English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4156 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
havens U مناطق امن از نظر عبور و مروردریایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
jaywalkers U پیاده ایکه از وسط مناطق ممنوعه خیابان عبور میکند
jaywalker U پیاده ایکه از وسط مناطق ممنوعه خیابان عبور میکند
submarine sanctuaries U مناطق مخصوص تمرینات غیررزمی زیردریایی مناطق تمرین اموزشی ضدزیردریایی
reserved area U مناطق حفافت شده ارتشی مناطق ممنوعه
summary areas U مناطق اطلاعاتی دریایی مناطق یاد شده در خلاصه وضعیت دریایی
moving havens U مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی
enclave economices U اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
arid erosion U فرسایش مناطق خشک فرسایش مناطق کم اب
wading crossing U عبور از اب درقسمتهای قابل عبور
energy transition U عبور انرژی [ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
cultivated areas U مناطق مزروعی
avernus U مناطق جهنمی
tropical U مناطق حاره
hazardous locations U مناطق خطر
association areas U مناطق ارتباطی
arctic regions U مناطق قطبی
hinterlands U مناطق داخلی کشور
hinterland U مناطق داخلی کشور
pantropical U واقع در مناطق حاره
humid tropics U مناطق حاره مرطوبی
pantropic U واقع در مناطق حاره
cateran U اهل مناطق مرتفع
color zones U مناطق گیرنده رنگ
havens U مناطق امن دریایی
culture U عوارض شهری مناطق شهرنشین
gap filler U رادارمخصوص پوشش مناطق باز
cultures U عوارض شهری مناطق شهرنشین
underdeveloped areas U مناطق عقب مانده و کم پیشرفت
culturing U عوارض شهری مناطق شهرنشین
liberated U مناطق ازاد شده ازاشغال دشمن
zonation U طرز پخش و انتشارموجودات در مناطق جغرافیایی
rain forest U جنگل انبوه مناطق گرم و پرباران
poach U شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
poached U شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
poaches U شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
terai U کلاه لبه پهن نمدی سفیدپوستان مناطق حاره
coverage index U کالک نمایش مناطق زیرپوشش شناسایی عکاسی هوایی
williwa U وزش ناگهانی باد یا هوای سرد در مناطق کوهستانی
maritime aircraft U هواپیمایی برای عمل کردن روی مناطق دریایی
exfiltration U خارج کردن عده ها از مناطق تحت کنترل دشمن
supertropical bleach U نوعی ماده ضدعفونی فوق العاده قوی مخصوص مناطق حاره
automatic terminal information service U ارسال مداوم اطلاعات غیرکنترلی ثبت شده در مناطق ترمینالهای دذارای ترافیک سنگین
traffic post U پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
polar regions U مناطق قطبی زمین سرزمینهای قطبی
merry dancers U شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
merry dance U شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
northern lights شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
Aurora Polaris U شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
Aurora Polaris U شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
Brontide U نوعی صدا [صدایی خفه شده و آرام که در برخی از مناطق زلزله خیز، به خصوص در امتداد سواحل و روی دریاچه ها شنیده میشود و تصور میرود که به دلیل لرزشهای ضعیف زمین باشد.]
turtle border U حاشیه سماوری [در بعضی از فرش های ساروق، هراتی و مناطق دیگر در حاشیه از طرححی سماور کل استفاده می کنند که عده ای آنرا شبیه لاک پشت نیز دانسته اند.]
tree of life U درخت زندگی [این نگاره بگونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف بکار رفته و جلوه ای از حیات انسان را تداعی می کند.]
talik U زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
tour of duty U زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
Kurdish rug U فرش کردی [مناطق بافت به صورت پراکنده بوده و بافته های آن نیز تمایز خاصی از نظر نقشه با دیگر شهرها ندارند. در آن از لچک ترنج گرفته تا افشان و هراتی بافته می شود.]
transmission U عبور
fording U عبور از اب
right of way U حق عبور
transit U عبور
tolls U حق عبور
tolling U حق عبور
toll U حق عبور
passage of lines U عبور از خط
rights of way U حق عبور
transmissions U عبور
right of passage U حق عبور
crossing U عبور
alpha canis majoris U عبور
road haulage U حق عبور
cross-Channel U عبور
transmittance U عبور
transmittal U عبور
passages U حق عبور
passages U عبور
passage U عبور
passage U حق عبور
transmittancy U عبور
square design U طرح خشتی [طرح مربع شکل] [این طرح را به دربهای چوبی شبکه ای قدیم نسبت می دهند و بیشتر مربوط به شهرکرد یا چهارمحال می باشد گرچه در مناطق دیگر نیز بافته می شود.]
