Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
period
U
منتهادرجه دوران مربوط به دوره بخصوصی
periods
U
منتهادرجه دوران مربوط به دوره بخصوصی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
circulatory
U
مربوط یه دوران خون
anthropic
U
مربوط به دوران پیدایش انسان
seljukian
U
مربوط به دوره سلجوقیان
seljuk
U
مربوط به دوره سلجوقیان
postdoctoral
U
مربوط به دوره فوق دکترا
eozoic
U
مربوط به دوره ماقبل کامبرین
postclassical
U
مربوط به دوره بعد از کلاسیک
sessional
U
مربوط به دوره اجلاسیه مجلس
Dryopic
U
[مربوط به دوره دراوپی یونان باستان]
progesterone
U
هورمون مربوط به قبل از دوره حاملگی
apolline
U
[نوعی خطوط تزئینی مربوط به آپولو خدای خورشید در دوره باروک و رنسانس استفاده می شد.]
height
U
منتهادرجه
heights
U
منتهادرجه
to the full
U
به منتهادرجه
coordinated turn
U
دورزدن هواپیما بطوریکه کنترلهای مربوط به دوران حول هر سه محور مورداستفاده قرار گرفته و مانع سر خوردن هواپیما به داخل یا خارج پیچ میشوند
the p of hoppiness
U
منتهادرجه خوشی
semifinal
U
مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
business cycle
U
دوران اقتصادی یا تجارتی دوران ترقی و تنزل فعالیت تجاری و اقتصادی
Safavid period
U
دوران صفویه
[اوج دوران شکوفایی فرش ایران که دیگر هرگز تکرار نشد. ایجاد کارگاه های بزرگ قالبافی اصفهان و کاشان تحولی شگرف به دنبال داشت و شاهکارهای آن هنوز در موزه های جهان جلوه گری می کند.]
cooling-off period
U
دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling off period
U
دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
holocene
U
وابسته به دوره زمین شناسی حاضر که ازپایان دوره پلیستوسن شروع میگردد
cooling-off periods
U
دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
intraspecific
U
شامل گروه بخصوصی
intraspecies
U
شامل گروه بخصوصی
it is particularly difficult
U
یک اشکال بخصوصی دارد
interregnum
U
فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregnums
U
فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregna
U
فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
sectionalism
U
طرفداری ازمحله یا استان بخصوصی
Methodism
U
پیروی از متد یا روش بخصوصی
unclassified
U
در ردیف بخصوصی قرار نگرفته
ward heeler
U
کارچاق کن سیاسی ناحیه بخصوصی
bulbed cherrylock rivet
U
نوع بخصوصی پرچ کور
in the irons
U
سوار اسب بخصوصی شدن
stenophagous
U
تغذیه کننده از جانور یانوع بخصوصی
career woman
U
زنی که حرفهی بخصوصی را دنبال میکند
career women
U
زنی که حرفهی بخصوصی را دنبال میکند
localization
U
تمرکز درنقطه بخصوصی محلی کردن
monomaia
U
جنون درمورد بخصوصی وسواس در چیزی
stenohaline
U
زیست کننده در اب شور به غلظت بخصوصی
soil conservation
U
مهیا کردن خاک برای محصول بخصوصی
but for income
U
قسمتی از درامد که به علت دخالت عامل بخصوصی عایدشده
baying
U
حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
bay
U
حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
bayed
U
حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
bays
U
حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
program loans
U
قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactical
U
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactically
U
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inference
U
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inferences
U
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
elevation guidance
U
دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
victual
U
مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
bioclimatic
U
مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
referendums
U
حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
referendum
U
حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
referenda
U
حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
genital
U
مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
auditory
U
مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
supervisory
U
مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
full power
U
اختیاری است که دولتی به نماینده خود به طور موقتی میدهد تا درمورد بخصوصی مذاکره و اخذتصمیم کند
colporteur
U
کتاب فروش دوره گرد فروشنده دوره گرد
relative
U
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustic
U
مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustical
U
مربوط به صدا مربوط به سامعه
subschema
U
زیرمجموعه با تغییر شکل دیدگاه منطقی از شمای پایگاه داده که مورد نیاز برنامه کاربردی استفاده کننده بخصوصی میباشدزیرشمای
light period
U
دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
production cycle
U
زمان یا دوره بافت یک فرش
[این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
distance angle
U
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
xenial
U
مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
