English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
elevated tanke U منبع اب هوائی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ups U منبع تغذیه که حاوی منبع متناوب است به قط عات ,حتی پس از یک خرابی اساسی
uninterruptable power supply U منبع تغذیه که میتواند یک منبع متناوب برای قطعه تولید کند حتی پس از یک خرابی اصلی
deadlock U موقعیتی که دو کاربر می خواهند به دو منبع در یک زمان دستیابی داشته باشند به هر کار یک منبع اخصای داده میشود ولی نمیتوانند ازمنابع همدیگر استفاده کنند
aerial photogrammetry U فتوگرامتری هوائی
aerial photography U عکاسی هوائی
airships U کشش هوائی
airship U کشش هوائی
aerial photograph U عکس هوائی
aerial map U عکس هوائی
line source U منبع خطی منبع شبکه
aerial survey U نقشه براری هوائی
air raid shelter U پناهگاه حمله هوائی
photo index map U نقشه راهنمای عکسهای هوائی
The goods were shipped by air . U کالاها از راه هوا ( هوائی ) حمل شد
photogrammetric map U تهیه نقشه ازروی عکسهای هوائی
sleeve U هدف هوائی برای تیراندازی ضد هوایی
sleeves U هدف هوائی برای تیراندازی ضد هوایی
inductor with adjustable air gap U پیچک با فاصله هوائی قابل تنظیم
photogrammetry U فن تهیه نقشه جغرافیائی به کمک عکسهای هوائی
squawk U در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید
squawks U در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید
squawked U در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید
pool U منبع
hotbed U منبع
hotbeds U منبع
head spring U منبع
receptacles U منبع
small reservoir at well top U منبع
origin U منبع
origins U منبع
resourc U منبع
receptacle U منبع
source code U کد منبع
pooled U منبع
reference U منبع
cistern U منبع
cistern U منبع اب
pools U منبع
references U منبع
cisterns U منبع
cisterns U منبع اب
rootstock U منبع
fountain U منبع
fountains U منبع
supply U منبع
wellspring U منبع
resource U منبع
water supplies U منبع اب
supplying U منبع
supplied U منبع
fount U منبع
water supply U منبع اب
water system U منبع اب
source U منبع
agency of communications U منبع ارتباط
magnetic storage U منبع مغناطیسی
mains supply U منبع شبکه
light point U منبع روشنایی
message source U منبع پیام
light source U منبع نور
lighting source U منبع روشنایی
energizer U منبع انرژی
neutron source U منبع نوترون
resource U منبع ممر
isogenous U دارای یک منبع
cooling water supply U منبع اب سرد
grid bias supply U منبع ولتاژشبکه
fountainhead U منبع خبر
excitation source U منبع برانگیختگی
energy supply U منبع انرژی
elevator boot U منبع بالابر
electron emitter U منبع الکترون
current supply U منبع جریان
heat supply U منبع حرارتی
cold body U منبع سرد
information source U منبع اطلاعات
incandescent source U منبع ملتهب
aliunde U از منبع دیگر
cold water supply U منبع ابسرد
image source U منبع تصویر
illuminant U منبع نور
word of mouth <idiom> U از منبع موثق
attack origine U محل یا منبع تک
data source U منبع داده
source U منبع برق
store of value U منبع ارزش
source register U ثبات منبع
source program U برنامه منبع
source of power U منبع انرژی
source of power U منبع قدرت
source listing U لیست منبع
originals U منبع سرچشمه
source language U زبان منبع
source document U سند منبع
source data U دادههای منبع
source computer U کامپیوتر منبع
system resource U منبع سیستم
mine U منبع مامن
mined U منبع مامن
mines U منبع مامن
original U منبع سرچشمه
wellhead U منبع چشمه
source U منبع منشاء
voltage source U منبع الکتریسیته
voltage source U منبع قدرت
voltage source U منبع ولتاژ
thermal reservoir U منبع گرما
thermal reservoir U منبع گرمایی
second source U منبع دوم
