English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
estate in remainder U ملک معلق عبارت از ان است که شناسایی قانونی یک ملک منوط و موکول به تعیین تکلیف ملک دیگر باشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
remainder U حالتی که وجودیافتن امری منوط به تحقق امر دیگری باشد
to keep somebody on tenterhooks <idiom> U کسی را بلا تکلیف [معلق] نگه داشتن [اصطلاح روزمره]
to keep somebody in suspense <idiom> U کسی را بلا تکلیف [معلق] نگه داشتن [اصطلاح روزمره]
to have somebody on the hook <idiom> U کسی را بلا تکلیف [معلق] نگه داشتن [اصطلاح روزمره]
to let somebody dangle <idiom> U کسی را بلا تکلیف [معلق] نگه داشتن [اصطلاح روزمره]
moored mine U مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
adjourn U موکول بروز دیگر شدن
adjourning U موکول بروز دیگر شدن
to lay on the table U بوقت دیگر موکول کردن
adjourned U موکول بروز دیگر شدن
adjourns U موکول بروز دیگر شدن
de jure recognition U شناسایی قانونی
adjourns U بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
adjourn U بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
adjourning U بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
adjourned U بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
esorow U سندرسمی که اجرای ان موکول به تحقق شرطی باشد
limitation clause U عبارت تعیین حدود
rain check <idiom> رد کردن درخواستی برای یک تاریخ معین و موکول آن به زمان دیگر
defaults U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
to wit <adv.> U به عبارت دیگر
namely <adv.> U به عبارت دیگر
videlicet U به عبارت دیگر
in fact U به عبارت دیگر
in other words <adv.> U به عبارت دیگر
metaphraze U به عبارت دیگر در آوردن
i.e U مخفف به عبارت دیگر
age grouping U لیست تعیین عمر قانونی اقلام
statements U خط ی در برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
statement U خط ی در برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
tunnelling U روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
law fallen into desuetude U قانونی که دیگر اجرا نمیشود
modus vivendi U توافقی که بین دو کشور بوجود می اید با این هدف که بعدا" شرایط ان دقیقتر و واضحتر تعیین شودهدف این نوع توافق حل مسائلی است که حل انها رانمیتوان به بعد موکول کرد
unallowable digit U ترکیب غیر قانونی بیتهای کلمه طبق قوانین از پیش تعیین شده
addressable U ترمینالی که دادهای را می پذیرد که آدرس صحیح و شماره شناسایی در ابتدای پیام داشته باشد
charge U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charges U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
metafile U 1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
vertical take off and landing U هواپیمایی که بدون داشتن سرعت نسبی قادر به برخاستن از سطح زمین معلق ماندن در هوا و فرودمجدد باشد
long life itemes U اقلامی که عمر قانونی انها 5سال یا بیشتر باشد
illegal U آنچه قانونی نیست یا مخالف قانون و قوانین باشد
fractional reserve banking U بانک باید 02دلار ذخیره قانونی داشته باشد
cross elasticity of demand U درصدتغییر تقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت کالای دیگر فرمول کشش متقاطع عبارت است از :
unless otherwise specified U مگر به ترتیب دیگری تعیین شده باشد
statements U دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
statement U دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
to prescribe something [legal provision] U چیزی را تعیین کردن [تجویز کردن] [ماده قانونی] [حقوق]
customs of war U اداب مربوط به جنگ که بدون انکه قدرت قانونی داشته باشد موردقبول دولتهاست
i do not wish it otherwise U جور دیگر باشد نمیخواهم
declaration of trust U افهارنامه تکلیف به قبض افهارنامهای که ناقل به منتقل الیه یا مصالح به متصالح میدهد و در ان به او تکلیف میکند که اداره مورد انتقال یا مال الصلح رابه عهده بگیرد و ان را قبض کند
armistise U متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
estoppel U اقراریاعملی که انکاریانقص ان قانوناممنوع باشد مانع قانونی برای انکارپس ازاقرارعدم امکان انکار پس از اقرار
pattern lady U بانویی که سرمشق بانوان دیگر باشد
prosyllogism U قضیهای که نتیجه ان مبنای قضیه دیگر باشد
authentication U به سند یا رونوشت مصذق ان اعتبار و اقتدار قانونی دادن به نحوی که در مقام اثبات قانونا قابل ارائه باشد
virgin wool U [پشمی که تاکنون در منسوجات دیگر بکار نرفته باشد.]