range component
U
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
return
U
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returns
U
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returning
U
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returned
U
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
civil appropriation
U
اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
gyration
U
دوران
swimming
U
دوران
cycled
U
دوران
rotation
U
دوران
vertigo
U
دوران
circulations
U
دوران
circulation
U
دوران
periods
U
دوران
era
U
دوران
period
U
دوران
eras
U
دوران
cycles
U
دوران
gyrations
U
دوران
cycle
U
دوران
lucid interval
U
دوران افاقه
till in old
[great]
age
U
تا در دوران سالمندی
lives
U
دوران زندگی
off season
U
در دوران کسادی
wartime
U
دوران جنگ
life
U
دوران زندگی
fulcrum
U
نقطه دوران
aftertime
U
دوران پیری
the whirligig of fashion
U
دوران دایمی مد
angle of rotation
U
زاویه دوران
wifehood
U
دوران زوجیت
off season
U
در دوران کم کاری
climacteric
U
دوران یائسگی زن
qyaternary
U
دوران چهارم
axis of rotation
U
محور دوران
stound
U
دوران درد
plane of rotation
U
سطح دوران
circulations
U
دوران خون
races
U
دوران مسیر
sense of rotation
U
جهت دوران
dizzy
U
دچار دوران سر
raced
U
دوران مسیر
paleozoic
U
دوران اول
rotation about a line
U
دوران دور یک خط
race
U
دوران مسیر
rotation
U
چرخش دوران
rotate
U
دوران کردن
circulation
U
دوران خون
rotated
U
دوران کردن
space age
U
دوران کیهان
rotates
U
دوران کردن
peacetime
U
دوران صلح
revolution
U
چرخش دوران
revolution
U
دوران شورش
distance between centers
U
طول دوران
revolutions
U
دوران شورش
revolutions
U
چرخش دوران
rotational
U
دوران گردش بدور
instantaneous center of rotation
U
مرکز دوران لحظهای
rotation around
[about]
a point
U
دوران دور نقطه ای
rotation about a point
U
دوران دور یک نقطه
spinning
U
چرخش
[گردش]
[دوران ]
geriatrist
U
امراض دوران پیری
iceman
U
یخی بستر دوران یخ
revolution
U
دور دوران کامل
geriatrician
U
امراض دوران پیریgyrfalcon
off season
U
وابسته به این دوران
geocentric
U
دوران زمین مرکزی
vertiginous
U
سرگیجهای دوران کننده
golden ages
U
دوران رونق و رفاه
azoic
U
دوران ماقبل تاریخ
golden age
U
دوران رونق و رفاه
rotation
U
دوران گردش بدور
seasons
U
دوران چاشنی زدن
revolutions
U
دور دوران کامل
seasoned
U
دوران چاشنی زدن
jumped-up
U
تازه به دوران رسیده
season
U
دوران چاشنی زدن
obligated tour
U
دوران مشمولیت وفیفه
whirligig of something
U
دوران دایمی
[اصطلاح مجازی]
protectorates
U
دوران حکومت کرامول درانگلستان
retrograde
U
دوران در خلاف جهت معمول
long run period
U
دوران محاسبه بلند مدت
protectorate
U
دوران حکومت کرامول درانگلستان
The whirligig of time revolves.
U
دوران دایمی زمان می چرخد.
gyrates
U
چرخ زدن دوران داشتن
whirled
U
چرخش یا دوران جریان سیال
Difficult times lie ahead.
U
دوران سختی درپیش است
Victoriana
U
وابسته به دوران ملکه ویکتوریا
whirls
U
چرخش یا دوران جریان سیال
yaw
U
دوران هواپیما حول محورقائم
yawed
U
دوران هواپیما حول محورقائم
peripheral course
U
دوران پیش دانشگاهی نظامی
gyrating
U
چرخ زدن دوران داشتن
unemployment benefit
U
کمک دریافتی در دوران بیکاری
whirl
U
چرخش یا دوران جریان سیال
gyrated
U
چرخ زدن دوران داشتن
gyrate
U
چرخ زدن دوران داشتن
mesozoic era
U
دوران دوم زمین شناسی
whirling
U
چرخش یا دوران جریان سیال
rotation about ...
U
دوران دور ...
[محوری یا جایی]
Early Christian architecture
U
سبک معماری دوران مسیحیت
age earnings profile
U
برنامه درامد در دوران زندگی
paleocene
U
قسمتی از دوران سوم زمین شناسی
paleontology
U
مبحث زیست شناسی دوران قدیم
twist
U
دوران حول محور افقی پیچش
rolls
U
دوران حول محور طولی غلطش
rolled
U
دوران حول محور طولی غلطش
twisting
U
دوران حول محور افقی پیچش
twists
U
دوران حول محور افقی پیچش
roll
U
دوران حول محور طولی غلطش
vorticity
U
میزان برداری دوران موضعی سیال
lathe center
U
مرکز یا محور دوران ماشین تراش
lying in
U
دوران استراحت ونقاهت بعداز زایمان
hallstatt
U
وابسته به دوران قبل از عصراهن اروپا
Pre-Raphaelites
U
هر نقاش ایتالیایی پیش از دوران رافائل
Pre-Raphaelite
U
هر نقاش ایتالیایی پیش از دوران رافائل
It reminds me of my schooldays .
U
مرا بیاد دوران مدرسه می اندازد
We are living in the age of mass communication.
U
ما در دوران ارتباطات جمعی زندگی می کنیم.
formulae
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
Edwardian
U
ادبیات و هنر و مد لباس دوران ادوارد هفتم
banks
U
دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
bank
U
دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
quadrangle
U
حیاط یافضای بزرگ که دوران ساختمان باشد
dog days
U
چله تابستان دوران رکود و عدم فعالیت
Edwardian
U
معماری دوران ادوارد اول و دوم وسوم
quadrangles
U
حیاط یافضای بزرگ که دوران ساختمان باشد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com