Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 197 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
I take exception to the tone of your remarks.
U
من به لحن سخنان شما اعتراض می کنم.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
my words hurt his feelings
U
سخنان من باو بر خورد سخنان من قلب او را جریحه دار کرد
he took my words in good part
U
سخنان مرا بخوبی تلقی نمود از سخنان من نرنجید
challenge
U
مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenged
U
مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenges
U
مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
protestingly
U
بطور اعتراض ازروی اعتراض
mumbo jumbo
U
سخنان نامفهوم
w.wordsŠyelk=yolk
U
سخنان بی مغز
teaze
U
سخنان نیشدارگفتن
teases
U
سخنان نیشدارگفتن
teased
U
سخنان نیشدارگفتن
tease
U
سخنان نیشدارگفتن
and all that
U
و از اینگونه سخنان
soothingly
U
با سخنان نرم
your words offended her
U
از سخنان شمارنجید
voice-over
U
سخنان افزوده
voice-overs
U
سخنان افزوده
he was provoked by my words
U
از سخنان من رنجید
protest
U
اعتراض اعتراض کردن
protests
U
اعتراض اعتراض کردن
protesting
U
اعتراض اعتراض کردن
protested
U
اعتراض اعتراض کردن
he was provoked by my words
U
سخنان من باو برخورد
get a rise out of someone
<idiom>
U
سخنان نیش دارزدن
sharp tongued
U
بکار برنده سخنان زننده
to pour out abusive words
U
سخنان فحش امیزپی در پی اداکردن
your words offended her
U
سخنان شما به احساسات اوبرخورد
to pour oil on troubled water
U
خشم کسیرا با سخنان نرم فرونشاندن
to weigh one's word
U
سخنان خودرا سنجیدن سنجیده سخن گفتن
to strike a spark out of
U
جرقه یابرق دراوردن از واداربه گفتن سخنان یکرکردن
to over hear any one
U
سخنان کسی را بطور غیرمستقیم یا بدون میل اوشنیدن
echolalia
U
تکرار و تقلید سخنان دیگران که گاهی نوعی مرض میشود
to gloze over one's words
U
سخنان کسی رابدانگونه تاویل کردن که عیب ان پوشیده ماند
challenge
U
اعتراض
challenges
U
اعتراض
challenged
U
اعتراض
impeachment
U
اعتراض
protesting
U
اعتراض
protests
U
اعتراض
protested
U
اعتراض
protestation
U
اعتراض
protestations
U
اعتراض
animadversion
U
اعتراض
contestation
U
اعتراض
protest
U
اعتراض
objections
U
اعتراض
exceptions
U
اعتراض
objection
U
اعتراض
exception
U
اعتراض
power of reservation
U
حق اعتراض
remonstrance
U
اعتراض
condemnation
U
اعتراض
impugnation
U
اعتراض
condemnations
U
اعتراض
impugnment
U
اعتراض
protesting
U
اعتراض رسمی
protesting
U
اعتراض کردن
obtest
U
اعتراض کردن
kicker
U
اعتراض کننده
protested
U
اعتراض رسمی
protested
U
اعتراض کردن
challengeable
U
قابل اعتراض
protest
U
اعتراض رسمی
protest
U
اعتراض کردن
controvertible
U
قابل اعتراض
protest for non acceptance
U
اعتراض نکول
protests
U
اعتراض کردن
contestable
U
قابل اعتراض
condemnable
U
قابل اعتراض
demurrable
U
اعتراض پذیر
bill of exception
U
اعتراض نامه
appose
U
اعتراض کردن
demurrant
U
اعتراض کننده
demurrer
U
اعتراض کننده
disputable
U
اعتراض پذیر
impugnable
U
قابل اعتراض
exept
U
اعتراض کردن
take exception to
U
اعتراض کردن به
to a on or upon
U
اعتراض کردن بر
to e. a protest
U
اعتراض کردن
protests
U
اعتراض رسمی
to enter a protest
U
اعتراض کردن
unobjectionable
U
اعتراض ناپذیر
contests
U
اعتراض کردن
implicit
U
بلا اعتراض
direct objects
U
اعتراض داشتن
except
U
اعتراض کردن
unquestionable
U
غیرقابل اعتراض
squawk
U
اعتراض کردن
squawked
U
اعتراض کردن
squawks
U
اعتراض کردن
unlikely
U
قابل اعتراض
exceptionable
U
اعتراض پذیر
objector
U
اعتراض کننده
objectors
U
اعتراض کننده
remonstrance
U
تعرض اعتراض
objectionable
U
قابل اعتراض
fulminate
U
اعتراض کردن
fuss
U
اعتراض کردن
fussed
U
اعتراض کردن
fusses
U
اعتراض کردن
fulminates
U
اعتراض کردن
fulminated
U
اعتراض کردن
direct objects
U
اعتراض کردن
indirect objects
U
اعتراض داشتن
indirect objects
U
اعتراض کردن
object
U
اعتراض داشتن
object
U
اعتراض کردن
objected
U
اعتراض داشتن
objected
U
اعتراض کردن
objecting
U
اعتراض داشتن
objecting
U
اعتراض کردن
objects
U
اعتراض داشتن
objects
U
اعتراض کردن
fussing
U
اعتراض کردن
contest
U
اعتراض داشتن بر
contested
U
اعتراض کردن
contesting
U
اعتراض کردن
contests
U
اعتراض داشتن بر
impugned
U
اعتراض کردن
impugn
U
اعتراض کردن
impugning
U
اعتراض کردن
contested
U
اعتراض داشتن بر
impugns
U
اعتراض کردن
contesting
U
اعتراض داشتن بر
unquestioning
U
غیرقابل اعتراض
contest
U
اعتراض کردن
defiance
U
مقاومت اعتراض
to cry shame upon
U
اعتراض سخت بر...کردن
impugning
U
مورد اعتراض قراردادن
impugns
U
مورد اعتراض قراردادن
retour sans protet
U
اعاده بدون اعتراض
objected
U
کالا اعتراض کردن
And exactly what do you mean by that ?
