English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
army service area U منطقه عقب ارتش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
gl U مخفف issue generalملزومات ارتش تدارکات ارتش
combined arms army U ارتش مختلط ارتش متشکل از نیروهای مرکب
active army U ارتش پیمانی ارتش کادر ثابت
drop zone U منطقه پرش منطقه بارریزی منطقه ریزش
army of occupation U ارتش فاتح ارتش اشغالگر
damage area U منطقه تولید خطر مین منطقه خسارت منطقه خطر
submarine havens U منطقه عبور در عملیات غیررزمی زیردریایی منطقه اموزشی زیردریایی درمنطقه غیررزمی منطقه محدوده تامینی اطراف زیردریایی
sanctuary U منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
sanctuaries U منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
landing area U منطقه نشستن هواپیما منطقه پیاده شدن به ساحل
service area U منطقه تعمیر و نگهداری منطقه عقب یکانهای نظامی
airspace reservation U منطقه پرواز مخصوص درفضای هوایی منطقه پروازمخصوص
area of military significant fallout U منطقه الودگی شدید به موادرادیواکتیو منطقه ریزش شدیداتمی
run up area U منطقه ازمایش موتورهواپیما قبل از پرواز منطقه در جا زدن
in service U درخدمت ارتش در ارتش
staging area U منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
polynia U منطقه یا جزیرهای از اب دریک منطقه وسیع یخ زده
prohibited area U منطقه ممنوعه هوایی منطقه حفافت شده
haven submarine U منطقه امن زیردریایی منطقه تامین زیردریاییها
leave area U منطقه استراحت پرسنل درپشت منطقه مواصلات
grid zone U منطقه شبکه بندی نقشه منطقه نقشهای
concentration area U منطقه تمرکز عده ها منطقه تجمع
skid row <idiom> U منطقه پایین شهر ،منطقه فقیرنشین
area oriented U بر مبنای خصوصیات منطقه با توجه به منطقه
remote U خارج از منطقه منطقه دورافتاده
crossing area U منطقه گذار منطقه پایاب
kill area U منطقه خطر منطقه تلفات
remoter U خارج از منطقه منطقه دورافتاده
sector U منطقه عمل منطقه مسئولیت
zone of fire U منطقه اتش منطقه تیراندازی
combat zone U منطقه رزمی منطقه نبرد
sectors U منطقه عمل منطقه مسئولیت
remotest U خارج از منطقه منطقه دورافتاده
judge advocate general U رئیس دادرسی ارتش مشاور حقوقی وزارت جنگ یا وزارت دفاع مشاور حقوقی ارتش
tropopause U منطقه چاه هوایی جوی بین استراتوسفر و تروپوسفر منطقه سکته هوایی
ranging U تجسس کردن منطقه هدف با هواپیما یا گشت زنی در منطقه هدف
holding area U منطقه لنگرگاه موقت در روی دریا منطقه توقف موقت کشتیها
motif U گلی خاص در زمینه فرش [این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.]
