English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
we watched for his arrival U منتظر ورود او شدیم یا بودیم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
we were not ourselves U از خود بیخود شده بودیم بیهوش بودیم
input U دستور زبان برنامه نویسی که منتظر ورود داده می ماند از پورت یا صفحه کلید
inputted U دستور زبان برنامه نویسی که منتظر ورود داده می ماند از پورت یا صفحه کلید
standbys U منتظر عملیات ماندن منتظر باشید
standby U منتظر عملیات ماندن منتظر باشید
caretaker status U وضعیت منتظر استفاده تاسیسات ذخیره تاسیسات منتظر اشغال
we left for paris U عازم پاریس شدیم
we were U ایشان بودند ما بودیم
it was we who went first U ما بودیم که نخست رفتیم
we camw in view of that house U د رچشم رس ان خانه واقع شدیم
We entered the room together . U باهم وارد اطاق شدیم
We set off early for ... U ما [صبح ] زود به ... رهسپار شدیم.
We were surrounded ( encircled ) by the enemy forces . U درمحاصره نیروهای دشمن بودیم
We got into the wrong bus . U سوار اتوبوس غلطی ( اشتباهی ) شدیم
We lost the case . We were convicted. U دردادگاه محکوم شدیم ( دعوی را باختیم )
we are now quits U اکنون با هم برابر شدیم دیگرحسابی نداریم
We were there just to make up numbers. U ما آنجا فقط سیاهی لشگه بودیم
We were all so anxious about you. U ما همه به خاطر تو اینقدر نگران بودیم.
We were afraid lest she should get here too late . ترسیده بودیم که مبادا دیر اینجا برسد.
Do you still remember how poor we were? U آیا هنوز یادت میاد، که چقدر فقیر بودیم.
batting order U ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
dock receipt U قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
waiters U منتظر
waiter U منتظر
anticipant U منتظر
anticipatory U منتظر
wistful U منتظر
anticipator U منتظر
waiting U منتظر
inexpectant U نا منتظر
expectant of U منتظر
trray U منتظر
awaits U منتظر بودن
await U منتظر بودن
awaited U منتظر بودن
to look out U منتظر بودن
awaiting U منتظر بودن
abhide U منتظر بودن
trray U منتظر شدن
on deck U دونده منتظر نوبت
sweat out <idiom> U با دلواپسی منتظر بودن
to look forward to something U منتظر چیزی شدن
hold one's horses <idiom> U باصبوری منتظر ماندن
hold breath U منتظر یک اتفاق بودن
to look for anything U منتظر چیزی شدن
i await you U منتظر شما هستم
i pause for a reply U منتظر پاسخ هستم
to wait for any one U منتظر کسی شدن
hang about U در نزدیکی منتظر بودن
less than release unit U یکان منتظر حمل
expect U انتظار داشتن منتظر بودن
awaiting U منتظر شدن انتظار داشتن
expected U انتظار داشتن منتظر بودن
lie over U متمایل بودن منتظر ماندن
awaits U منتظر شدن انتظار داشتن
to look forward to something U با خوشحالی منتظر چیزی شدن
to wait for a favorable opportunity U منتظر یک فرصت مطلوب بودن
awaited U منتظر شدن انتظار داشتن
await U منتظر شدن انتظار داشتن
stick around <idiom> U همین دوروبر منتظر ماندن
expecting U انتظار داشتن منتظر بودن
abided U منتظر شدن وفا کردن
bide one's time <idiom> U صبورانه منتظر فرصت بودن
abides U منتظر شدن وفا کردن
abide U منتظر شدن وفا کردن
mark time <idiom> U منتظر وقوع چیزی بودن
expects U انتظار داشتن منتظر بودن
ready U که منتظر است تا قابل استفاده شود
sleep U وضعیت سیستم که منتظر سیگنال است
sleeping U وضعیت سیستم که منتظر سیگنال است
sleeps U وضعیت سیستم که منتظر سیگنال است
cool one's heels <idiom> U به علت بی ادبی دیگران منتظر ماندن
job U شماره یک کار در صف که منتظر پردازش است
readying U که منتظر است تا قابل استفاده شود
readies U که منتظر است تا قابل استفاده شود
jobs U شماره یک کار در صف که منتظر پردازش است
he made me wait U مرا منتظر یا معطل نگاه داشت
I'm looking forward to seeing you again. U منتظر دیدار دوباره شما هستم.
