Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 58 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to vest a property in any one
U
ملکی رابکسی واگذارکردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to u. a policy of insurance
U
رابکسی دادن
to tip one the wink
U
با اشاره چشم چیزی رابکسی رساندن
admit
U
واگذارکردن
entrusting
U
واگذارکردن
entrusts
U
واگذارکردن
admits
U
واگذارکردن
admitting
U
واگذارکردن
vest
U
واگذارکردن
vests
U
واگذارکردن
entrust
U
واگذارکردن
make over
U
واگذارکردن
to hand over
U
واگذارکردن
yields
U
واگذارکردن
yielded
U
واگذارکردن
yield
U
واگذارکردن
to submit to a
U
بحکمیت واگذارکردن
to put out to lease
U
یا اجاره واگذارکردن
to give away
U
واگذارکردن رسواکردن
amortize
U
بدیگری واگذارکردن
possessives
U
ملکی
possessive
U
ملکی
agrarian
U
ملکی
manorial
U
ملکی
landed a
U
ملکی
quiteclaim
U
چشم پوشیدن از واگذارکردن
title
U
واگذارکردن عنوان دادن به
basic of issue
U
مبنای واگذارکردن اقلام
titles
U
واگذارکردن عنوان دادن به
abandon
U
واگذارکردن تسلیم شدن
abandoning
U
واگذارکردن تسلیم شدن
abandons
U
واگذارکردن تسلیم شدن
willed
U
با وصیت واگذارکردن خواستن
wills
U
با وصیت واگذارکردن خواستن
will
U
با وصیت واگذارکردن خواستن
jointure
U
مهریه ملکی
my
<pron.>
U
مال من
[ضمیر ملکی]
realtors
U
دلال معاملات ملکی
realtor
U
دلال معاملات ملکی
genitive
U
ملکی مضاف الیهی
land agent
U
دلال معاملات ملکی
to a an astate
U
ملکی رابدست اوردن
legal right toa property
U
حق قانونی نسبت به ملکی
to vest a property in any one
U
ملکی را بتصرف کسی دراوردن
vest a property in someone
U
ملکی را به کسی واگذار کردن
estate in joint tenancy
U
در CLواگذاری ملکی را به دو یا چندنفر گویند
foreclose a mortgage
U
فک رهن ملکی را از مالک ان سلب کردن
his
U
ضمیر ملکی سوم شخص مفردمذکر
to rack rent
U
حداکثر اجاره رابر ملکی بستن
melchizedek
U
> ملکی صدق < کاهنی که ازابراهیم عشر گرفت
onerous property
U
دارایی یا ملکی که مستلزم انجام تعهد یا التزامی است
an insolvent estate
U
دارایی یا ملکی که برای پرداخت بدهی بسنده نباشد
lien
U
حق تصرف مال یا ملکی تاهنگامیکه بدهی وابسته به ان داده شود
estate at will
U
در CLواگذاری ملکی است که به کسی به عنوان اجاره با قیداین شرط که مستاجر عین مستاجره را به میل مالک اداره کند
tenancy in common
U
حالتی که جمعی با عناوین مختلف در اداره ملکی شرکت داشته باشند بدون ان که به وحدت مالکیت ان خللی وارد اید مدت اجاره
tenant by sufference
U
هر گاه کسی ملکی رابا عنوان و سمت قانونی درتصرف داشته باشد و پس اززوال سمت
charges
U
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charge
U
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com