Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
regardant
U
ملاحظه کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
She is a considerate (an inconsiderate ) person .
U
آدم با ملاحظه یی ( بی ملاحظه یی ) است
remarked
U
ملاحظه
remarking
U
ملاحظه
remarks
U
ملاحظه
bluftly
U
بی ملاحظه
respects
U
ملاحظه
respect
U
ملاحظه
rashness
U
بی ملاحظه گی
gravitas
U
ملاحظه
indiscreet
U
بی ملاحظه
incautious
U
بی ملاحظه
unthinking
U
بی ملاحظه
remark
U
ملاحظه
prudence
U
ملاحظه
cum grano
U
با ملاحظه
regarded
U
ملاحظه
regards
U
ملاحظه
regard
U
ملاحظه
observation
U
ملاحظه
disregardful
U
بی ملاحظه
not unmindful
U
بی ملاحظه
inconsiderate
U
بی ملاحظه
unconsidered
U
بی ملاحظه
consideration
U
ملاحظه
tact
U
ملاحظه
incosiderate
U
بی ملاحظه
incircumspect
U
بی ملاحظه
thoughtless
U
بی ملاحظه
animadversion
U
ملاحظه
considerations
U
ملاحظه
observations
U
ملاحظه
unmindful
U
بی ملاحظه
corrector
U
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
inadvertent
U
بی ملاحظه سهوی
considerately
U
ازروی ملاحظه
annotations
U
تحشیه ملاحظه
noting
U
ملاحظه کردن
noted
U
مورد ملاحظه
circumspectly
U
ملاحظه کارانه
annotation
U
تحشیه ملاحظه
circumspect
U
ملاحظه کار
blat
U
بی معنی و بی ملاحظه
regards
U
ملاحظه کردن
regarded
U
ملاحظه کردن
regard
U
ملاحظه کردن
to take note of
U
ملاحظه کردن
wary
U
با ملاحظه هشیار
irrespective of
U
بدون ملاحظه
noteless
U
غیرقابل ملاحظه بی نت
circumspective
U
ملاحظه کار
ciecumspect
U
ملاحظه کار
healable
U
قابل ملاحظه
perceives
U
ملاحظه کردن
observed
U
ملاحظه کردن
heeded
U
ملاحظه رعایت
observes
U
ملاحظه کردن
reckless
U
بی ملاحظه بی اعتنا
observing
U
ملاحظه کردن
consider
U
ملاحظه کردن
considers
U
ملاحظه کردن
perceive
U
ملاحظه کردن
perceived
U
ملاحظه کردن
heed
U
ملاحظه رعایت
perceiving
U
ملاحظه کردن
heeding
U
ملاحظه رعایت
observe
U
ملاحظه کردن
note
U
ملاحظه کردن
notes
U
ملاحظه کردن
canniness
U
ملاحظه کاری
heeds
U
ملاحظه رعایت
worthy of note
U
قابل ملاحظه
regrad for others
U
ملاحظه دیگران
regard for others
U
ملاحظه دیگران
observantly
U
از روی ملاحظه و رعایت
remerkableness
U
قابل ملاحظه بودن
Without the least regard .
U
بدون کمترین ملاحظه یی
considerably
U
بطور قابل ملاحظه
oversubtle
U
بیش از حد ملاحظه کار
blat
U
بی ملاحظه حرف زدن
thoughtful of others
U
با ملاحظه نسبت بدیگران
remarkably
U
بطور قابل ملاحظه
noteworthiness
U
قابل ملاحظه بودن
to take in a reef
U
با ملاحظه کار کردن
blankly
U
بدون ملاحظه بکلی
petty
U
غیر قابل ملاحظه
sizable
U
قابل ملاحظه بزرگ
noteworthily
U
بطور قابل ملاحظه
sizeable
U
قابل ملاحظه بزرگ
remarks
U
تبصره ملاحظه کردن
remark
U
تبصره ملاحظه کردن
remarking
U
تبصره ملاحظه کردن
remarked
U
تبصره ملاحظه کردن
unconsidered
U
غیر قابل ملاحظه
noticeably
U
بطرز قابل ملاحظه
without the gloves
U
جدا بی ملاحظه بی رودربایستی
As you can see for yourself.
U
همانطور که ملاحظه می فرمایید
To be observant of the regulations .
U
ملاحظه مقررات را کردن
observingly
U
از روی ملاحظه حرمت گرارانه
to take off the gloves
U
رودربایستی راکنارگذاشتن بی ملاحظه گفتگوکردن
heed
U
محل گذاشتن به ملاحظه کردن
glib answer
U
پاسخ بدون ملاحظه
[بی فکر]
unadvised
U
تند وبی ملاحظه بی احتیاط
heeded
U
محل گذاشتن به ملاحظه کردن
guarded
U
احتیاط امیز ملاحظه کار
heeding
U
محل گذاشتن به ملاحظه کردن
It was some consikerable amount.
