Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
rainfall area
U
منطقه بارش ناحیه بارندگی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hyetography
U
نقشه کشی از بارندگی نمایش بارش با نقشه
rainfall index
U
شاخص بارش شاخص بارندگی
zones
U
منطقه ناحیه
zone
U
منطقه ناحیه
zonule
U
منطقه یا ناحیه کوچک
heating zone
U
منطقه یا ناحیه حرارتی
rain discharge
U
حجم بارندگی در یک حوزه تقسیم بر مدت ریزش بارندگی
altitude hole
U
ناحیه کور در منطقه دید رادار
insides
U
ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
inside
U
ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
drop zone
U
منطقه پرش منطقه بارریزی منطقه ریزش
holarctic
U
وابسته به ناحیه قطب شمال منطقه قطب شمال
blitter
U
عنصر الکترونیکی که برای حرکت دادن یک تصویر از یک ناحیه حافظه به ناحیه دیگر طراحی شده است
botany
U
گیاهان یک ناحیه زندگی گیاهی یک ناحیه
damage area
U
منطقه تولید خطر مین منطقه خسارت منطقه خطر
submarine havens
U
منطقه عبور در عملیات غیررزمی زیردریایی منطقه اموزشی زیردریایی درمنطقه غیررزمی منطقه محدوده تامینی اطراف زیردریایی
sanctuary
U
منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
sanctuaries
U
منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
service area
U
منطقه تعمیر و نگهداری منطقه عقب یکانهای نظامی
run up area
U
منطقه ازمایش موتورهواپیما قبل از پرواز منطقه در جا زدن
airspace reservation
U
منطقه پرواز مخصوص درفضای هوایی منطقه پروازمخصوص
landing area
U
منطقه نشستن هواپیما منطقه پیاده شدن به ساحل
area of military significant fallout
U
منطقه الودگی شدید به موادرادیواکتیو منطقه ریزش شدیداتمی
staging area
U
منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
haven submarine
U
منطقه امن زیردریایی منطقه تامین زیردریاییها
polynia
U
منطقه یا جزیرهای از اب دریک منطقه وسیع یخ زده
grid zone
U
منطقه شبکه بندی نقشه منطقه نقشهای
leave area
U
منطقه استراحت پرسنل درپشت منطقه مواصلات
prohibited area
U
منطقه ممنوعه هوایی منطقه حفافت شده
rain fall
U
بارندگی
precipitation of moisture
U
بارندگی
onfall
U
بارندگی
snowfalls
U
بارندگی
snowfall
U
بارندگی
rainfall
U
بارندگی
the rainy season
U
بارندگی
isohyetal line
U
خط هم بارش
precipitation
U
بارش
isohyetal line
U
هم بارش
rained
U
بارش
rain
U
بارش
raining
U
بارش
downfall
U
بارش
rains
U
بارش
isohyet
U
خط هم بارش
rainfall
U
بارش
isohyet
U
هم بارش
onding
U
بارندگی زیاد
rainfall intensity
U
شدت بارندگی
monsoons
U
موسم بارندگی
rained
U
بارندگی باریدن
rain
U
بارندگی باریدن
precipitation
U
میزان بارندگی
downpour
U
بارندگی زیاد
rains
U
بارندگی باریدن
downpours
U
بارندگی زیاد
monsoon
U
موسم بارندگی
raining
U
بارندگی باریدن
hyerograph
U
نقشه بارندگی
annual precipitation
U
بارندگی سالیانه
effective rainfall
U
بارندگی موثر
gathering ground
U
بارش سرا
precipitation
U
تسریع بارش
snowfalls
U
برف بارش
duration of rainfall
U
مدت بارش
pluviometer
U
بارش سنج
annual rainfall
U
بارش سالانه
isohyetal map
U
نقشه هم بارش
snowfall
U
برف بارش
skid row
<idiom>
U
منطقه پایین شهر ،منطقه فقیرنشین
area oriented
U
بر مبنای خصوصیات منطقه با توجه به منطقه
concentration area
U
منطقه تمرکز عده ها منطقه تجمع
hyetology
U
علم یا مبحث بارندگی
average annual precipitation
U
متوسط بارندگی سالینه
catchment areas
U
بارش سرا سرابان
continuous rain
بارش باران دائمی
intermittent rain
بارش متناوب باران
catchment area
U
بارش سرا سرابان
acid precipitation
تسریع بارش اسیدی
rain gage
U
وسیله سنجش میزان بارندگی
lapseratc
U
میزان بارندگی به نسبت بلندی ها
pluviometric
U
مبنی بر سنجش مقدار بارندگی
downpours
U
فرو ریزی بارش متوالی
direct-reading rain gauge
اندازه مقدار بارش مستقیم
rain gauge recorder
اندازه بارش ثبت شده
downpour
U
فرو ریزی بارش متوالی
these cloud promise rain
این ابرها خبر از بارندگی میدهند
These clouds are a sign of rain .
