Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
sympodium
U
منحرف شونده یا ممتد درجهت محوری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
deviator
U
منحرف شونده
axial position
U
حالت محوری قرارگاه محوری
deviating
U
منحرف شدن منحرف ساختن انحراف
deviates
U
منحرف شدن منحرف ساختن انحراف
deviated
U
منحرف شدن منحرف ساختن انحراف
deviate
U
منحرف شدن منحرف ساختن انحراف
variable stroke
U
پمپ مایعی با پیستونهایی بصورت محوری یا خطی که بصورت محوری یا خطی نوسان میکند
precipitated
U
غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
self reacting
U
بطور خودکار متعادل شونده خود بخود تطبیق شونده
precipitate
U
غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
precipitating
U
غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
precipitates
U
غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
with
U
بطرف درجهت
counter
U
درجهت مخالف
clockwise
U
درجهت ساعت
downwind
U
درجهت باد
countering
U
درجهت مخالف
countered
U
درجهت مخالف
In the opposite direction .
U
درجهت مخالف
on the bow
U
درجهت سینه
southwestward
U
درجهت جنوب باختری
southwestwards
U
درجهت جنوب باختری
downstroke
U
ضربه درجهت پایین
fine drawn
U
ممتد
drawn
U
ممتد
protracted
U
ممتد
slash pocket
U
جیب عمودی درجهت درزلباس
lie to
U
درجهت باد توقف کردن
clockwise
U
درجهت گردش عقربههای ساعت
luff
U
حرکت کشتی درجهت باد
occulting light
U
چراغ ممتد
stretches
U
خط ممتد دوره
stretched
U
خط ممتد دوره
stretch
U
خط ممتد دوره
analog
U
سیگنال ممتد
extensively
U
بطور ممتد
continuous beam
U
تیر ممتد
continuous reinforcecement
U
ارماتور ممتد
extendedly
U
بطور ممتد
prolongation
U
ممتد کردن
flight
U
پله ممتد
oblong
U
نگاه ممتد
oblongs
U
نگاه ممتد
omnidirectional
U
گیرنده یا فرستنده امواج درجهت مناسب
subcontrary
U
مغایر درمرحله فرعی درجهت متقابل
counterclockwise
U
درجهت مخالف حرکت عقربه ساعت
kestrels
U
چرخ یکجوربازکوچک که درجهت مخالف بادپروازکند
kestrel
U
چرخ یکجوربازکوچک که درجهت مخالف بادپروازکند
analogues
U
سیگنال ممتد متغیر
pin feed
U
تغذیه ممتد کاغذ
analogue
U
سیگنال ممتد متغیر
linebreeding
U
پرورش نژاد انسان یا حیوان درجهت یا هدف معینی
analog
U
ی از تغییرات در یک سیگنال ممتد ارسال میشود
strychninism
U
مسمومیت مزمن در اثراستعمال ممتد استرکنین
wing heavy
U
تمایل هواپیما برای گردش درجهت حول محور طولی
tape streamer
U
حلقه ممتد نوار برای حافظه پشتیبان
branch cutoff
U
دیواری است که معمولا درجهت عمود بر دیوار سپری ساخته میشود
pivotal
U
محوری
rotates
U
محوری
rotated
U
محوری
rotate
U
محوری
axile
U
محوری
adaxial
U
محوری
axial
U
محوری
monaxial
U
یک محوری
triaxial
U
سه محوری
uniaxial
U
یک محوری
axial position
U
وضعیت محوری
axial flow
U
جریان محوری
axial runout
U
شوک محوری
sociocentrism
U
جامعه- محوری
axial flow impulse turbine
U
توربین محوری
axial flow turbine
U
توربین محوری
axial runout
U
رانش محوری
axial rake angle
U
زاویه محوری
axial ligation
U
لیگاندپوشی محوری
axial load
U
بار محوری
axial compression
U
فشار محوری
axial bond
U
پیوند محوری
egocentricity
U
خود محوری
xenocentrism
U
بیگانه محوری
thrusts
U
فشار محوری
thrust
U
فشار محوری
uniaxial force
U
نیروی تک محوری
uniaxial bending
U
خمش یک محوری
axially symmetric
U
متقارن محوری
axial thrust
U
بار محوری
trochoid
U
محوری فرفرهای
triaxial shear test
U
ازمایش سه محوری
anthropocentrism
U
انسان محوری
thrusting
U
فشار محوری
egocentricism
U
خود محوری
axial runout
U
ضربه محوری
axial section
U
برش محوری
compass swing
U
چرخش خط محوری
nutation
U
رقص محوری
axisymmetric
U
متقارن محوری
axially parallel
U
در راستای محوری
axially parallel
U
موازی محوری
axial vector
U
بردار محوری
orbital overlap
U
همپوشانی محوری
axial stress
U
تنش محوری
pluriaxial
U
چند محوری
axial thrust
U
فشار محوری
pivoting window
U
پنجره محوری
end thrust
U
فشار محوری
armature end play
U
بازی محوری ارمیچر
cylinder roller thrust bearing
U
یاطاقان غلطکی محوری
angular contact thrust ball bearing
U
بلبرینگ طولی محوری
triaxial compression test
U
ازمایش فشار سه محوری
triaxial deformation
U
تغییر شکل سه محوری
radial
U
محوری مربوط به رادیو
radials
U
محوری مربوط به رادیو
uniaxial
U
دارای یک محور یک محوری
thrust
U
بار محوری ضربه
thrusts
U
بار محوری ضربه
thrusting
U
بار محوری ضربه
tog method
U
روش دیدبانی محوری
axial feed method
U
روش تغذیه محوری
shaft extension
U
قسمت الحاقی محوری
axial mining
U
مین گذاری محوری
offset distance
U
فاصله برون محوری
axial rotation symmerty
U
تقارن چرخشی محوری
pivot journal
U
یاطاقان گرد محوری
drilling thrust
U
فشار محوری مته کاری
rotation about ...
