حکم پرداخت انرا صادر نموده است
waggonette
U
گردونه چهار چرخه که یک یاچند اسب انرا می کشد...دارد
to garble the coinage
U
مسکوکات راصرافی وجورکردن برای اینکه سره انرا اب کنندوناسره ات
cheque to a person's order
U
چکی که گیرنده وجه باید پشت انرا امضا کند
rose gall
U
برامدگی در درخت نسترن که انرا حشره ویژهای فراهم می ورد
pope's eye
U
غدهای که در میان ران گوسفندکه چربی پیرامون انرا گرفته است
telescopic chimney
U
دود کشی که تیکههای انراتوی هم برده انرا کوتاه وبلند میکنند
frumenty
U
گندمی که پوست انرا کنده بجوشانند ودارچین وشیرینی بان بزنند
vacuum concrete
U
ملات بتنی که هوای انرا توسط ویبراتور تخلیه کرده باشند
vanishing cream
U
کرم یا روغنی که چون بصورت بمالندزودخوردبرودیاپوست صورت انرا جذب کند
leadsman
U
کسی که گلوله سربی بدریا می اندازد تا عمق انرا تعیین نماید
retro rocket
U
موشک اضافی فضا پیما که انرا در جهت مخالف حرکت دهد
money spinner
U
کارتنه کوچک که انرا نشانه خوشبختی و وسیله پیدا شدن پول میدانند
controllable twist
U
تیغه رتورهلیکوپتر که میتوان زاویه برخورد انرا درحال پرواز از ریشه تا نوک تغییرداد
prolixity
U
بی ربط یاغیرلازم در اقرارنامه یااستشهادیه که ممکن است انرا از عداد دلایل خواهان خارج کند
hot money
U
منظورزمانی استکه مردم بدلیل نرخ تورم بالا مایل به نگهداری پول نیستند و انرا به کالاتبدیل میکنند
permanent income hypothesis
U
این فرضیه توسط میلتون فریدمن بیان شده که بر اساس ان مصرف تابعی ازانچه که وی انرا درامد دائمی
flash card
U
ورقهای که روی ان کلمات یااعداد یا تصاویری نوشته شده و معلم انرا برای زمان کوتاهی بشگردان نشان میدهد
band project filter
U
فیلتر الکترونیکی که تنها یک باند معین از فرکانسها ونوسانات را عبور میدهد وحدود بالا و پایین انرا حذف میکند
voters
U
عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
voter
U
عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
fettling
U
شن یاکلوخهای که درته کوره می ریزند تا انرا محافظت کند خاکستر ته کوره
phyrgian cap
U
یکجور کلاه مخروطی که اکنون انرا با کلاه ازادی یکی میدانند
loganberries
U
میوه تمشک قرمز رنگ که انرا تمشک خرس مینامند
loganberry
U
میوه تمشک قرمز رنگ که انرا تمشک خرس مینامند
you shall rue it
U
از اینکار پشیمان خواهید شد افسوس انرا خواهید خورد
lutine bell
U
زنگ که ازکشتی قدیمی لوتین برداشته شده و در دفتر شرکت بیمه لویدز نصب گردیده و برای اعلام خبرهای مهم انرا به صدا در می اورند
hydrophilic compound
U
اب دوست
friend
U
دوست
friends
U
دوست
leal
U
دوست
buddy
U
دوست
heart-to-hearts
U
دوست
formalist
U
دوست
schoolmate
U
دوست
schoolmates
U
دوست
friendless
U
بی دوست
philoginous
U
زن دوست
buddies
U
دوست
philogynist
U
زن دوست
hydrophilic
U
اب دوست
ally
U
دوست
chum
U
دوست
chums
U
دوست
amicable
U
دوست
heart to heart
U
دوست
heart-to-heart
U
دوست
unfriended
U
بی دوست
dienophile
U
دی ان دوست
bozo
U
دوست
allying
U
دوست
I need my e
U
من دوست دارم
philobiblic
U
کتاب دوست
zoophilous
U
حیوان دوست
careerist
U
حرفه دوست
careerists
U
حرفه دوست
family man
U
زن و بچه دوست
philotechnic
U
صنعت دوست
family men
U
زن و بچه دوست
to make a friend of
U
دوست شدن با
philotechnic
U
صناعت دوست
philhellenic
U
دوست یونان
ornithophilous
U
مرغ دوست
patiot
U
میهن دوست
phiadelphian
U
نوع دوست
phihellenic
U
یونانی دوست
zoophilic
U
حیوان دوست
xenophile
U
بیگانه دوست
philanthrope
U
بشر دوست
oxyphile
U
اسید دوست
philhellene
U
دوست یونان
oxyphil
U
اسید دوست
sweet tooth
U
شیرینی دوست
take kindly to
<idiom>
U
دوست داشتن
saprophytic
U
پوده دوست
pornerastic
U
جنده دوست
girlfriend
U
دوست دختر
girlfriends
U
دوست دختر
pen pal
U
دوست قلمی
pen pal
U
دوست مکاتبهای
his friend's murder
U
قتل دوست او
pen pals
U
دوست قلمی
pen pals
U
دوست مکاتبهای
unlovely
U
دوست نداشتنی
solomon
U
صلح دوست
psychrophilic
U
سرما دوست
electrophile
U
الکترون دوست
boyfriend
U
دوست پسر
likeable
U
دوست داشتنی
likable
U
دوست داشتنی
social
U
جمعیت دوست
social
U
گروه دوست
likes
U
دوست داشتن
liked
U
دوست داشتن
like
U
دوست داشتن
sporting
U
بازی دوست
gregarious
U
گروده دوست
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com