English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 181 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
dispute U منازعه نزاع
disputed U منازعه نزاع
disputes U منازعه نزاع
disputing U منازعه نزاع
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
litigation U منازعه
struggling U منازعه
struggles U منازعه
contestation U منازعه
verbal duel U منازعه
struggled U منازعه
war of words U منازعه
plea U منازعه
pleas U منازعه
struggle U منازعه
disputant U منازعه کننده
tilts U منازعه برخورد
political debate U منازعه سیاسی
tilted U منازعه برخورد
tilt U منازعه برخورد
disputations U منازعه منافره
disputation U منازعه منافره
battleground U عرصه منازعه رزمگاه
quarrelling U دعوی کردن منازعه
quarreled U دعوی کردن منازعه
battlegrounds U عرصه منازعه رزمگاه
quarreling U دعوی کردن منازعه
quarrel U دعوی کردن منازعه
debated U مذاکرات پارلمانی منازعه
debating U مذاکرات پارلمانی منازعه
quarrels U دعوی کردن منازعه
debates U مذاکرات پارلمانی منازعه
battlefield U عرصه منازعه رزمگاه
debate U مذاکرات پارلمانی منازعه
battlefields U عرصه منازعه رزمگاه
unquestionable U محقق غیرقابل منازعه
unquestioning U محقق غیرقابل منازعه
quarrelled U دعوی کردن منازعه
sticking point U نکتهی مورد بحث یا منازعه
sticking points U نکتهی مورد بحث یا منازعه
to beg the question U نکته مورد منازعه رامسلم فرض کردن
tussled U نزاع
faction U نزاع
tussle U نزاع
strife U نزاع
fussing U نزاع
fusses U نزاع
fussed U نزاع
fuss U نزاع
factions U نزاع
brangle U نزاع
tussles U نزاع
sparred U نزاع
spars U نزاع
quarreling U نزاع
spar U نزاع
quarrels U نزاع
quarreled U نزاع
quarrelled U نزاع
falling out U نزاع
tussling U نزاع
falling-out U نزاع
affray U نزاع
quarrel U نزاع
scuffled U نزاع
quarrelling U نزاع
wars U نزاع
dispute U نزاع
disputed U نزاع
disputes U نزاع
disputing U نزاع
fighting U نزاع
dissension U نزاع
war U نزاع
scuffles U نزاع
row U نزاع
rowed U نزاع
rows U نزاع
scuffle U نزاع
contretemps U نزاع
strifeless U بی نزاع
wrangle U نزاع
wane U نزاع
waning U نزاع
battle U نزاع
battled U نزاع
wanes U نزاع
waned U نزاع
battles U نزاع
battling U نزاع
scuffling U نزاع
wrangling U نزاع
embroilment U نزاع
hotwar U نزاع
wrangled U نزاع
dustup U نزاع
jarring U نزاع
wrangles U نزاع
dissentious U نزاع جو موردنزاع
contentions U مشاجره نزاع
contention U مشاجره نزاع
quarrelsomely U نزاع طلبانه
contentiousness U نزاع طلبی
fights U نزاع کردن
the root of dispute U مایه نزاع
to fall out U نزاع کردن
militancy U نزاع طلبی
flite U نزاع کردن
to pull caps U نزاع کردن
barrator U اهل نزاع
fight U نزاع کردن
frays U نبرد نزاع
frayed U نبرد نزاع
wrangle U نزاع کردن
disputes U مشاجره نزاع
tussles U نزاع کردن
tussling U نزاع کردن
quarrel U نزاع کردن
quarreled U نزاع کردن
tussled U نزاع کردن
tussle U نزاع کردن
squeals U دعوا نزاع
disputing U نزاع کردن
disputing U مشاجره نزاع
disputes U نزاع کردن
wrangled U نزاع کردن
wrangles U نزاع کردن
wrangling U نزاع کردن
jars U نزاع کردن
squeal U دعوا نزاع
squealed U دعوا نزاع
disputed U نزاع کردن
war U محاربه نزاع
embroil U به نزاع انداختن
embroiled U به نزاع انداختن
jarred U نزاع کردن
jar U نزاع کردن
discord U دعوا نزاع
embroiling U به نزاع انداختن
embroils U به نزاع انداختن
fray U نبرد نزاع
dispute U مشاجره نزاع
quarreling U نزاع کردن
dispute U نزاع کردن
quarrelled U نزاع کردن
wars U محاربه نزاع
quarrelling U نزاع کردن
quarrels U نزاع کردن
disputed U مشاجره نزاع
contested area U منطقه مورد نزاع
brawl U نزاع وجدال کردن
brawled U نزاع وجدال کردن
they had words U باهم نزاع کردند
they dispute about nothing U درسرهیچ نزاع می کنند
brawling U نزاع وجدال کردن
extirpate the source of dispute U قلع ماده نزاع
scraps U نزاع اوراق کردن
scrapping U نزاع اوراق کردن
warfare U نزاع زدو خورد
scrapped U نزاع اوراق کردن
tousle U مچاله کردن نزاع
scrap U نزاع اوراق کردن
quarrelsomeness U نزاع طلبی جنگجوئی
brawls U نزاع وجدال کردن
jar U دعوا و نزاع طنین انداختن
jars U دعوا و نزاع طنین انداختن
jarred U دعوا و نزاع طنین انداختن
quarelsomeness U نزاع طلبی فتنه جوئی
To go for each other. U بیکدیگر پریدن ( نزاع کردن )
To come to blows . U دست به یقه شدن ( نزاع کردن )
battle royal U نزاع سخت کشمکش خصومت امیز
militants U اهل نزاع وکشمکش جنگ طلب
militant U اهل نزاع وکشمکش جنگ طلب
pacific settlement U تسویه نزاع یا مسئلهای به صورت مسالمت امیز
wrangling U داد و بیداد [مشاجره] [نزاع] [اصطلاح تحقیر آمیز]
prize fighting U درمحلهای عمومی برای جایزه که طرفین نزاع و شرط بندی کنندگان قابل تعقیب هستند
striving U جدوجهد کردن نزاع کردن
striven U جدوجهد کردن نزاع کردن
strive U جدوجهد کردن نزاع کردن
strived U جدوجهد کردن نزاع کردن
strives U جدوجهد کردن نزاع کردن
hunting design U طرح شکارگاهی [این طرح از زمان صفویه رواج یافته و در آن صحنه های مختلف شکار توسط انسان و یا نزاع حیوانات مختلف نشان داده می شود. منشاء اولیه آن کاشان ذکر شده است.]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com