resource sharing U اشتراک منبع
source routine U روال منبع
resource management U مدیریت منبع
power supplay U منبع تغذیه
power supply U منبع تغذیه
power supply U منبع انرژی
power supplay U منبع قدرت
power source U منبع قدرت
noise U منبع تغذیه
authority U منبع موثق
resource file U فایل منبع
resource allocation U اختصاص منبع
noises U منبع تغذیه
radiation source U منبع تشعشع
goldmines U منبع در آمد سرشار
goldmine U منبع در آمد سرشار
x ray source U منبع اشعه رونتگن
welding source U منبع جریان جوش
non renewable resource U منبع بازگشت ناپذیر
cash cow <idiom> U منبع خوبی از پول
mechanical energy reservoir U منبع انرژی الکتریکی
source listing U لیست برداری منبع
archeological site U منبع [باستان شناسی]
site of the find U منبع [باستان شناسی]
non renewable resource U منبع تجدید ناپذیر
candlepower U شدت نور یک منبع
magnetic tape store U منبع یا حافظه نوارمغناطیسی
radix U پایه منبع اصلی
information resource management U مدیریت منبع اطلاعات
power supply switch U کلید منبع تغذیه
internal power supply U منبع تغذیه داخلی
emergency power supply U منبع قدرت اضطراری
power supply cable U کابل منبع قدرت
power supply cable U کابل منبع تغذیه
electronic power supply U منبع تغذیه الکترونیکی
magnetic store U حافظه یا منبع مغناطیسی
light source colour U رنگ منبع نور
resource sharing U اشتراک گذاشتن منبع
line source U منبع خطی شکل
low frequency source U منبع فرکانس پایین
low voltage supply U منبع فشار ضعیف
magnetic energy storage U منبع انرژی مغناطیسی
voltage source U منبع فشار الکتریکی
source data automation U خودکاری داده منبع
adscititious U دارای منبع خارجی
bonanzas U منبع عایدی مهم
motored U منبع نیروی مکانیکی
turn off U قط ع منبع تغذیه یک ماشین
turn-off U قط ع منبع تغذیه یک ماشین
turn-offs U قط ع منبع تغذیه یک ماشین
cistern U حوضچه ارامش منبع
cisterns U حوضچه ارامش منبع
switch U قط ع منبع تغذیه از یک وسیله
switched U قط ع منبع تغذیه از یک وسیله
gravy trains U منبع در امد نامشروع
gravy train U منبع در امد نامشروع
switches U قط ع منبع تغذیه از یک وسیله
bonanza U منبع عایدی مهم
motor- U منبع نیروی مکانیکی
motors U منبع نیروی مکانیکی
motor U منبع نیروی مکانیکی
provenance U منبع [باستان شناسی]
authority U منبع صحیح و موثق
r f power supply U منبع توان بسامد رادیویی
gravy train U منبع درامد بدون زحمت
ghost signals U علایم راداری بدون منبع
source data automation U کنترل خودکار داده منبع
symbolic U نوشتن برنامه به زبان منبع
mains electricity U منبع الکتریسیته محلی مشتریان
mains power supply unit U واحد منبع تغذیه شبکه
symbolically U نوشتن برنامه به زبان منبع
gravy trains U منبع درامد بدون زحمت
aircraft battery U منبع الکتریکی برای هواپیما
powers U توقف منبع تغذیه الکتریکی
uninterruptable power supply U منبع تغذیه وقفه ناپذیر
powered U توقف منبع تغذیه الکتریکی
lay in <idiom> U ذخیره منبع وموجودی چیزی
powering U توقف منبع تغذیه الکتریکی
power U توقف منبع تغذیه الکتریکی
turn on U وصل کردن منبع تغذیه یک ماشین
switches U یچ برای اتصال خط وط منبع تغذیه به مدار
data packet U منبع ارسال سری داده در یک بسته
switch U یچ برای اتصال خط وط منبع تغذیه به مدار
source U کامپیوتری که میتواند منبع را کامپایل کند
switched U یچ برای اتصال خط وط منبع تغذیه به مدار
sag U کاهش ناچیز سطح ولتاژاز منبع تغذیه
power U خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
bare base U فرودگاهی دارای خط اتومبیل و تاکسی و منبع اب اشامیدنی
sagged U کاهش ناچیز سطح ولتاژاز منبع تغذیه
output U عمل ارسال اطلاع یا داده از منبع به کاربر
powered U خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com