line crosser U فراری از منطقه دشمن به خطوط خودی نفوذکننده به منطقه خودی
clandestine assembly area U منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
demolition target U منطقه تخریب منطقه در نظر گرفته شده برای تخریب
axial route U مسیر طولی منطقه عقب جاده طولی منطقه مواصلات
comparative cover U پوشش گاه بگاه منطقه یاوسایل پوشش نسبی منطقه
separation zone U منطقه واسطه حد فاصل یکانها منطقه جداسازی یکانها
defense coastal area U منطقه ساحلی مورد پدافند منطقه پدافندی ساحلی
airspace prohibited area U منطقه ممنوعه هوایی منطقه منع پرواز هوایی
demolition guard U نگهبان منطقه تخریب مسئول حفافت منطقه تخریب
launching area U منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
demilitarization U تشکیل منطقه بی طرف تشکیل منطقه غیر نظامی
sweep U تجسس منطقه با رادار مین روبی کردن پاک کردن منطقه عملیات پاک سازی
island bases U پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
island U منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
islands U منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
intersectional service U قسمت پشتیبانی داخل منطقه مواصلات یکان پشتیبانی منطقه مواصلات
field army U ارتش
army U ارتش
armies U ارتش
area of operational interest U منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
area assessment U ارزیابی اطلاعاتی منطقه عملیات ارزیابی منطقه ازنظر اطلاعاتی
air defense action area U منطقه پوشش پدافند هوایی منطقه عمل پدافند هوایی
irregulars U ارتش نامنظم
servicemen U عضو ارتش
army commander U فرمانده ارتش
army artillery U توپخانه ارتش
regular U ارتش کادر
regulars U ارتش کادر
standing U ارتش ثابت
army group U گروه ارتش
army stores U فروشگاه ارتش
constables U افسر ارتش
constable U افسر ارتش
army corps U سپاههای ارتش
pentagons U ارتش امریکا
serviceman U عضو ارتش
majored U سرگرد ارتش
majoring U سرگرد ارتش
supreme commander's staff U ستاد کل ارتش
military campaign U لشکرکشی [ارتش]
the a of the army U پیشرفت ارتش
the losses of the army U تلفات ارتش
militarism U ارتش سالاری
military U جنگی ارتش
pentagon U ارتش امریکا
standing army U ارتش دائمی
standing army U ارتش منظم
regular army U ارتش دائمی
regular army U ارتش منظم
state guard U ارتش ایالتی
the rank and file U توده ارتش
the red army U ارتش سرخ
general issue U ملزومات ارتش
major U سرگرد ارتش
active army U ارتش کادر
general staff U ستاد ارتش
active duty U ارتش کادر
women's army corps U ارتش زنان
field army U ارتش رزمی
combined arms army U ارتش مرکب
field army U ارتش صحرایی
air surface zone U منطقه عملیات هوادریایی منطقه تک هوادریایی
conscript army U ارتش سربازان وفیفه
USA U ارتش ایالات متحده
rifleman U تفنگ دار [ارتش]
army general staff U ستاد عمومی ارتش
marching order [travel order] U دستور پیشروی [ارتش]
army beta test U ازمون بتای ارتش
martial U وابسته به ارتش نظامی
army troops U یکانهای رده ارتش
army alpha test U ازمون الفای ارتش
industrial reserve army U ارتش ذخیره صنعتی
yeomanry U ارتش داوطلب از زارعین
supreme commander's staff U ستاد عالی ارتش
punitive article U قوانین جزایی ارتش
armies U ارتش نیروی زمینی
army U ارتش نیروی زمینی
dismissal of the armey U مرخص کردن از ارتش
regiment U گردان در ارتش انگلیس
regiments U گردان در ارتش انگلیس
military justice U قوانین جزایی ارتش
the main army U بخش عمده ارتش
joint chief of staff U رئیس ستاد ارتش
general officer U امرای ارتش امیران
general issue U تدارکات عمومی ارتش
vivandiere U اغذیه فروش ارتش
foreignlegion U سرباز داوطلب در ارتش
jcs U رئیس ستاد ارتش
field grade U افسر ارشد ارتش
women's army corps U قسمت زنان ارتش
reserve components U قسمتهای احتیاط ارتش
to fall out U مرخص کردن [ارتش]
quartermaster general U رئیس کل کارپردازی ارتش
