English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 101 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
trough section U مقطع ناودانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
diffuser area ratio U نسبت سطح مقطع خروجی به سطح مقطع ورودی یک دیفیوژر
geometrical percentage U درصد هندسی که عبارتست ازخارج قسمت سطح مقطع فولاد به سطح مقطع بتن دریک قطعه بتن مسلح ضرب درصد
gouged U ناودانی کردن
gouges U ناودانی کردن
gouging U ناودانی کردن
hopper U قیف ناودانی
hoppers U قیف ناودانی
gouge U ناودانی کردن
hooper-head U سر قیف ناودانی
trough gutter tile U سفال ناودانی
induction channel furnace U کوره ناودانی القائی
low frequency induction channel furnace U کوره ناودانی القایی فرکانس پایین
pantile U اجر کاشی ناودانی مخصوص بام
gargoyle U ناودانی که از دیوار پیشامدگی پیدا میکند و بیشتر انرابصورت سر وتن انسان یاجانوری درمی اورند
gargoyles U ناودانی که از دیوار پیشامدگی پیدا میکند و بیشتر انرابصورت سر وتن انسان یاجانوری درمی اورند
sections U مقطع
segment U مقطع
segments U مقطع
cross section U مقطع
profiles U مقطع
tablature U مقطع
profiled U مقطع
profile U مقطع
cutting U مقطع
profiling U مقطع
section U مقطع
half section U نیم مقطع
transverse section U مقطع عرضی
cross section area U سطح مقطع
profiling U مقطع عرضی
rectangular section U مقطع مستطیلی
lobule U مقطع کوچک
transition section U مقطع تبدیل
necking U تنگی مقطع
oblique section U مقطع اریب
sectional area U سطح مقطع
soil profile U مقطع خاک
structural section U مقطع سازهای
root section U مقطع ریشه
oblique section U مقطع مایل
cross section U سطح مقطع
coil section U مقطع بوبین
compact section U مقطع فشرده
absorption cross section U مقطع جذب
profiled U مقطع عرضی
profile U مقطع عرضی
profiles U مقطع عرضی
airfoil U مقطع ایرودینامیکی
areas U سطح مقطع
cross section U مقطع عرضی
area U سطح مقطع
cross reaction U سطح مقطع
aerofoil U مقطع ایرودینامیکی
conic section U مقطع مخروطی
circular cross section U مقطع گرد
box spar U تیرکهای با مقطع مربع
box section U مقطع قوسی سکل
interrupted quick flashing light U چشمک زن تند مقطع
intermediate frequency section U مقطع فرکانس میانی
inelastic cross section U مقطع برخورد ناکشسان
horseshoe shaped section U مقطع نعل اسبی
cross section U سطح مقطع موثر
cross section U سطح مقطع عرضی
vintage model U الگوی مقطع زمانی
work surface U سطح مقطع اصلی
cross sectional area U سطح مقطع عرضی
cross sectional data U داده ها در یک مقطع زمانی
egg shaped section U مقطع تخم مرغی
transection U برش یا مقطع عرضی
total effective collision cross section U سطح مقطع موثر کل
work surfaces U سطح مقطع اصلی
uncurtailed bars U ارماتور بدون تقلیل مقطع
syllabify U تقسیم به هجای مقطع کردن
rhombus wing U بالی با سطح مقطع متقارن
winding crodd section U سطح مقطع سیم پیچی
flumming U تنگ کردن مقطع جریان اب
effective collision cross section U سطح مقطع برخورد موثر
form grind U سنگ زدن در مقطع طولی
blade station U موقعیت شعاعی هر مقطع ازتیغه
con di nozzle U نازل موتورجت با مقطع همگرا
podite U مقطع با بند پای بندپایان
cross section U نیمرخ پهنا مقطع موثر
standard egg section U مقطع تخم مرغی شکل معمولی
economic section U انتخاب سطح مقطع مناسب ازنظر اقتصادی
three square U سوهان اهنگری دارای مقطع مثلث شکل
syllabary U جدول راهنمای تلفظ هجاهای مقطع کلمات
hachures U خطوط مقطع کوتاه برای سایه زدن بعکس
poiseuille flow U جریان خطی ناروان درلولهای با سطح مقطع دایرهای
parallel aerofoil U ایرفویلی که سطح مقطع ان درتمام طول ان ثابت باشد
mandrel U جسم مرکزی معمولا با مقطع دایرهای که قطعه لولهای یاقسمت مادگی دور ان شکل میگردد
venturi U کانال یامجرایی برای جریان سیال که در گلوگاه کمترین سطح مقطع را داشته و سپس مجدداافزایش می یابد
barns U واحد سطح برای اندازه گیری سطح مقطع هسته اتم ها
barn U واحد سطح برای اندازه گیری سطح مقطع هسته اتم ها
lobation U قطعه قطعه شدگی مقطع زائده اویخته
variable area nozzle U نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند
contraction ratio U نسبت مساحت سطح مقطع بیشنه تونل باد مادون صوت به مساحت سطح مقطعی که کار انجام میدهد
syllable U جزء کلمه مقطع کلمه
syllables U جزء کلمه مقطع کلمه
profile drag U پسای مقطع پسای نیمرخ
at this age U [در این مقطع سنی] [در این سنین] [در این سن]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com