English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
convergence zone U منطقه تقارب امواج سونارزیردریایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
parallactic angle U زاویه تقارب نصف النهارات زاویه تقارب
modulation U سوار کردن امواج انرژی روی امواج الکترومغناطیسی برای ارسال
confusion reflector U وسیله پخش امواج فریبنده سیستم انعکاس امواج گیج کننده
modulates U مدوله کردن امواج الکترونیکی روی امواج مغناطیسی
modulating U مدوله کردن امواج الکترونیکی روی امواج مغناطیسی
modulate U مدوله کردن امواج الکترونیکی روی امواج مغناطیسی
radiation scattering U انحراف تشعشع اتمی یاالکترومغناطیسی یا حرارتی پخش امواج بصورت کروی پخش همه جانبه امواج
drop zone U منطقه پرش منطقه بارریزی منطقه ریزش
emission control U کنترل تشعشع امواج مغناطیسی یا صوتی دستگاه کم کننده تشعشع امواج
convergence U تقارب
convergent U تقارب
vergency U تقارب عدسی
persian herioic verse U بحر تقارب
converge U تقارب خطوط وجود تشابه
converged U تقارب خطوط وجود تشابه
converging U تقارب خطوط وجود تشابه
converges U تقارب خطوط وجود تشابه
radiological monitoring U ارسال امواج تشعشعی یا رله امواج تشعشعی هستهای
trapping U اختلاف در امواج رادار ممانعت از پخش امواج رادار
convergence U تقارب نصف النهارات کج کردن کجی
damage area U منطقه تولید خطر مین منطقه خسارت منطقه خطر
submarine havens U منطقه عبور در عملیات غیررزمی زیردریایی منطقه اموزشی زیردریایی درمنطقه غیررزمی منطقه محدوده تامینی اطراف زیردریایی
sanctuaries U منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
sanctuary U منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
airspace reservation U منطقه پرواز مخصوص درفضای هوایی منطقه پروازمخصوص
area of military significant fallout U منطقه الودگی شدید به موادرادیواکتیو منطقه ریزش شدیداتمی
landing area U منطقه نشستن هواپیما منطقه پیاده شدن به ساحل
run up area U منطقه ازمایش موتورهواپیما قبل از پرواز منطقه در جا زدن
service area U منطقه تعمیر و نگهداری منطقه عقب یکانهای نظامی
staging area U منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
haven submarine U منطقه امن زیردریایی منطقه تامین زیردریاییها
polynia U منطقه یا جزیرهای از اب دریک منطقه وسیع یخ زده
leave area U منطقه استراحت پرسنل درپشت منطقه مواصلات
grid zone U منطقه شبکه بندی نقشه منطقه نقشهای
prohibited area U منطقه ممنوعه هوایی منطقه حفافت شده
skid row <idiom> U منطقه پایین شهر ،منطقه فقیرنشین
concentration area U منطقه تمرکز عده ها منطقه تجمع
area oriented U بر مبنای خصوصیات منطقه با توجه به منطقه
sector U منطقه عمل منطقه مسئولیت
remotest U خارج از منطقه منطقه دورافتاده
crossing area U منطقه گذار منطقه پایاب
kill area U منطقه خطر منطقه تلفات
zone of fire U منطقه اتش منطقه تیراندازی
combat zone U منطقه رزمی منطقه نبرد
sectors U منطقه عمل منطقه مسئولیت
remote U خارج از منطقه منطقه دورافتاده
remoter U خارج از منطقه منطقه دورافتاده
true convergence U سیستم کنترل جغرافیایی یاسیستم مختصات جغرافیایی تقارب حقیقی نصف النهارات
tropopause U منطقه چاه هوایی جوی بین استراتوسفر و تروپوسفر منطقه سکته هوایی
convergence factor U ضریب تقارب نصف النهارات ضریب انحراف شبکه
grid convergence U تقارب نصف النهارات یا کجی شبکه انحراف شبکه
holding area U منطقه لنگرگاه موقت در روی دریا منطقه توقف موقت کشتیها
ranging U تجسس کردن منطقه هدف با هواپیما یا گشت زنی در منطقه هدف
motif U گلی خاص در زمینه فرش [این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.]