embedded code U مثل تصویر درون متن یا فایل دیگر باشد
meniscus U شیشهای که از یکسو گوژ وازسوی دیگر کاو باشد
vacuole U گودال کوچکی که دارای اب یاهوا یا چیز دیگر باشد
except as otherwise provided U مگر اینکه به طور دیگر قید شده باشد
de jure recognition U شناسایی کامل و دایمی و بدون قیدوشرط یک دولت که در مقابل ان شناسایی عملی وجود دارد
buzz U نوسان پوسته یا ساختارهای دیگر با فرکانسی که قابل سمع باشد
buzzes U نوسان پوسته یا ساختارهای دیگر با فرکانسی که قابل سمع باشد
buzzing U نوسان پوسته یا ساختارهای دیگر با فرکانسی که قابل سمع باشد
an odd chair U صندلی که پنج تای دیگر جور خود نداشته باشد
buzzed U نوسان پوسته یا ساختارهای دیگر با فرکانسی که قابل سمع باشد
parataxis U مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
breaking U هتک حرز و ورود غیر قانونی به ملک غیر به هر شکل و به هر وسیلهای که باشد
homonym U کلمهای که تلفظ ان با کلمه دیگر یکسان ولی معنی ان دگرگون باشد
homograph U کلمهای که املای ان باکلمه دیگر یکسان ولی معنی ان مختلف باشد
controlling company U موسسهای که یک یا چندموسسه دیگر را تحت کنترل یاتملک داشته باشد paterncompany
transfer of cause U احاله امر از یک دادگاه به دادگاه دیگر به علل قانونی
tenant by sufference U هر گاه کسی ملکی رابا عنوان و سمت قانونی درتصرف داشته باشد و پس اززوال سمت
hinges U منوط بودن بر
hinge U منوط بودن بر
jump instruction U موقعتی که پردازنده به بخش دیگر برنامه هدایت میشود در صورتی که شرط برقرار باشد
defacto recognition U شناسایی دوفاکتو شناسایی سیاسی کشوری که عملا" مستقل ودارای حق حاکمیت است ولی به عللی نمیتواند یا نمیخواهد به تعهدات بین المللی خود
assistance U کمک یک جانبه کشوری به کشور دیگر بدون اینکه مسئله مقابله به مثل مطرح باشد
minimim wage law U قانون حداقل دستمزد که براساس ان حداقل دستمزدنبایستی از میزانی که توسط دولت تعیین میشود کمتر باشد
kabal U قبال [نوعی واحد اندازه گیری در تبریز معادل هزار و چهارصد گره می باشد و جهت تعیین مقدار دستمزد بافنده بکار می رود.]
it depends on his approval U منوط به موافقت و تصویب اوست
call-ups U درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call-up U درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call up U درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
alien U وسیله جانبی که به کامپیوتر اجازه میدهد به داده روی دیسک از کامپیوترها یا سیستمهای دیگر دسترسی داشته باشد
aliens U وسیله جانبی که به کامپیوتر اجازه میدهد به داده روی دیسک از کامپیوترها یا سیستمهای دیگر دسترسی داشته باشد
data interchange format U استانداردی در میان سازندگان نرم افزار که اجازه میدهدتا داده از یک برنامه برای برنامههای دیگر قابل دسترس باشد
search and replace U خصوصیتی در کلمه پرداز که به کاربر امکان یاتن کلمه یا عبارت خاص میدهد وآنرا با کلمه یا عبارت دیگری جایگزین میکند
arrest of judgment U سرباز زدن قاضی از صدورحکم پس از اعلام نظر هیات منصفه به علت مطالبی که درمدارک ارائه شده به نظررسیده و انهارا غلط یا قابل نقض قلمداد کند . به عبارت دیگر خودداری قاضی ازصدور رای است تا رفع اشتباهات موجود
SMB U که به کاربر امکان دسترسی به فایل ها و وسایل جانبی کامپیوتر دیگر روی شبکه را میدهد به طوری که مانند منابع محلی باشد
pseudomorph U جسم معدنی که نمودجسم معدنی دیگر ر را بخود گرفته باشد
implicit function U معادله چیزی که حل ان مستلزم حل یک یا چند معادله دیگر باشد
subroutine U زیر تابعی که حاوی زیر تابع دیگر باشد
dwelling house U در CL درقوانین مربوط به هتک حرمت منازل و ورود در شب به منازل به قصد ارتکاب جرم مطرح میشود و عبارت ازمحلی است که عملا" و بالفعل محل سکنی باشد و یا ازملحقات عرفی محل سکنی محسوب شود
air photographic U شناسایی از طریق عکسبرداری هوایی شناسایی با استفاده ازعکس هوایی
bomb reconnaissance U شناسایی محل بمبهای عمل نکرده شناسایی محل بمب
unmoderated list U لیست پست که هر مادهای که در لیست باشد را به زیرنویس دیگر منتقل میکند بدون اینکه کسی آنرا بخواند یا بررسی کند
to lay down a rule U قانونی را درست کردن قانونی را وضع نمودن
knot ratio U نسبت تعداد گره [این کسر جهت مقایسه تراکم گره در طول و عرض بافت بکار رفته و عاملی جهت تعیین قیمت فرش می باشد.]
