Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
excitation source
U
منبع برانگیختگی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ups
U
منبع تغذیه که حاوی منبع متناوب است به قط عات ,حتی پس از یک خرابی اساسی
uninterruptable power supply
U
منبع تغذیه که میتواند یک منبع متناوب برای قطعه تولید کند حتی پس از یک خرابی اصلی
excitation
U
برانگیختگی
kippage
U
برانگیختگی
excitedness
U
برانگیختگی
activation
U
برانگیختگی
exciation
U
برانگیختگی
excitements
U
برانگیختگی
excitement
U
برانگیختگی
deadlock
U
موقعیتی که دو کاربر می خواهند به دو منبع در یک زمان دستیابی داشته باشند به هر کار یک منبع اخصای داده میشود ولی نمیتوانند ازمنابع همدیگر استفاده کنند
thermal excitation
U
برانگیختگی گرمایی
excitment
U
برانگیختگی خشمگینی
drive arousal
U
برانگیختگی سائق
excitation potential
U
پتانسیل برانگیختگی
sexual arousal
U
برانگیختگی جنسی
photo excitation
U
برانگیختگی نوری
excitement
U
برانگیختگی جنسی
excitements
U
برانگیختگی جنسی
activation pattern
U
طرح برانگیختگی
line source
U
منبع خطی منبع شبکه
affective arousal theory
U
نظریه برانگیختگی عاطفی
pool
U
منبع
pooled
U
منبع
pools
U
منبع
hotbeds
U
منبع
reference
U
منبع
fount
U
منبع
hotbed
U
منبع
receptacles
U
منبع
receptacle
U
منبع
cistern
U
منبع اب
cistern
U
منبع
resourc
U
منبع
cisterns
U
منبع
cisterns
U
منبع اب
rootstock
U
منبع
head spring
U
منبع
references
U
منبع
small reservoir at well top
U
منبع
source code
U
کد منبع
origin
U
منبع
origins
U
منبع
supplying
U
منبع
supply
U
منبع
water supplies
U
منبع اب
water supply
U
منبع اب
wellspring
U
منبع
resource
U
منبع
fountain
U
منبع
fountains
U
منبع
supplied
U
منبع
source
U
منبع
water system
U
منبع اب
grid bias supply
U
منبع ولتاژشبکه
mains supply
U
منبع شبکه
incandescent source
U
منبع ملتهب
information source
U
منبع اطلاعات
isogenous
U
دارای یک منبع
light point
U
منبع روشنایی
magnetic storage
U
منبع مغناطیسی
heat supply
U
منبع حرارتی
lighting source
U
منبع روشنایی
light source
U
منبع نور
resource file
U
فایل منبع
agency of communications
U
منبع ارتباط
energy supply
U
منبع انرژی
elevator boot
U
منبع بالابر
electron emitter
U
منبع الکترون
source
U
منبع منشاء
data source
U
منبع داده
fountainhead
U
منبع خبر
current supply
U
منبع جریان
resource
U
منبع ممر
cooling water supply
U
منبع اب سرد
cold water supply
U
منبع ابسرد
elevated tanke
U
منبع اب هوائی
cold body
U
منبع سرد
attack origine
U
محل یا منبع تک
aliunde
U
از منبع دیگر
illuminant
U
منبع نور
image source
U
منبع تصویر
energizer
U
منبع انرژی
message source
U
منبع پیام
source
U
منبع برق
source routine
U
روال منبع
source register
U
ثبات منبع
source program
U
برنامه منبع
source of power
U
منبع انرژی
source of power
U
منبع قدرت
source listing
U
لیست منبع
originals
U
منبع سرچشمه
source language
U
زبان منبع
source document
U
سند منبع
source data
U
دادههای منبع
source computer
U
کامپیوتر منبع
system resource
U
منبع سیستم
mine
U
منبع مامن
mined
U
منبع مامن
mines
U
منبع مامن
original
U
منبع سرچشمه
word of mouth
<idiom>
U
از منبع موثق
wellhead
U
منبع چشمه
voltage source
U
منبع الکتریسیته
voltage source
U
منبع قدرت
voltage source
U
منبع ولتاژ
thermal reservoir
U
منبع گرما
thermal reservoir
U
منبع گرمایی
second source
U
منبع دوم
resource sharing
U
اشتراک منبع
store of value
U
منبع ارزش
power supplay
U
منبع قدرت
power supply
U
منبع تغذیه
power supply
U
منبع انرژی
noise
U
منبع تغذیه
neutron source
U
منبع نوترون
power supplay
U
منبع تغذیه