waits U چشم براه بودن منتظر شدن
to feverishly look forward to something U با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
to look forward to something excitedly U با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
wait U چشم براه بودن منتظر شدن
readied U که منتظر است تا قابل استفاده شود
waited U چشم براه بودن منتظر شدن
task U ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
ready U خط وط ارتباطی یا وسایلی که منتظر دستیابی داده است
readied U خط وط ارتباطی یا وسایلی که منتظر دستیابی داده است
readying U خط وط ارتباطی یا وسایلی که منتظر دستیابی داده است
queueing U صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
queued U صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
tasks U ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
readies U خط وط ارتباطی یا وسایلی که منتظر دستیابی داده است
I'm really looking forward to the weekend. U من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
queue U صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
To stand someone up . U کسی را قال گذاشتن ( منتظر ؟ معطل گذاردن )
Do you think it advisable to wait here U آیا مصلحت هست که اینجا منتظر بمانیم
queues U صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
I'm looking forward to your next email. U من مشتاقانه منتظر ایمیل بعدی تان می شوم.
queue U لیست دادههای , که منتظر پردازش هستند , مجموعهای ازمتن ها
I very much look forward to meeting you soon. U من خیلی مشتاقانه منتظر دیدار با شما به زودی هستم.
Time and tide wait for no man . <proverb> U زمان و جریان آب هرگز منتظر کسى نمى مانند.
queueing U لیست دادههای , که منتظر پردازش هستند , مجموعهای ازمتن ها
queues U لیست دادههای , که منتظر پردازش هستند , مجموعهای ازمتن ها
it will pay to wait U به منتظر شدنش نمیارزد صبر کردنش ارزش دارد
queued U لیست دادههای , که منتظر پردازش هستند , مجموعهای ازمتن ها
answer U مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
answers U مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
demands U پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
demanded U پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
demand U پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
answering U مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
answered U مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
queue U مدت زمانی که پیام ها باید پیش از پردازش یا ارسال منتظر بمانند
queues U مدت زمانی که پیام ها باید پیش از پردازش یا ارسال منتظر بمانند
queues U صق بالاکهای منتظر پردازش که با روش دستیابی ترتیبی بازیابی شده اند
queueing U مدت زمانی که پیام ها باید پیش از پردازش یا ارسال منتظر بمانند
sequential access U صف بلاکهای منتظر برای پردازش , که با روش دستیابی ترتیبی بازیابی میشود
queueing U صق بالاکهای منتظر پردازش که با روش دستیابی ترتیبی بازیابی شده اند
queued U مدت زمانی که پیام ها باید پیش از پردازش یا ارسال منتظر بمانند
queued U صق بالاکهای منتظر پردازش که با روش دستیابی ترتیبی بازیابی شده اند
queue U صق بالاکهای منتظر پردازش که با روش دستیابی ترتیبی بازیابی شده اند
buffer U فضایی موقت ذخیره سازی برای دادهای که منتظر پردازش است
qsam U صف بلاکهای منتظر برای پردازش که با استفاده روش دستیابی تربیتی بازیابی میشود
re-entry U ورود
entrance fee U حق ورود
inductions U ورود
arr U ورود
arrival U ورود
ingression U ورود
entrance fees U حق ورود
re entry U ورود
inning U ورود
air inclusion U ورود هوا
introgression U ورود
importation U ورود
entree U ورود
right of entry U حق ورود
appulse U ورود
accession U ورود
admitance U ورود
ingress U ورود
infare U ورود
importing U ورود
entry U ورود
arrivals U ورود
induction U ورود
introit U ورود
import U ورود
entrances U ورود
imported U ورود
entranced U ورود
entrance U ورود
entrancing U ورود
house-warming U جشن ورود
entree U اجازهء ورود
log in sequrity U ایمنی ورود
homecomings U ورود بخانه
data import U ورود داده
entering angle U زاویه ورود
energy intake U ورود انرژی
ease of entry U سهولت ورود
reebtry U ورود مجدد
capital inflow U ورود سرمایه
landfall n U ورود بخشکی
data insertion U ورود داده ها
when entering U هنگام ورود
cost to entry U هزینه ورود
receipt statement U اعلامیه ورود
port of entry U بندرمحل ورود
due in U در شرف ورود
tardiness U تاخیر ورود
intrant U ورود رسمی
intervance of third party U ورود ثالث
input of current U ورود جریان
homecoming U ورود بخانه
admittance U ورود دخول
on arrival U هنگام ورود
inlet time U زمان ورود
free entrance U ورود مجانی
forcible entry U ورود عدوانی
landding U ورود بخشکی
entry point U نقطه ورود
entry side U جهت ورود
fifo U به ترتیب ورود
first in first out U بترتیب ورود
first in first out U به ترتیب ورود
initation U ورود بعضویت
importing U مفهوم ورود
token U اجازه ورود
landfall U ورود بخشکی
landfalls U ورود بخشکی
arrival hall U سالن ورود
entry U ورود راهرو
influx U ورود هجوم
house warming U جشن ورود
token U بلیط ورود
tokens U اجازه ورود
tokens U بلیط ورود
imported U مفهوم ورود
landing U ورود بخشکی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com