Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
barrel reflector
U
منعکس کننده وضع داخل لوله
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
barrel reflector
U
منعکس کننده لوله
muzzle burst
U
ترکش گلوله در داخل لوله یاجلوی لوله توپ
reflector
U
منعکس کننده
reflectors
U
منعکس کننده
baffling
U
صفحه منعکس کننده
baffle
U
صفحه منعکس کننده
baffled
U
صفحه منعکس کننده
baffles
U
صفحه منعکس کننده
abat voix
U
منعکس کننده صدا
relucent
U
منعکس کننده نور متشعشع
home
U
جا به داخل لوله راندن
bores
U
داخل لوله توپ
homes
U
جا به داخل لوله راندن
bore
U
داخل لوله توپ
gun bore
U
داخل لوله توپ
thermocline
U
لایه منعکس کننده صوت در اب دریا
deep scattering layer
U
لایههای منعکس کننده عمق دریا
balloon reflector
U
بالن منعکس کننده امواج الکترونیکی منعکس کننده امواج الکترونیکی بالن
periscope
U
منعکس کننده نور دریچه دید
periscopes
U
منعکس کننده نور دریچه دید
terminal velocity
U
سرعت گلوله داخل لوله
rechamber
U
دوباره به داخل لوله راندن
decoppering
U
رفع رسوبات مس از داخل لوله
ramming
U
راندن گلوله به داخل لوله
coppering
U
مس گیری رفع رسوب مس از داخل لوله
ram
U
پر کردن توپ راندن به داخل لوله
rammed
U
پر کردن توپ راندن به داخل لوله
rams
U
پر کردن توپ راندن به داخل لوله
boresafe fuze
U
ماسوره دارای ضامن حرکت در داخل لوله
borescope
U
وسیله دیدن خان کشی داخل لوله
priming
U
پر کردن یک پمپ یا لوله با اب به منظور تخلیه هوای داخل ان
back pressure valve
U
سوپاپ مخصوص ممانعت ازپس زنش مایعات در داخل لوله
delineascope
U
پرژکتور منعکس کننده عکس در روی یک پرده پرژکتوراگراندیسمان عکس
chaff
U
وسایل تولید پارازیت دردستگاه رادار نوارهای منعکس کننده امواج رادار
bubble turn and slip
U
الات دقیق اصلی پروازی که شتاب جانبی را با جابجایی حبابی داخل لوله شیشهای خمیده پر از مایعی نشان میدهد
intrant
U
داخل نفوذ کننده
self reflexive
U
منعکس کننده تصویر خود خود پژواکی
admissive
U
داخل کننده اجازه دهنده
bore reset
U
وسیله نگهدارنده کلینومتر پایه نصب کلینومتر در داخل لوله
collimating sight
U
دوربین نشانه روی لوله توپ به هدف دوربین منطبق کننده لوله و هدف
fondu
U
درهم داخل شونده ونفوذ کننده
transponder
U
تقویت کننده مستمر روی یک ماهواره که سیگنالها را ازیک ایستگاه زمینی دریافت کرده و انها را به ایستگاه گیرنده منعکس میکند
reflector
U
جسم منعکس کننده جسم صیقلی
side reflector
U
منعکس کننده کناری رفلکتور کناری
reflectors
U
جسم منعکس کننده جسم صیقلی
bayonet thermocouple probe
U
قسمت حس کننده دمای سرسیلندر که داخل ان پیچ میشود
on board regulation
U
تنظیمی که در ان هر برد داخل یک سیستم تنظیم کننده ولتاژخاص خود را دارد
reducing pipe
U
لوله احیاء کننده
utilidor
U
لوله عایق کننده
burster tube
U
لوله منفجر کننده
intubate
U
لوله فروکردن در بوسیله لوله باز نگاه داشتن لوله گذاردن درentrust
gas collector
U
لوله جمع کننده گاز
back pressure turbine
U
توربین بخاری که تمام بخارخروجی ان با فشار به داخل شبکه گرم کننده جذب میشود
ratline
U
عملیات عبور دادن مواد وپرسنل بطور پنهانی از مرزیا داخل داخل منطقه دشمن
intercommand
U
داخل قسمت داخل یکان
nuclide
U
کلیه مواد داخل هسته اتم اجزای شیمیایی داخل هسته
hosing
U
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hoses
U
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hose
U
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hosed
U
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
elvate
U
بالا بردن بالابردن لوله حرکت دادن لوله جنگ افزار در برد
breech end
U
انتهای لوله توپ یا تفنگ ابتدای جان لوله
go devil
U
لوله پاک کن مخصوص تمیز کردن لوله نفت
thermionic tube
U
لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی
cannon
U
لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
cannons
U
لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
island bases
U
پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
jack ring
U
حلقهای استوانهای که جهت نصب لوله جداریا بیرون کشیدن لوله از خاک به صورت طوق محافظ از ان استفاده میشود
baffling
U
منعکس
baffled
U
منعکس
baffles
U
منعکس
reflected
U
منعکس
baffle
U
منعکس
rigatoni
U
رشته فرنگی لوله لوله وکوتاه
vas deferens
U
لوله خروجی بیضه لوله منی
reflecting
U
منعکس شدن
resound
U
منعکس کردن
reflect
U
منعکس شدن
resounded
U
منعکس کردن
ring with
U
منعکس کردن
resounds
U
منعکس کردن
reflects
U
منعکس شدن
images
U
منعکس کردن
reactive
U
منعکس شونده
image
U
منعکس کردن
re echo
U
دوباره منعکس شدن
reflectional
U
بازتابنده منعکس سازنده
reflectively
U
بطور منعکس شونده
reecho
U
دوبار منعکس شدن
indirect lighting
U
نور منعکس شده
reflective
U
بازتابنده منعکس سازنده
reflected binary code
U
رمز دودویی منعکس شده
mortise dead lock
U
قفل داخل کار قفل داخل درب
to pipeline
U
با خط لوله لوله کشی کردن
oviduct
U
لوله رحمی لوله فالوپ
water pipe
U
لوله مخصوص لوله کشی اب
sockets
U
بست لوله دوراهی لوله
spigot
U
لب لوله که در لوله دیگری جا میافتد
catoptric
U
وابسته به ایینه ونور منعکس شده
mirrors
U
دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
mirrored
U
دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
mirror
U
دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
pipeline assets
U
وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
angle of depression
U
میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
camera lucida
U
دستگاهی که تصویری رابزرگ کرده و منعکس می سازد
flash tube
U
لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
camera lucida
U
[ابزاری که نور خورشید را بوسیله منشور منعکس می کند.]