U
مقصود ؟( درمقام اعتراض )
Whoever else that may object .
U
هر کس دیگه که اعتراض کند
objecting
U
کالا اعتراض کردن
to take exception to anything
U
به چیزی اعتراض کردن
impugn
U
مورد اعتراض قراردادن
confrontational
U
رفتار همراهبا اعتراض
objects
U
کالا اعتراض کردن
impugned
U
مورد اعتراض قراردادن
objectionably
U
بطور قابل اعتراض
disputability
U
قابل اعتراض بودن
object
U
کالا اعتراض کردن
demurrer
U
اعتراض بصلاحیت دادگاه
indirect objects
U
کالا اعتراض کردن
direct objects
U
کالا اعتراض کردن
to protest against something
U
به چیزی اعتراض کردن
condemnations
U
محکوم کردن اعتراض
implicit obedience
U
فرمانبرداری بدون اعتراض
adhominem
U
حمله یا اعتراض به اشخاص
condemnation
U
محکوم کردن اعتراض
loud-mouthed
U
اهل جیغ و داد و اعتراض
impugns
U
مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
The people protested vocally.
U
صدای مردم درآمد ( اعتراض )
protest
U
اعتراض به رای داور کشتی
put one's foot down
<idiom>
U
با تمام وجود اعتراض کردن
protested
U
اعتراض به رای داور کشتی
impugned
U
مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
animadvert
U
اعتراض کردن متوجه شدن
sit-in
U
حضور درمحلی بعنوان اعتراض
contesting
U
مورد تردید یا اعتراض قراردادن
sit-ins
U
حضور درمحلی بعنوان اعتراض
protests
U
اعتراض به رای داور کشتی
contest
U
مورد تردید یا اعتراض قراردادن
contests
U
مورد تردید یا اعتراض قراردادن
contested
U
مورد تردید یا اعتراض قراردادن
sit in
U
حضور درمحلی بعنوان اعتراض
to venture on an objection
U
باجرات اعتراض به کسی کردن
impugning
U
مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
to plead against a decision
U
نسبت به تصمیمی اعتراض کردن
impugn
U
مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
protesting
U
اعتراض به رای داور کشتی
litigates
U
دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
litigated
U
دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
litigating
U
دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
fin de non recevoir
U
رد کردن شکایت یا اعتراض طرف مقابل
question
U
مورد تردیدیا اعتراض قرار دادن
litigate
U
دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
questioned
U
مورد تردیدیا اعتراض قرار دادن
questions
U
مورد تردیدیا اعتراض قرار دادن
What kind of talk is that ? I object to your remarks (state ments)
U
این چه فرمایش است می فرمایید ! ( در مقام اعتراض )
condemns
U
مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
condemning
U
مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
condemn
U
مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
I strongly protest against such allegations!
U
من به شدت به این گونه اتهامات اعتراض می کنم!
hooting
U
فریاد اعتراض و بی صبری مثل عجب و واه وغیره
hooted
U
فریاد اعتراض و بی صبری مثل عجب و واه وغیره
. Why,what was the harm?
U
چرا اینکه دیگر ایرادی نداشت؟ ( بعنوان اعتراض )
hoot
U
فریاد اعتراض و بی صبری مثل عجب و واه وغیره
protest flag
U
پرچم قرمز کوچک بعلامت اعتراض راننده قایق
hoots
U
فریاد اعتراض و بی صبری مثل عجب و واه وغیره
silence gives consent
U
سکوت موجب رضایت است عدم اعتراض کاشف از اذن است
his conduct is object
U
رفتارش قابل اعتراض است رفتارش رضایتبخش نیست
provisional frame
U
ان بخش از بازی بولینگ که گوی موقعی پرتاب شده که بخش قبلی مورد اعتراض است
retour sans protet
U
اعلامی که برات کش به دارنده برات میکند مبنی براین که در صورت نکول برات از طرف محال علیه ان رابدون پروتست به وی بازگرداند و به این ترتیب برات کش نمیتواند به عذراین که اعتراض نکول به عمل نیامده است از پرداخت وجه سرباز زند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com