demolition target U منطقه تخریب منطقه در نظر گرفته شده برای تخریب
comparative cover U پوشش گاه بگاه منطقه یاوسایل پوشش نسبی منطقه
clandestine assembly area U منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
axial route U مسیر طولی منطقه عقب جاده طولی منطقه مواصلات
line crosser U فراری از منطقه دشمن به خطوط خودی نفوذکننده به منطقه خودی
demilitarization U تشکیل منطقه بی طرف تشکیل منطقه غیر نظامی
airspace prohibited area U منطقه ممنوعه هوایی منطقه منع پرواز هوایی
demolition guard U نگهبان منطقه تخریب مسئول حفافت منطقه تخریب
separation zone U منطقه واسطه حد فاصل یکانها منطقه جداسازی یکانها
defense coastal area U منطقه ساحلی مورد پدافند منطقه پدافندی ساحلی
launching area U منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
island bases U پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
sweep U تجسس منطقه با رادار مین روبی کردن پاک کردن منطقه عملیات پاک سازی
island U منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
islands U منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
ground swell U امواج
intersectional service U قسمت پشتیبانی داخل منطقه مواصلات یکان پشتیبانی منطقه مواصلات
tidal waves U امواج جزرومدی
pulse U امواج ضربانی
incoherent waves U امواج همدوس
interference U تداخل امواج
brain waves U امواج مغزی
emissions U انتشار امواج
oscilloscope U اشکارسازی امواج
pulsed U امواج ضربانی
thermal waves U امواج گرمایی
the waves of the sea U امواج دریا
sky wave U امواج اسمانی
radio waves U امواج رادیویی
reverberation U برگشت امواج
reverberations U برگشت امواج
spoondrift U ترشح امواج
pulsing U ضربان امواج
emission U انتشار امواج
electromagnetic waves U امواج الکترومگنتیک
ground waves U امواج زمینی
gravity waves U امواج ثقلی
gravitational waves U امواج جاذبه
gravitational waves U امواج گرانشی
electromagnetic waves U امواج الکترومغناطیسی
crashing waves U امواج خروشان
hertzian waves U امواج هرتز
wander wave U امواج سیار
transient wave U امواج سیار
tosser U دستخوش امواج
wave band U دسته امواج رادیو
conical scanning U ردیابی امواج به طورمخروطی
radio sextant U گیرنده امواج کیهانی
hertzian wave U امواج هرتز hertz
wave front U جبهه امواج رادیویی
reverberations U برگشت دادن امواج
conical scanning U انتشار مخروطی امواج
propagation U پخش امواج یا اعلامیه
pulsing U پرتاب امواج انرژی
attenuation U افت قدرت امواج
diathermy interference U تداخل امواج دیاترمی
tidal wave U امواج جذر و مدی
bleeding U باند تداخل امواج
echo U برگشت امواج رادار
the wares beat the shore U خوردن امواج به ساحل
the waves beats or the shore U امواج به ساحل می کوبد
echoed U برگشت امواج رادار
echoes U برگشت امواج رادار
echoing U برگشت امواج رادار
interference area U ناحیه ی تداخل امواج
interference zone U ناحیه ی تداخل امواج
reverberation U برگشت دادن امواج
airwave U امواج رادیو و تلویزیون
high freqyency aerial آنتن امواج بلند
oscilloscope U دستگاه نشان دهنده امواج
back scattering U توزیع معکوس امواج رادیویی
back scattering U پخش معکوس امواج رادیویی
radar imagery U عکاسی به وسیله امواج رادار
numbered wave U امواج پشت سر هم عملیات اب خاکی
cynometer U دستگاه اندازه گیری امواج
inductive interference voltage U ولتاژ تداخل امواج القائی
coastal refraction U انعکاس ساحلی امواج رادیویی
oscillator U تفکیک کننده امواج اشکارساز
awash U سرگردان بر روی امواج دریا
oscillograph U دستگاه ثبت نوسان امواج
radio navigation U ناوبری بااستفاده از امواج بی سیم
ocean foam U کف دریا [کف حاصل از برخورد امواج آب]
sea foam U کف دریا [کف حاصل از برخورد امواج آب]
beam width U عرض ستون امواج رادار
