English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 90 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
visiting U ملاقات
visit U ملاقات
visited U ملاقات
visits U ملاقات
linkup U ملاقات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
appointment U قرار ملاقات وعده ملاقات
appointments U قرار ملاقات وعده ملاقات
ems dispatch U تلگراف امس عنوان واقعه مشهور ملاقات سفیر فرانسه با ویلهم اول در سال 0781 در امس که بیسمارک صدراعظم وقت المان با تحریف مفاد تلگرافی که از موضوع این ملاقات حکایت می کرد باعث بروزجنگ فرانسه و پروس شد
resort U ملاقات مکرر
resorted U ملاقات مکرر
resorts U ملاقات مکرر
meeting U ملاقات میتینگ
meetings U ملاقات اجتماع
meeting U ملاقات اجتماع
meetings U ملاقات میتینگ
trysts U قرار ملاقات
stop by <idiom> U ملاقات کردن
visiting hours ساعات ملاقات
concourses U محل ملاقات
official meeting U ملاقات رسمی
meeter U ملاقات کننده
gang up U ملاقات کردن
conjuncture U ملاقات تصادفی
concourse U محل ملاقات
revisits U ملاقات مجدد
appointment U قرار ملاقات
date [appointment] U قرار ملاقات
appointed day U وعده ملاقات
date [appointment] U وعده ملاقات
callers U ملاقات کننده
caller U ملاقات کننده
appointments U وعده ملاقات
appointment U وعده ملاقات
appointed day U قرار ملاقات
audience U ملاقات رسمی
audiences U ملاقات رسمی
revisiting U ملاقات مجدد
revisited U ملاقات مجدد
revisit U ملاقات مجدد
tryst U قرار ملاقات
appointments U قرار های ملاقات
appointments U وعده های ملاقات
make an appointment قرار ملاقات گذاشتن
schedule an appointment U قرار ملاقات گذاشتن
obtain an appointment U وقت ملاقات گرفتن
appointed days U قرار های ملاقات
dates [appointments] U وعده های ملاقات
dates [appointments] U قرار های ملاقات
appointed days U وعده های ملاقات
revisits U دوباره ملاقات کردن
visitant U ملاقات کننده مهاجر
revisiting U دوباره ملاقات کردن
redezvous U رانده وو محل ملاقات
rendezvous U قرار ملاقات گذاشتن
tryst U قرار ملاقات گذاشتن
trysts U قرار ملاقات گذاشتن
revisit U دوباره ملاقات کردن
assignations U قرار ملاقات واگذاری
assignation U قرار ملاقات واگذاری
revisited U دوباره ملاقات کردن
miss an appointment U از دست دادن قرار ملاقات
I'd like to see Mr. ... U من می خواهم آقای ... را ملاقات کنم.
meet U معرفی شدن به ملاقات کردن
keep an appointment U قبول کردن قرار ملاقات
redezvous U وعده ملاقات اجتماع مجدد
meets U معرفی شدن به ملاقات کردن
I have a date with my fiandee. U با نامزدم قرار ملاقات دارم
lose touch with <idiom> U از دست دادن شانس ملاقات وارتباط
to arrive in good time U خیلی زودتر از وقت ملاقات رسیدن
It was a mere accident that we met. U ملاقات ما کاملا تصادفی ( اتفاقی ) بود
fix someone up with someone <idiom> U واسطه برای قرار ملاقات دونفر
blind dates U قرار ملاقات میان زن ومردی که همدیگر را نمیشناسند
blind date U قرار ملاقات میان زن ومردی که همدیگر را نمیشناسند
conference U ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
conferences U ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
off balance <idiom> U فراهم نکردن ،قادربه ملاقات غیرمنتظره نبودن
I dont mean to intrude . U قصد مزا حمت ندارم ( ملاقات یا ورود نا بهنگام )
sidekick U تقویم ملاقات وشماره گیر خودکار تلفن ارائه میدهد
sidekicks U تقویم ملاقات وشماره گیر خودکار تلفن ارائه میدهد
calendar program U ابزار نرم افزاری که به کاربر اجازه ورود و بررسی به قرار ملاقات ها میدهد
agenda U لیستی از کارها و قرارهای ملاقات یا فعالیتها که باید در یک روز مشخص انجام شوند
agendas U لیستی از کارها و قرارهای ملاقات یا فعالیتها که باید در یک روز مشخص انجام شوند
calendar program U ابزار نرم افزاری که به چندین کاربر اجازه بررسی قرار ملاقات ها وزمان بندیهای سایرین را میدهد
redezvous U تلاقی کردن ملاقات کردن
assemble U انجمن کردن ملاقات کردن
assembled U انجمن کردن ملاقات کردن
visit U ملاقات کردن زیارت کردن
visits U ملاقات کردن زیارت کردن
visited U ملاقات کردن زیارت کردن
assembles U انجمن کردن ملاقات کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com