to dismiss [American E] U مرخص کردن [ارتش]
to fall out U معاف کردن [ارتش]
to dismiss [American E] U معاف کردن [ارتش]
reserve army of unemployed U ارتش ذخیره بیکاران
brass hats U افسر ارشد ارتش
standing army U ارتش کادر ثابت
regular army U ارتش کادر ثابت
brass hat U افسر ارشد ارتش
invasion currency U پول رایج ارتش اشغالگر
reenlistment U دوباره در ارتش استخدام شدن
theater army U ارتش مستقر در صحنه عملیات
seasoned troops U ارتش ورزیده و جنگ دیده
post exchange U فروشگاه اختصاصی پادگان ارتش
to issue marching order U دستور پیشروی دادن [ارتش]
to see service U در ارتش یانیروی دریایی خدمت
the army lost heavily U ارتش تلفات سنگین داد
army in the field U ارتش مستقر در صحنه عملیات
countermarch U تغییر جهت حرکت ارتش
MI6 U بخش 6 اطلاعات ارتش انگلستان
MI5 U بخش 5 اطلاعات ارتش انگلستان
warlord U افسر عالی رتبه ارتش
fusileer U هنگ تفنگداران ارتش انگلیس
fusilier U هنگ تفنگداران ارتش انگلیس
staffs U چوب پرچم ستاد ارتش
combat helmet U کلاه ایمنی جنگی [ارتش]
marksman U تیرانداز ماهر [ارتش و ورزش]
marksman U نشانه گیر [ارتش و ورزش]
candidate U داوطلب خدمت در ارتش نامزد
candidates U داوطلب خدمت در ارتش نامزد
defence [British E] U دفاع [قانون] [ورزش] [ارتش]
pole position U آغازگاه [ستاره شناسی] [ارتش]
staffed U چوب پرچم ستاد ارتش
defense [American E] U دفاع [قانون] [ورزش] [ارتش]
staff U چوب پرچم ستاد ارتش
To what do you attributeThe failure of the army? U شکست ارتش را به چه چیز نسبت میدهید ؟
agct U ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
army genetal classification test U ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
conscription U داوطلب شدن برای ارتش سربازگیری
v , device U ارم مدال شجاعت ارتش امریکا
american defense service medal U نشان خدمت ارتش امریکا درسال 14- 9391
joint operations U عملیات مشترک مابین نیروهای مسلح ارتش
The army had to retreat from the battlefield. U ارتش مجبور به عقب نشینی از میدان جنگ شد.
After his discharge from the army, he came to Tehran . پس از اینکه از خدمت ارتش مرخص شد آمد تهران.
ration credit U تضمین سلامت مواد غذایی جیره ارتش
commissariat U اداره خوار و بار و کارپردازی ارتش کلانتری
commissariats U اداره خوار و بار و کارپردازی ارتش کلانتری
civil military action U عملیات کمک رسانی به مردم توسط ارتش
veterinarians U پزشک حیوانات در ارتش دامپزشک رشته دامپزشکی
unmilitary U بر خلاف مقررات ارتش غیرنظامی اخلاقا و عادتاغیرنظامی
veterinarian U پزشک حیوانات در ارتش دامپزشک رشته دامپزشکی
militarist U ارتش گرای هواخواه توسعه یا سیاست نظامی
generals U ژنرال امیر ارتش دادگاه عالی تیمسار
militarists U ارتش گرای هواخواه توسعه یا سیاست نظامی
general U ژنرال امیر ارتش دادگاه عالی تیمسار
war footing U حالت اماده باش در ارتش امادگی رزمی
surgeon general U رئیس قسمت پزشکی ارتش افسر پزشک
rookie U تازه کار [بویژه در پلیس یا ارتش ] [اصطلاح شوخی]
command sponsored dependent U بستگان نظامیانی که با خرج ارتش بخارج مسافرت می کنند
demoratize U بی جرات کردن ازمیان بردن حس شهامت وانتظامات ارتش
conscientious objector U کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
conscientious objectors U کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
aerospace projection operations U عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
landwehr U بخشی از ارتش المان وکشورهای دیگر که خدمت زیرپرچم را انجام دادند
pandours or doors U امنیه وحشی درنده خو که درسال 1471 تشکیل شد وچندی پس از ان جز ارتش اطریش گردید
ada U زبان برنامه نویسی سطح بالا که اغلب در ارتش و صنعت و موضوعات علمی به کار می رود
territories U منطقه
territory U منطقه
zones U منطقه
regions U منطقه
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com