English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 102 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
structural section U مقطع سازهای
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
the wind drowned the strigs U سازهای بادی صدای سازهای سیمی را خفه میکند
diffuser area ratio U نسبت سطح مقطع خروجی به سطح مقطع ورودی یک دیفیوژر
geometrical percentage U درصد هندسی که عبارتست ازخارج قسمت سطح مقطع فولاد به سطح مقطع بتن دریک قطعه بتن مسلح ضرب درصد
structural concrete U بتن سازهای
structural steel U فولاد سازهای
structual engineering U مهندس سازهای
structrual steelwork U فولاد سازهای
stringed instruments U سازهای سیمی
structural element U بخش سازهای
ligature U کلیدکوک سازهای زهی
string band U دسته موزیک سازهای سیمی
woodwind U موسیقی برای سازهای بادی چوبی
design load U حداکثر بار یا نیرویی که اجزاء سازهای توانایی ان را دارند
structural failure U نقص یا ضعف سازهای شکست در برابر نیرو یا بار
untimate load U بیشترین نیروئی که هر جزء سازهای بدون شکستن بایدتحمل کند
wing spar U عضو سازهای اصلی بال درامتداد خط واصل دو سر بال
segments U مقطع
cross section U مقطع
tablature U مقطع
profiled U مقطع
profiles U مقطع
profiling U مقطع
profile U مقطع
cutting U مقطع
segment U مقطع
section U مقطع
sections U مقطع
oblique section U مقطع اریب
necking U تنگی مقطع
lobule U مقطع کوچک
half section U نیم مقطع
area U سطح مقطع
circular cross section U مقطع گرد
oblique section U مقطع مایل
rectangular section U مقطع مستطیلی
sectional area U سطح مقطع
transverse section U مقطع عرضی
profile U مقطع عرضی
trough section U مقطع ناودانی
cross reaction U سطح مقطع
transition section U مقطع تبدیل
profiled U مقطع عرضی
profiles U مقطع عرضی
profiling U مقطع عرضی
soil profile U مقطع خاک
areas U سطح مقطع
root section U مقطع ریشه
cross section U مقطع عرضی
conic section U مقطع مخروطی
compact section U مقطع فشرده
cross section area U سطح مقطع
coil section U مقطع بوبین
cross section U سطح مقطع
aerofoil U مقطع ایرودینامیکی
airfoil U مقطع ایرودینامیکی
absorption cross section U مقطع جذب
total effective collision cross section U سطح مقطع موثر کل
transection U برش یا مقطع عرضی
box section U مقطع قوسی سکل
vintage model U الگوی مقطع زمانی
inelastic cross section U مقطع برخورد ناکشسان
work surfaces U سطح مقطع اصلی
cross section U سطح مقطع موثر
box spar U تیرکهای با مقطع مربع
work surface U سطح مقطع اصلی
horseshoe shaped section U مقطع نعل اسبی
cross sectional area U سطح مقطع عرضی
intermediate frequency section U مقطع فرکانس میانی
egg shaped section U مقطع تخم مرغی
cross section U سطح مقطع عرضی
cross sectional data U داده ها در یک مقطع زمانی
interrupted quick flashing light U چشمک زن تند مقطع
blade station U موقعیت شعاعی هر مقطع ازتیغه
uncurtailed bars U ارماتور بدون تقلیل مقطع
effective collision cross section U سطح مقطع برخورد موثر
rhombus wing U بالی با سطح مقطع متقارن
form grind U سنگ زدن در مقطع طولی
winding crodd section U سطح مقطع سیم پیچی
syllabify U تقسیم به هجای مقطع کردن
flumming U تنگ کردن مقطع جریان اب
cross section U نیمرخ پهنا مقطع موثر
con di nozzle U نازل موتورجت با مقطع همگرا
podite U مقطع با بند پای بندپایان
standard egg section U مقطع تخم مرغی شکل معمولی
economic section U انتخاب سطح مقطع مناسب ازنظر اقتصادی
three square U سوهان اهنگری دارای مقطع مثلث شکل
syllabary U جدول راهنمای تلفظ هجاهای مقطع کلمات
parallel aerofoil U ایرفویلی که سطح مقطع ان درتمام طول ان ثابت باشد
hachures U خطوط مقطع کوتاه برای سایه زدن بعکس
poiseuille flow U جریان خطی ناروان درلولهای با سطح مقطع دایرهای
mandrel U جسم مرکزی معمولا با مقطع دایرهای که قطعه لولهای یاقسمت مادگی دور ان شکل میگردد
venturi U کانال یامجرایی برای جریان سیال که در گلوگاه کمترین سطح مقطع را داشته و سپس مجدداافزایش می یابد
barns U واحد سطح برای اندازه گیری سطح مقطع هسته اتم ها
barn U واحد سطح برای اندازه گیری سطح مقطع هسته اتم ها
lobation U قطعه قطعه شدگی مقطع زائده اویخته
variable area nozzle U نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند
contraction ratio U نسبت مساحت سطح مقطع بیشنه تونل باد مادون صوت به مساحت سطح مقطعی که کار انجام میدهد
profile drag U پسای مقطع پسای نیمرخ
syllables U جزء کلمه مقطع کلمه
syllable U جزء کلمه مقطع کلمه
at this age U [در این مقطع سنی] [در این سنین] [در این سن]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com