English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
visitant U ملاقات کننده مهاجر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
caller U ملاقات کننده
callers U ملاقات کننده
meeter U ملاقات کننده
appointment U قرار ملاقات وعده ملاقات
appointments U قرار ملاقات وعده ملاقات
ems dispatch U تلگراف امس عنوان واقعه مشهور ملاقات سفیر فرانسه با ویلهم اول در سال 0781 در امس که بیسمارک صدراعظم وقت المان با تحریف مفاد تلگرافی که از موضوع این ملاقات حکایت می کرد باعث بروزجنگ فرانسه و پروس شد
migratory U مهاجر
immigrants U مهاجر
immigrant U مهاجر
incomer U مهاجر
settlers U مهاجر
settler U مهاجر
evacuee U مهاجر
evacuees U مهاجر
colonists U مهاجر
migrant U مهاجر
pilgrims U مهاجر
pilgrim U مهاجر
transmigrator U مهاجر
colonist U مهاجر
emigrant U مهاجر
emigrants U مهاجر
migrants U مهاجر
refugee U مهاجر
refugees U مهاجر
income U مهاجر واردشونده
bird of passage U مرغ مهاجر
settlor U مهاجر تازه
migrant worker U کارگر مهاجر
settlers U مهاجر تازه
migrator U پرنده مهاجر
settler U مهاجر تازه
sedentary U غیر مهاجر
incomer U جانشین مهاجر
migrant U سیار جانور مهاجر
wetback U مهاجر فراری مکزیکی
migrants U سیار جانور مهاجر
falcon gentle U شاهین ماده مهاجر
flyway U راه هوایی پرندگان مهاجر
bird of passage U شخص مهاجر وخانه بدوش
vehicle used for migrant-smuggling operations U خودرو استفاده شده برای عملیاتهای مهاجر قاچاق
visits U ملاقات
visiting U ملاقات
linkup U ملاقات
visit U ملاقات
visited U ملاقات
revisits U ملاقات مجدد
appointments U وعده ملاقات
resort U ملاقات مکرر
conjuncture U ملاقات تصادفی
concourse U محل ملاقات
official meeting U ملاقات رسمی
resorted U ملاقات مکرر
resorts U ملاقات مکرر
appointed day U قرار ملاقات
appointment U قرار ملاقات
date [appointment] U قرار ملاقات
appointed day U وعده ملاقات
meeting U ملاقات میتینگ
meeting U ملاقات اجتماع
meetings U ملاقات میتینگ
meetings U ملاقات اجتماع
appointment U وعده ملاقات
date [appointment] U وعده ملاقات
concourses U محل ملاقات
revisited U ملاقات مجدد
revisit U ملاقات مجدد
trysts U قرار ملاقات
gang up U ملاقات کردن
tryst U قرار ملاقات
audience U ملاقات رسمی
audiences U ملاقات رسمی
stop by <idiom> U ملاقات کردن
revisiting U ملاقات مجدد
visiting hours ساعات ملاقات
make an appointment قرار ملاقات گذاشتن
schedule an appointment U قرار ملاقات گذاشتن
obtain an appointment U وقت ملاقات گرفتن
appointments U وعده های ملاقات
dates [appointments] U قرار های ملاقات
assignations U قرار ملاقات واگذاری
assignation U قرار ملاقات واگذاری
appointments U قرار های ملاقات
appointed days U وعده های ملاقات
appointed days U قرار های ملاقات
dates [appointments] U وعده های ملاقات
revisits U دوباره ملاقات کردن
rendezvous U قرار ملاقات گذاشتن
redezvous U رانده وو محل ملاقات
tryst U قرار ملاقات گذاشتن
revisited U دوباره ملاقات کردن
revisit U دوباره ملاقات کردن
revisiting U دوباره ملاقات کردن
trysts U قرار ملاقات گذاشتن
miss an appointment U از دست دادن قرار ملاقات
meet U معرفی شدن به ملاقات کردن
I'd like to see Mr. ... U من می خواهم آقای ... را ملاقات کنم.