to pair somebody off [up] with somebody U کسی را با کسی دیگر زوج کردن [برای ازدواج یا رابطه دوست دختر یا پسر] [همچنین می تواند لحن منفی داشته باشد]
scissoring U 1-معرفی بخشی از تصویرو سپس بریدن آن به طوری که قابل چسباندن در تصویر دیگر باشد.2-معرفی بخشی از تصویروحذف هراخلاعی خارج از این ناحیه
loom time U مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
authentication U تعیین نشانی تعیین معرف کردن
faxed U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxing U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
fax U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxes U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
lost cluster U تعداد شیارهای دیسک که بیت شناسایی آنها خراب شده است . سیستم عامل این ناحیه را علامت گذاری کرده تا توسط فایل استفاده شود ولی داده آنها توسط فایل مشخصی قابل شناسایی نیست
which transponder U علامت رمزی است به معنی چه نوع دستگاه گیرنده وفرستنده رمزی روی دستگاه شناسایی دشمن و خودی پدافند هوایی یا برج مراقبت یا برج رادار شناسایی سوارشده است
square design U طرح خشتی [طرح مربع شکل] [این طرح را به دربهای چوبی شبکه ای قدیم نسبت می دهند و بیشتر مربوط به شهرکرد یا چهارمحال می باشد گرچه در مناطق دیگر نیز بافته می شود.]
subjecting U موکول به
subjects U موکول به
contingent U موکول
dependance U موکول
contingents U موکول
dependence U موکول
dependent U موکول
subjected U موکول به
subject U موکول به
even tual U موکول
relegate U موکول کردن
contingent U موکول یا موقوف به
pend U موکول بودن
conditional U موکول مقید
dependent U عایله موکول به
relegating U موکول کردن
relegates U موکول کردن
relegated U موکول کردن
contingents U موکول یا موقوف به
double coincidence of wants U زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
automatic release date U تاریخ انقضای عمر قانونی وسایل سررسید عمر قانونی
contango U به بعد موکول کردن
postponement U موکول ببعد کردن
deep freezes U به بعد موکول کردن
shelved U ببعد موکول کردن
subject to your approval U موکول به تصویب شما
postponements U موکول ببعد کردن
eventual U موکول بانجام شرطی
deep freeze U به بعد موکول کردن
shelve U ببعد موکول کردن
ballistics of penetration U شناسایی شرایط نفوذ گلوله شناسایی مسیر نفوذ گلوله
task U تکلیف
at a loss what to do U لا تکلیف
tasks U تکلیف
abeyant U بی تکلیف
at fault U بی تکلیف
offhanded U بی تکلیف
imposition U تکلیف
offhandedly U بی تکلیف
full age U سن تکلیف
abeyant abeyance U بی تکلیف
duty U تکلیف
assignment U تکلیف
responsibility U تکلیف
assignments U تکلیف
responsibilities U تکلیف
postponing U بتعویق انداختن موکول کردن
postpone U بتعویق انداختن موکول کردن
postpones U بتعویق انداختن موکول کردن
to put something into cold storage <idiom> U چیزی را به بعد موکول کردن
to put something on the shelf <idiom> U چیزی را به بعد موکول کردن
postponed U بتعویق انداختن موکول کردن
exercize U تمرین تکلیف
tasks U کار تکلیف
fall into abeyance U بی تکلیف ماندن
referenda U کسب تکلیف
homework U تکلیف خانه
referendum U کسب تکلیف
Where do you stand ?What am I Supposed to do ? U تکلیف من چیست ؟
referendums U کسب تکلیف
unaffected U بی تکلیف صمیمی
interrupted task U تکلیف ناتمام
unfinished task U تکلیف ناتمام
at a loss what to do U بلا تکلیف
qualification U قید تکلیف
task oriented U تکلیف گرا
he is at a loose end U بی تکلیف است
how shall we proceed U تکلیف چیست
task analysis U تحلیل تکلیف
subadult U نزدیک سن تکلیف
task U کار تکلیف
impone U تکلیف کردن
depend U مربوط بودن منوط بودن
depends U مربوط بودن منوط بودن
depended U مربوط بودن منوط بودن
schoolwork U تکلیف شبانه دانشجو
pendants U بی تکلیف ضمیمه شده
process U تکلیف به حضور کردن
low level task U تکلیف سطح پایین
processes U تکلیف به حضور کردن
pendant U بی تکلیف ضمیمه شده
It was required of me . They imposed it on me . U آنرا به من تکلیف کردند
To ask for instructions (directives). U کسب تکلیف کردن
a closed mouth catches no flies <proverb> U تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
legitimate U عذر قانونی قانونی
legitimates U عذر قانونی قانونی
legitimating U عذر قانونی قانونی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com