resource management
U
مدیریت منبع
authority
U
منبع موثق
noises
U
منبع تغذیه
resource allocation
U
اختصاص منبع
power source
U
منبع قدرت
radiation source
U
منبع تشعشع
low voltage supply
U
منبع فشار ضعیف
magnetic energy storage
U
منبع انرژی مغناطیسی
cash cow
<idiom>
U
منبع خوبی از پول
goldmines
U
منبع در آمد سرشار
source listing
U
لیست برداری منبع
provenance
U
منبع
[باستان شناسی]
magnetic tape store
U
منبع یا حافظه نوارمغناطیسی
magnetic store
U
حافظه یا منبع مغناطیسی
archeological site
U
منبع
[باستان شناسی]
site of the find
U
منبع
[باستان شناسی]
candlepower
U
شدت نور یک منبع
non renewable resource
U
منبع تجدید ناپذیر
goldmine
U
منبع در آمد سرشار
x ray source
U
منبع اشعه رونتگن
power supply switch
U
کلید منبع تغذیه
power supply cable
U
کابل منبع قدرت
information resource management
U
مدیریت منبع اطلاعات
power supply cable
U
کابل منبع تغذیه
internal power supply
U
منبع تغذیه داخلی
mechanical energy reservoir
U
منبع انرژی الکتریکی
emergency power supply
U
منبع قدرت اضطراری
resource sharing
U
اشتراک گذاشتن منبع
light source colour
U
رنگ منبع نور
line source
U
منبع خطی شکل
low frequency source
U
منبع فرکانس پایین
electronic power supply
U
منبع تغذیه الکترونیکی
radix
U
پایه منبع اصلی
voltage source
U
منبع فشار الکتریکی
welding source
U
منبع جریان جوش
source data automation
U
خودکاری داده منبع
adscititious
U
دارای منبع خارجی
switched
U
قط ع منبع تغذیه از یک وسیله
non renewable resource
U
منبع بازگشت ناپذیر
turn off
U
قط ع منبع تغذیه یک ماشین
turn-off
U
قط ع منبع تغذیه یک ماشین
turn-offs
U
قط ع منبع تغذیه یک ماشین
cisterns
U
حوضچه ارامش منبع
switch
U
قط ع منبع تغذیه از یک وسیله
switches
U
قط ع منبع تغذیه از یک وسیله
gravy trains
U
منبع در امد نامشروع
gravy train
U
منبع در امد نامشروع
motor-
U
منبع نیروی مکانیکی
bonanzas
U
منبع عایدی مهم
authority
U
منبع صحیح و موثق
motor
U
منبع نیروی مکانیکی
bonanza
U
منبع عایدی مهم
cistern
U
حوضچه ارامش منبع
motors
U
منبع نیروی مکانیکی
motored
U
منبع نیروی مکانیکی
ghost signals
U
علایم راداری بدون منبع
uninterruptable power supply
U
منبع تغذیه وقفه ناپذیر
power
U
توقف منبع تغذیه الکتریکی
powers
U
توقف منبع تغذیه الکتریکی
gravy trains
U
منبع درامد بدون زحمت
r f power supply
U
منبع توان بسامد رادیویی
powered
U
توقف منبع تغذیه الکتریکی
mains power supply unit
U
واحد منبع تغذیه شبکه
mains electricity
U
منبع الکتریسیته محلی مشتریان
source data automation
U
کنترل خودکار داده منبع
gravy train
U
منبع درامد بدون زحمت
powering
U
توقف منبع تغذیه الکتریکی
lay in
<idiom>
U
ذخیره منبع وموجودی چیزی
symbolic
U
نوشتن برنامه به زبان منبع
symbolically
U
نوشتن برنامه به زبان منبع
aircraft battery
U
منبع الکتریکی برای هواپیما
source
U
کامپیوتری که میتواند منبع را کامپایل کند
data packet
U
منبع ارسال سری داده در یک بسته
switch
U
یچ برای اتصال خط وط منبع تغذیه به مدار
turn on
U
وصل کردن منبع تغذیه یک ماشین
switched
U
یچ برای اتصال خط وط منبع تغذیه به مدار
switches
U
یچ برای اتصال خط وط منبع تغذیه به مدار
output
U
عمل ارسال اطلاع یا داده از منبع به کاربر
powering
U
خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
bare base
U
فرودگاهی دارای خط اتومبیل و تاکسی و منبع اب اشامیدنی
powered
U
خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
read in
U
ارسالی داده از منبع خارجی به کامپیوتر اصلی
power
U
خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
sag
U
کاهش ناچیز سطح ولتاژاز منبع تغذیه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com