I have a date with my fiandee. U با نامزدم قرار ملاقات دارم
redezvous U وعده ملاقات اجتماع مجدد
keep an appointment U قبول کردن قرار ملاقات
meets U معرفی شدن به ملاقات کردن
It was a mere accident that we met. U ملاقات ما کاملا تصادفی ( اتفاقی ) بود
fix someone up with someone <idiom> U واسطه برای قرار ملاقات دونفر
lose touch with <idiom> U از دست دادن شانس ملاقات وارتباط
to arrive in good time U خیلی زودتر از وقت ملاقات رسیدن
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
blind date U قرار ملاقات میان زن ومردی که همدیگر را نمیشناسند
conference U ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
blind dates U قرار ملاقات میان زن ومردی که همدیگر را نمیشناسند
off balance <idiom> U فراهم نکردن ،قادربه ملاقات غیرمنتظره نبودن
conferences U ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
I dont mean to intrude . U قصد مزا حمت ندارم ( ملاقات یا ورود نا بهنگام )
sidekicks U تقویم ملاقات وشماره گیر خودکار تلفن ارائه میدهد
sidekick U تقویم ملاقات وشماره گیر خودکار تلفن ارائه میدهد
agenda U لیستی از کارها و قرارهای ملاقات یا فعالیتها که باید در یک روز مشخص انجام شوند
agendas U لیستی از کارها و قرارهای ملاقات یا فعالیتها که باید در یک روز مشخص انجام شوند
calendar program U ابزار نرم افزاری که به کاربر اجازه ورود و بررسی به قرار ملاقات ها میدهد
calendar program U ابزار نرم افزاری که به چندین کاربر اجازه بررسی قرار ملاقات ها وزمان بندیهای سایرین را میدهد
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network U یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
vasomotor U اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
interceptors U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
steam fitter U نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
detonator U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
makgi boowi U نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
interceptor U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
changer U دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
distractive U گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
detonators U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
del credere U وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
Quchan U قوچان [شمال خراسان که از اوایل قرن یازدهم هجری قمری به بافت فرش مشغول بوده و بافندگان آن کردهای مهاجر کردستان می باشند.بیشتر فرش ها تماما پشم بوده و گره ترکی دارند.]
claqueur U تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
prepossessing U مجذوب کننده جلب توجه کننده
padding U پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
expostulator U سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
suppressive U خنثی کننده اتش سرکوب کننده
sprining charge U خرج چال کننده یا گود کننده
assembles U انجمن کردن ملاقات کردن
visited U ملاقات کردن زیارت کردن
assemble U انجمن کردن ملاقات کردن
visit U ملاقات کردن زیارت کردن
redezvous U تلاقی کردن ملاقات کردن
visits U ملاقات کردن زیارت کردن
assembled U انجمن کردن ملاقات کردن
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer U وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
supplicant U درخواست کننده تضرع کننده
homager U تجلیل کننده کرنش کننده
insulator U جدا کننده عایق کننده
practicer U تمرین کننده مشق کننده
gesticulant U اشاره کننده وحرکت کننده
presentor U ارائه کننده معرفی کننده
provisioner U تدارک کننده تهیه کننده
modulator demodulator U تلفیق کننده- تفکیک کننده
preventive U حفافت کننده جلوگیری کننده
intermediary U وساطت کننده مداخله کننده
oppressive U خورد کننده ناراحت کننده
intermediaries U وساطت کننده مداخله کننده
favourer U یاری کننده مساعدت کننده
prosecutors U پیگرد کننده تعقیب کننده
prosecutor U پیگرد کننده تعقیب کننده
striking force U نیروی تک کننده یا کمین کننده
desolater U ویران کننده متروک کننده
desolator U ویران کننده متروک کننده
designative U اشاره کننده تعیین کننده
spell binder U مسحور کننده مجذوب کننده
discriminant U تفکیک کننده جدا کننده
transmitter U منتقل کننده مخابره کننده
the producer and the consumer U تولید کننده و مصرف کننده
thwarter U خنثی کننده مسدود کننده
lifter U مرتفع کننده برطرف کننده
suberter U سرنگون کننده تضعیف کننده
cogitator U اندیشه کننده مطالعه کننده
supplicants U درخواست کننده تضرع کننده
hanger U اویزان کننده معلق کننده
hangers U اویزان کننده معلق کننده
trimmer U دستکاری کننده صاف کننده
modifier U اصلاح کننده تعدیل کننده
insulators U جدا کننده عایق کننده
modifiers U اصلاح کننده تعدیل کننده
whetstone U تیز کننده تند کننده
contractive U جمع کننده چوروک کننده
coordinator U هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
venerator U تکریم کننده ستایش کننده
corrupter U فاسد کننده منحرف کننده
corruptor U فاسد کننده منحرف کننده
transmitters U منتقل کننده مخابره کننده
acknowledger U تصدیق کننده قبول کننده
vibrator U ارتعاش کننده نوسان کننده
divider U جدا کننده تقسیم کننده
toasters U سرخ کننده برشته کننده
thickener U غلیظ کننده پرپشت کننده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com