این ابرها علامت بارندگی است
ephemeral stream
U
رودی که درموقع بارندگی اب در ان جریان دارد
intensity of rain fall
U
شدت بارندگی که بامیلیمتردرساعت مشخص میشود
sector
U
منطقه عمل منطقه مسئولیت
sectors
U
منطقه عمل منطقه مسئولیت
remote
U
خارج از منطقه منطقه دورافتاده
crossing area
U
منطقه گذار منطقه پایاب
remoter
U
خارج از منطقه منطقه دورافتاده
remotest
U
خارج از منطقه منطقه دورافتاده
kill area
U
منطقه خطر منطقه تلفات
zone of fire
U
منطقه اتش منطقه تیراندازی
combat zone
U
منطقه رزمی منطقه نبرد
wet year
U
سالی که میزان بارندگی از حد معمول سالیانه بیشتراست
dry year
U
سالی که میزان بارندگی در ان از حد معمول کمتر است
tropopause
U
منطقه چاه هوایی جوی بین استراتوسفر و تروپوسفر منطقه سکته هوایی
ranging
U
تجسس کردن منطقه هدف با هواپیما یا گشت زنی در منطقه هدف
holding area
U
منطقه لنگرگاه موقت در روی دریا منطقه توقف موقت کشتیها
motif
U
گلی خاص در زمینه فرش
[این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.]
comparative cover
U
پوشش گاه بگاه منطقه یاوسایل پوشش نسبی منطقه
clandestine assembly area
U
منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
demolition target
U
منطقه تخریب منطقه در نظر گرفته شده برای تخریب
line crosser
U
فراری از منطقه دشمن به خطوط خودی نفوذکننده به منطقه خودی
axial route
U
مسیر طولی منطقه عقب جاده طولی منطقه مواصلات
quady
U
رودی که فقط در فصل بارندگی جریان دارد و دربقیه فصول خشک میباشد
defense coastal area
U
منطقه ساحلی مورد پدافند منطقه پدافندی ساحلی
demolition guard
U
نگهبان منطقه تخریب مسئول حفافت منطقه تخریب
separation zone
U
منطقه واسطه حد فاصل یکانها منطقه جداسازی یکانها
airspace prohibited area
U
منطقه ممنوعه هوایی منطقه منع پرواز هوایی
demilitarization
U
تشکیل منطقه بی طرف تشکیل منطقه غیر نظامی
launching area
U
منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
island bases
U
پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
sweep
U
تجسس منطقه با رادار مین روبی کردن پاک کردن منطقه عملیات پاک سازی
islands
U
منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
island
U
منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
rainout
U
ریزش ابر اتمی به علت رطوبت هوا بارش غبار اتمی
He has feathered his nest. He has lined his pocket.
U
اودیگر بارش را بسته است ( ازنظر مالی تأمین است )
intersectional service
U
قسمت پشتیبانی داخل منطقه مواصلات یکان پشتیبانی منطقه مواصلات
storm water
U
فاضلاب ناشی از بارندگی فاضلاب سطحی
area assessment
U
ارزیابی اطلاعاتی منطقه عملیات ارزیابی منطقه ازنظر اطلاعاتی
air defense action area
U
منطقه پوشش پدافند هوایی منطقه عمل پدافند هوایی
area of operational interest
U
منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
air surface zone
U
منطقه عملیات هوادریایی منطقه تک هوادریایی
runoff coefficient
U
ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
reach
U
ناحیه
sympatric
U
هم ناحیه
ranges
U
ناحیه
ranged
U
ناحیه
reached
U
ناحیه
reaches
U
ناحیه
reaching
U
ناحیه
subregion
U
ناحیه
range
U
ناحیه
shires
U
ناحیه
situs
U
ناحیه
areas
U
ناحیه
regional
<adj.>
U
ناحیه ای
local
<adj.>
U
ناحیه ای
zone
U
ناحیه
regions
U
ناحیه
zones
U
ناحیه
area
U
ناحیه
partitions
U
ناحیه
wards
U
ناحیه
shire
U
ناحیه
ward
U
ناحیه
realm
U
ناحیه
realms
U
ناحیه
output area
U
ناحیه
districts
U
ناحیه
partition
U
ناحیه
proclimax
U
ناحیه
district
U
ناحیه
sectors
U
ناحیه
region
U
ناحیه
demesne
U
ناحیه
sector
U
ناحیه
skid row
U
ناحیه پست
critical area
U
ناحیه بحرانی
depletion layer
U
ناحیه تخلیه
fixed area
U
ناحیه ثابت
suppressor area
U
ناحیه بازدارنده
silva
U
ناحیه جنگلی
frequency region
U
ناحیه فرکانس
forbidden zone
U
ناحیه ممنوع
telephone area
U
ناحیه اتصال
dead space
U
ناحیه کور
soft spot
U
ناحیه نشست
edge zone
U
ناحیه لبه
depletion area
U
ناحیه تخلیه
geiger muller region o. plateau
U
ناحیه قطع
genital zone
U
ناحیه تناسلی
gold field
U
ناحیه زرخیز
depletion barrier
U
ناحیه تخلیه
critical region
U
ناحیه بحرانی
depletion zone
U
ناحیه تخلیه
wernicke's area
U
ناحیه ورنیکه
storage area
U
ناحیه انبارش
goldfield
U
ناحیه زرخیز
heat affected zone
U
ناحیه پیوند
hypnogenic zone
U
ناحیه خواب زا
boom swing
U
ناحیه لرزش
littoral
U
ناحیه ساحلی
magnetic domain
U
ناحیه مغناطیسی
measuring range
U
ناحیه ی سنجش
baffle area
U
ناحیه کور
audio range
U
ناحیه صوتی
motor area
U
ناحیه حرکتی
naval district
U
ناحیه دریایی
arid area
U
ناحیه خشک
area search
U
جستجوی ناحیه
radius of action
U
ناحیه رانندگی
oral zone
U
ناحیه دهانی
pyramidal area
U
ناحیه هرمی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com