U
مبلغ قابل ملاحظه ای بود
notably
U
بطور برجسته یا قابل ملاحظه
He is very cartious ( circrmspect, reserved ) .
U
خیلی ملاحظه کار است
You must make allowances for his age .
U
باید ملاحظه سنش را بکنی
Observation of natural phenomena .
U
ملاحظه پدیده های طبیعی
heeds
U
محل گذاشتن به ملاحظه کردن
unadvied
U
تند بی ملاحظه بی احتیاط ناسنجیده
reappraising
U
دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
to respect persons
U
ملاحظه کردن وواهمه داشتن ازمردم
irrespectively
U
بدون ملاحظه چیزهای دیگر مستقلا
hardball
U
فعالیت سخت و عاری از ملاحظه و مروت
reappraise
U
دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
reappraised
U
دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
reappraises
U
دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
scapegrace
U
ادم بی پروا وبی ملاحظه اصلاح ناپذیر
not to lose sight of
U
ملاحظه کردن
[به کسی یا چیزی]
را فراموش نکردن
to be wary of saying something
U
در گفتن سخن ملاحظه اطراف کار راکردن
No more Mr. Nice Guy!
<idiom>
U
دیگر به هیچ کس ملاحظه نمیکنم!
[اصطلاح روزمره]
worthy of remark
U
قابل ملاحظه برجسته مشهور فوق العاده استثنائی
respecter
U
کسی که از مردمان بانفوذ یاتوانگر ملاحظه یا صرفداری میکند
respecters
U
کسی که از مردمان بانفوذ یاتوانگر ملاحظه یا صرفداری میکند
altitude/height hold
U
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder
U
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor
U
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller
U
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
quick disconnect coupling
U
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor
U
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network
U
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
steam fitter
U
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
del credere
U
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
vasomotor
U
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
detonator
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
changer
U
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
distractive
U
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
detonators
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptor
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptors
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
makgi boowi
U
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
search jammer
U
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
inconsiderably
U
بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
expostulator
U
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
suppressive
U
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
claqueur
U
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
sprining charge
U
خرج چال کننده یا گود کننده
padding
U
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
prepossessing
U
مجذوب کننده جلب توجه کننده
astigmatizer
U
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order
U
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
modulator demodulator
U
تلفیق کننده- تفکیک کننده
preventive
U
حفافت کننده جلوگیری کننده
presenter
U
ارائه کننده معرفی کننده
presenters
U
ارائه کننده معرفی کننده
presentor
U
ارائه کننده معرفی کننده
thickeners
U
غلیظ کننده پرپشت کننده
designative
U
اشاره کننده تعیین کننده
suberter
U
سرنگون کننده تضعیف کننده
desolator
U
ویران کننده متروک کننده
desolater
U
ویران کننده متروک کننده
striking force
U
نیروی تک کننده یا کمین کننده
divider
U
جدا کننده تقسیم کننده
whetstone
U
تیز کننده تند کننده
thickener
U
غلیظ کننده پرپشت کننده
practicer
U
تمرین کننده مشق کننده
vibrators
U
ارتعاش کننده نوسان کننده
venerator
U
تکریم کننده ستایش کننده
insulators
U
جدا کننده عایق کننده
modifier
U
اصلاح کننده تعدیل کننده
modifiers
U
اصلاح کننده تعدیل کننده
prosecutors
U
پیگرد کننده تعقیب کننده
discriminant
U
تفکیک کننده جدا کننده
diverting
U
سرگرم کننده منحرف کننده
intermediaries
U
وساطت کننده مداخله کننده
prosecutor
U
پیگرد کننده تعقیب کننده
intermediary
U
وساطت کننده مداخله کننده
transmitters
U
منتقل کننده مخابره کننده
transmitter
U
منتقل کننده مخابره کننده
cogitator
U
اندیشه کننده مطالعه کننده
provisioner
U
تدارک کننده تهیه کننده
gesticulant
U
اشاره کننده وحرکت کننده
oppressive
U
خورد کننده ناراحت کننده
sniffy
U
افهار تنفر کننده فن فن کننده
spell binder
U
مسحور کننده مجذوب کننده
insulator
U
جدا کننده عایق کننده
contractive
U
جمع کننده چوروک کننده
lifter
U
مرتفع کننده برطرف کننده
hangers
U
اویزان کننده معلق کننده
coordinator
U
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
supplicants
U
درخواست کننده تضرع کننده
supplicant
U
درخواست کننده تضرع کننده
accaimer
U
هلهله کننده تحسین کننده
thwarter
U
خنثی کننده مسدود کننده
the producer and the consumer
U
تولید کننده و مصرف کننده
acknowledger
U
تصدیق کننده قبول کننده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com