oscillation U تفکیک امواج اشکار سازی
oscillations U تفکیک امواج اشکار سازی
homing mine U مین حساس به انعکاس امواج
wave period U زمان تناوب امواج دریا
beach foam U کف دریا [کف حاصل از برخورد امواج آب]
altitude delay U افت ارتفاع امواج رادار
assault waves U امواج هجومی نفرات و وسایل
sweep jamming U امواج سیار پارازیت رادیویی
surface reverbration U امواج برگشتی سطحی رادار
emitter U منتشر کننده پس دهنده امواج
spume U کف دریا [کف حاصل از برخورد امواج آب]
carrier wave U موج حامل امواج رادار یا بی سیم
oscilloscope U دستگاه نشان دهنده نوسان امواج
carrier frequency U فرکانس حامل امواج بی سیم یا رادار
doppler effect U اثر برگشت امواج روی فرستنده
sound box U جعبه تبدیل امواج صوتی به صدا
sea return U امواج بازگشتی از دریا به صفحه رادار
influence mine U مین حساس به تاثیر امواج رادیویی
emissions U تشعشع امواج پس دادن ساطع کردن
emission U تشعشع امواج پس دادن ساطع کردن
repeater jammer U دستگاه پخش پارازیت وفرستنده امواج
beacons U امواج رادیویی برای هدایت هواپیما
beacon U امواج رادیویی برای هدایت هواپیما
omnidirectional U گیرنده یا فرستنده امواج درجهت مناسب
balloon reflector U بالن منعکس کننده امواج الکترونیکی منعکس کننده امواج الکترونیکی بالن
angstrom U واحد اندازه گیری طول امواج
junk surf U امواج نامناسب برای موج سواری
operating signal U چانل موجوددر دستگاه امواج ارسالی
air defense action area U منطقه پوشش پدافند هوایی منطقه عمل پدافند هوایی
area assessment U ارزیابی اطلاعاتی منطقه عملیات ارزیابی منطقه ازنظر اطلاعاتی
area of operational interest U منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
reverberation index U دستگاه نشان دهنده میزان امواج برگشتی
coastal refraction U تغییر جهت امواج رادیویی در برخورد به ساحل
equisignal zone U منطقهای که دارای امواج مغناطیسی یکسان است
active mine U مین منفجر شونده از طریق انعکاس امواج
ground waves U امواج سطحی رسیده به رادار یادستگاههای مخابراتی
high frequency interference U تداخل امواج فرکانس بالا سیگنال مزاحم
warble U وسیله تعیین اختلاف امواج صوتی دریافتی
warbled U وسیله تعیین اختلاف امواج صوتی دریافتی
scend U در اثر حرکت امواج بالا وپایین رفتن
radar mile U زمان لازم برای رسیدن امواج به هدف
warbles U وسیله تعیین اختلاف امواج صوتی دریافتی
lotic U زیست کننده بر روی امواج سریع السیر
warbling U وسیله تعیین اختلاف امواج صوتی دریافتی
air surface zone U منطقه عملیات هوادریایی منطقه تک هوادریایی
influence sweep U پاکسازی میدان مین بااستفاده از امواج رادار یارادیویی
low frequency U امواج رادیویی دارای تناوب اندک دون بسامد
electroencephalograph U دستگاه ثبت امواج الکتریکی مغز بوسیله برق
hypersonic U دارای سرعتی پنج یا شش برابر امواج صوتی در فضا
microphone U وسیلهای که امواج صوتی را به سیگنالهای الکتریکی تبدیل میکند
bang U صدای ناشی از عبور ناپیوسته امواج فشاری در اتمسفر
microphones U وسیلهای که امواج صوتی را به سیگنالهای الکتریکی تبدیل میکند
CB U رادیوی موج کوتاه که میتواند این امواج را بگیرد
vor U وسیله تعیین جهت ارسال امواج فرستنده دشمن
terrain return U انعکاس تشعشع امواج زمینی روی صفحه رادار
bangs U صدای ناشی از عبور ناپیوسته امواج فشاری در اتمسفر
sonar U دستگاه کاشف زیر دریایی بوسیله امواج صوتی
banged U صدای ناشی از عبور ناپیوسته امواج فشاری در اتمسفر
banging U صدای ناشی از عبور ناپیوسته امواج فشاری در اتمسفر
cardinal points effect U اثرعمود قرار گرفتن خط امواج رادار به صفحه تصویر زمین
homing adaptor U تطبیق کننده مسیر پروازهواپیما با جهت امواج راداریا ایستگاه کنترل
radioactivity U قابلیت پخش امواج هستهای رادیواکتیویته داشتن قدرت تشعشع اتمی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com