back to battery
U
برگشت لوله به حالت اول عمل برگشت لوله توپ
rebounding
U
دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebounds
U
دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebound
U
دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
abat-voix
U
[قبه یا سایبان که صدا را در پشت و بالای سکوی خطابه منعکس می کند.]
rebounded
U
دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
background
U
نور منعکس شده از یک ورقه کاغذی توسط کاغذ خوان نوری خوانده خواهد شد
backgrounds
U
نور منعکس شده از یک ورقه کاغذی توسط کاغذ خوان نوری خوانده خواهد شد
corrector
U
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
mach stem
U
جبهه موج حاصل از تلاقی موج برخوردی و منعکس
holograms
U
تصویر سه بعدی که توسط الگوهای میانی ایجاد میشود وقتی که بخشی از منبع نور مثل لیزر از یک شی منعکس شود و با اشعه اصل ترکیب شود
hologram
U
تصویر سه بعدی که توسط الگوهای میانی ایجاد میشود وقتی که بخشی از منبع نور مثل لیزر از یک شی منعکس شود و با اشعه اصل ترکیب شود
inside
U
داخل
interiors
U
داخل
insides
U
داخل
aboard
U
داخل
lineball
U
داخل
within
U
در داخل
anie
U
داخل
withindoors
U
در داخل
interior
U
داخل
interiorly
U
از داخل
within
<prep.>
U
در داخل
inside
<adv.>
<prep.>
U
در داخل
intra
U
داخل
reflects
U
تامل کردن منعکس کردن
reflecting
U
تامل کردن منعکس کردن
reflect
U
تامل کردن منعکس کردن
work in
U
داخل کردن
entered
U
داخل کردن
intern
U
داخل شدن در
interning
U
داخل شدن در
interns
U
داخل شدن در
withindoors
U
افراد داخل
intradivision
U
در داخل لشگر
to step inside
U
داخل شدن
to step in
U
داخل شدن
to walk in
U
داخل شدن
impenetrable
U
داخل نشدنی
engaged in war
U
داخل جنگ
on berth
U
در داخل بندر
incorporating
U
داخل کردن
incorporates
U
داخل کردن
cross hair
U
خط داخل دوربین
grind internally
U
داخل را ساییدن
phase in
U
داخل کردن
inward
U
داخل رونده
incorporate
U
داخل کردن
anieoro
U
به طرف داخل
intraspecific
U
داخل گونهای
to line-jump
U
داخل صف زدن
to queue-jump
[British E]
U
داخل صف زدن
to push to the front
[of line]
U
داخل صف زدن
entered
U
داخل شدن
to get into
U
داخل شدن در
to go in
U
داخل شدن
intraspecies
U
داخل گونهای
to go into
U
داخل شدن در
intrant
U
داخل شونده
interurban
U
داخل شهری
interservice
U
داخل قسمت
interneuron
U
داخل عصبی
interneural
U
داخل عصبی
internal attack
U
تک داخلی یا تک از داخل
to play at
U
داخل شدن در
intratheater
U
در داخل صحنه
to cut in
U
داخل شدن
anieoro
U
از داخل به خارج
inboard
U
به طرف داخل
intercontinental
U
داخل قاره
in and out
U
داخل وخارج
on line
U
داخل رده
implosion
U
انفجار از داخل
inboard
U
به سمت داخل
implode
U
از داخل ترکیدن
enter
U
داخل شدن
inbound
U
داخل مرز
intromit
U
داخل کردن
introgresseive
U
داخل شونده
immit
U
داخل کردن
imbark
U
داخل کردن
enter
U
داخل کردن
intermolecular
U
در داخل ذرات
inhaul
U
به داخل کشیدن
uchi uke
U
دفاع از داخل
he went aboard the ship
او داخل کشتی شد
he is not in it
U
داخل نیست
interior wiring
U
سیمکشی داخل
ingressive
U
داخل شونده
inside wiring
U
سیمکشی داخل
ingratiate
U
داخل کردن
ingratiated
U
داخل کردن
ingratiates
U
داخل کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com