U
دوران دور ...
[محوری یا جایی]
double thrust ball bearing
U
بلبرینگ با فشار محوری دوبل
double thrust bearing
U
یاطاقان با فشار محوری دوبل
parataxic mode
U
شیوه ادراکی خود- محوری
buttress centres
U
فاصله محوری پشت بندها
end play
U
حرکت محوری یا خطی ناخواسته شفت
rachis
U
اندام ساقهای یا محوری مهرههای پشت
analogues
U
ارسال داده که در آن داده به عنوان یک مجموعهای از تغییرات در سیگنال ممتد متغیر فرستاده میشود
analogue
U
ارسال داده که در آن داده به عنوان یک مجموعهای از تغییرات در سیگنال ممتد متغیر فرستاده میشود
filament
U
الیاف
[بلند و ممتد مثل ابریشم و یا الیاف مصنوعی]
reverse flow engine
U
توربین گاز دارای کمپرسورجریان خطی یا محوری
analogue
U
دادهای که به عنوان سیگنال ممتد متغیر نمایش داده میشود. صوت حالتی از داده آنالوگ است
analogues
U
دادهای که به عنوان سیگنال ممتد متغیر نمایش داده میشود. صوت حالتی از داده آنالوگ است
analogue
U
نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analogues
U
نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analog
U
نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر متغیر ممتد فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
z axis
U
محوری که روی یک صفحه مختصات عمق رانشان میدهد
ornithopter
U
هواپیمایی که در ان بالهاحول محوری نوسان میکنندولی دوران نمیکنند
unit cell
U
کوچکترین چندوجهی را که با یک دستگاه مختصات سه محوری بتوان نشان داد
axil
U
گوشه یا زاویه بین شاخه یا برگ با محوری که از ان منشعب میشود
hell bent
U
منحرف
lost
U
منحرف
astray
U
منحرف
perverted
U
منحرف
hell-bent
U
منحرف
deviated
U
منحرف
deviates
U
منحرف
digressional
U
منحرف
deviating
U
منحرف
deviator
U
منحرف
deviate
U
منحرف
aberrant
U
منحرف
deviant
U
منحرف
deviants
U
منحرف
pervert
U
منحرف
perverts
U
منحرف
perverting
U
منحرف
perverse
U
منحرف
awry
U
منحرف
amiss
U
منحرف
averted
U
منحرف کردن
avert
U
منحرف کردن
deviated
U
منحرف شدن
fall off
U
منحرف شدن
swerving
U
منحرف کردن
swerving
U
منحرف شدن
deviates
U
منحرف شدن
swerves
U
منحرف کردن
deviate
U
منحرف شدن
averting
U
منحرف کردن
astray
U
منحرف بیراه
digressing
U
منحرف شدن
hell bent
U
منحرف شده
digresses
U
منحرف شدن
hell-bent
U
منحرف شده
digressed
U
منحرف شدن
digress
U
منحرف شدن
pervert
U
منحرف کردن
perverting
U
منحرف کردن
excurse
U
منحرف شدن
perverts
U
منحرف کردن
averts
U
منحرف کردن
deviating
U
منحرف شدن
wringing
U
منحرف کردن
diverted
U
منحرف کردن
draw off
U
منحرف کردن
divert
U
منحرف شدن
divert
U
منحرف کردن
divertive
U
منحرف کننده
errant
U
منحرف بدنام
curving
U
کم کم منحرف شدن
curves
U
کم کم منحرف شدن
curve
U
کم کم منحرف شدن
pay off
U
منحرف شدن
digressively
U
بطور منحرف
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com