crosser U عبور کردن
cross U عبور کردن
crosses U عبور کردن
crossest U عبور کردن
light passing U عبور نور
laissez passer U پروانه عبور
traffic U عبور و مرور
cruise U عبور کردن
cruised U عبور کردن
cruises U عبور کردن
cruising U عبور کردن
practicableness U قابلیت عبور
trafficking U عبور و مرور
penstock U مجرای عبور اب
passavani U سند عبور
overfly U عبور کردن
oil passage U عبور روغن
trafficked U عبور و مرور
traffics U عبور و مرور
highway user tax U مالیات حق عبور
traversing U عبور کردن
electron transition U عبور الکترون
deep fording U عبور از اب عمیق
passages U عبور سفر
passages U راه عبور
passages U اجازه عبور
crossing the line U عبور از خط استوا
crossing the line U عبور از استوا
crossing area U منطقه عبور
counter sign U اسم عبور
conge U اجازه عبور
passage U عبور سفر
passage U راه عبور
passage U اجازه عبور
transit error U خطای عبور
traverses U عبور کردن
fordability U قابلیت عبور
girdle traverse U عبور کمربندی
fare U هزینه عبور
fared U هزینه عبور
fares U هزینه عبور
faring U هزینه عبور
fleet U عبور سریع
fleets U عبور سریع
current passage U عبور جریان
traverse U عبور کردن
fordless U غیرقابل عبور
fordable U قابل عبور
traversed U عبور کردن
band pass U نوار عبور
pass U گذر عبور
toll U عوارض عبور
transduction U انقال عبور
passwords U اسم عبور
tolling U عوارض عبور
traject U عبور گذرگاه
transmission grating U شبکه عبور
tolls U عوارض عبور
transit U راه عبور
transit U عبور کردن
password U اسم عبور
trafficability U قابلیت عبور
passageway U محل عبور
passageways U محل عبور
transmittance U مقدار عبور
transmission factor U ضریب عبور
transit bill U اجازه عبور
transit bill U پروانه عبور
pass U کلمه عبور
transit traffic U عبور ترانزیتی
pass U اجازه عبور
passed U عبور کردن
passed U گذر عبور
passed U کلمه عبور
passed U اجازه عبور
passes U عبور کردن
passes U گذر عبور
passes U کلمه عبور
transit time U مدت عبور
passes U اجازه عبور
pass U عبور کردن
transoceanic U عبور از اقیانوس
forded U محل عبور
shallow fording U عبور از اب کم عمق
fords U محل عبور
passable U قابل عبور
transit time U زمان عبور
safe conduct U رخصت عبور
tessera U کلمه عبور
through traffic U عبور یکسره
ford U محل عبور
thoroughfare U راه عبور
communication U عبور اطلاعات
safe conducts U رخصت عبور
traversable U قابل عبور
wading crossing U عبور از پایاب
thoroughfares U راه عبور
safe-conducts U رخصت عبور
I am just passing through. از اینجا عبور میکنم.
bridgeable U قابل عبور یا پل زدن
deep fording U عبور از عمق زیاد اب
passtime U زمان عبور ستون
vapor trail U مسیر عبور بخار
bus traffic U عبور و مرور اتوبوسها
crossing site U محل عبور اجباری
road time U زمان عبور از جاده
traffic flow U کشش عبور ومرور
controlled passing U عبور کنترل شده
pracitcable U عبور کردنی گذشتنی
ship influence U تاثیر عبور کشتی
practicably U بطور قابل عبور
caution area U منطقه عبور بااحتیاط
sally port U دروازه عبور از قلعه
deliberate crossing U عبور با فرصت از رودخانه
electron transit time U زمان عبور الکترون
traffic density U تراکم عبور و مرور
traffic density U شدت عبور و مرور
indirect transition U عبور یا انتقال غیرمستقیم
trafficability U قابلیت عبور ومرور
light transition loss U تلف عبور نور
traffic sign U علامت عبور و مرور
traffic peak U حداکثر عبور و مرور
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com