English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
named place of destination U مقصد مشخص
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
packet U بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی
packets U بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی
hot U دستوری در برنامه به صورت کلمات مشخص کلیدی که یک کلمه مهم و اسسی را به صفحه مقصد بعدی وصل میکند که در صورتی که کاربر آن را انتخاب کند نمایش داده میشود
hotter U دستوری در برنامه به صورت کلمات مشخص کلیدی که یک کلمه مهم و اسسی را به صفحه مقصد بعدی وصل میکند که در صورتی که کاربر آن را انتخاب کند نمایش داده میشود
hottest U دستوری در برنامه به صورت کلمات مشخص کلیدی که یک کلمه مهم و اسسی را به صفحه مقصد بعدی وصل میکند که در صورتی که کاربر آن را انتخاب کند نمایش داده میشود
named point of destination U نقطه مشخص در مقصد
named port of destination U بندر مقصد مشخص
Other Matches
algorithms U قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
algorithm U قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
cells U جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
cell U جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
quartz clock U بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
descriptor U کدی که مشخص کننده نام فایل یا نام برنامه یا کد رمز به فایل را مشخص میکند
object point U مقصد
saunteringly U بی مقصد
destination U مقصد
goals U مقصد
goal U مقصد
aim U مقصد
virtual U و مقصد.
objective point U مقصد
aimed U مقصد
aims U مقصد
aimless U بی مقصد
destinations U مقصد
driftless U بی مقصد
consummation U مقصد
addressees U مقصد
addressee U مقصد
port of destination U بندر مقصد
port of entry U بندر مقصد
aimlessly U بدون مقصد
destination inspection U بازدید در مقصد
destination file U فایل مقصد
terminal port U بندر مقصد
object code U برنامه مقصد
immediate destination U اولین مقصد
goal oriented U مقصد گرا
immediate destination U مقصد بعدی
destination port U بندر مقصد
final destination U مقصد نهایی
destined U مقصد معین
object module U واحد مقصد
object language U زبان مقصد
winning post U تیر مقصد
goal-oriented <adj.> U مقصد گرا
targeted <adj.> U مقصد گرا
Are we there yet? U [ما] رسیدیم [به مقصد] ؟
target-oriented <adj.> U مقصد گرا
stations U یا مقصد استفاده میشود
stationed U یا مقصد استفاده میشود
station U یا مقصد استفاده میشود
out port U بندر دور از مقصد
ex quay U تحویل در بارانداز مقصد
payable at destiination U قابل پرداخت در مقصد
ex quay U تحویل در بندر مقصد
messages U در مقصد مربوط میشود
message U در مقصد مربوط میشود
lay line U خط فرضی مسیر قایق به مقصد
interactive U کد اصلی و مقصد را بررسی کند
port of debarkation U بندر مقصد حمل کالا
We are getting there. U ما به هدف [مقصد] نزدیک می شویم.
redirects U ارسال پیام به مقصد از مسیر دیگر
carriage forward U هزینه حمل در مقصد دریافت میشود
divert U تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
redirect U ارسال پیام به مقصد از مسیر دیگر
diverted U تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
datagram U که حاوی آدرس مقصد و مسیر آن است
diverts U تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
drifting U بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
redirected U ارسال پیام به مقصد از مسیر دیگر
freight collect U هزینه حمل در مقصد دریافت میشود
redirecting U ارسال پیام به مقصد از مسیر دیگر
freight payable at destination U هزینه حمل در مقصد پرداخت میشود
at the full landed cost price U قیمت تمام شده کالا در مقصد
drift U بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
drifts U بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
drifted U بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
redirection U ارسال پیام به مقصد از مسیر دیگر
destinations U صفحه مقصد در مجموعهای صفحات متصل بهم
There is no royal road to learning . <proverb> U مقصد علم و دانش را,جاده اى نیست هموار .
destination U صفحه مقصد در مجموعهای صفحات متصل بهم
sink U شرح در جدول مسیردرباره تمام مسیرهای شبکه به یک مقصد
sinks U شرح در جدول مسیردرباره تمام مسیرهای شبکه به یک مقصد
block stowage loading U بارگیری وسایل هم مقصد دریک قسمت از وسیله ترابری
marshalling yard U محل تفکیک و طبقه بندی کالاها در مقصد یا مبداء حمل
message U انتخاب مسیر مناسب بین مبدا و مقصد پیام در شبکه
messages U انتخاب مسیر مناسب بین مبدا و مقصد پیام در شبکه
locating U تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
locate U تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
located U تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
locates U تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
message U ترتیب داده در ابتدای پیام که حاوی اطلاعات مسیر و مقصد است
free on quay U قراردادی که دران فروشنده کالا رادراسکله بندر مقصد تحویل میدهد
messages U ترتیب داده در ابتدای پیام که حاوی اطلاعات مسیر و مقصد است
switching U بهنگام سازی ثابت اطلاعات بین تغییر مبدا و مقصد در شبکه
portmark U علامت روی بسته که مشخصات بندر مقصد نیز دران ذکر گردیده
to bite the bullet <idiom> U باید انجام کاری سخت یا ناخوشایند را پذیرفت تا بتوان به مقصد اصلی رسید
object program U برنامه مقصد دستورالعملهایی که ازcompiler یا assemblerنتیجه شده و اماده اند تا درکامپیوتر اجرا شوند
demurrage U بیکار و معطل نگهداشتن کشتی بیش از مدتی که جهت بارگیری یا تخلیه یا طی مسافت مبداء به مقصد لازم است
via U حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
propagation delay U 1-زمان لازم برای فاهر شدن خروجی در دروازه منط قی پس از اعمال ورودی . 2-زمانی که بیت داده روی شبکه از مبدا به مقصد می رود
no drop image [تصویر نشانه که در حین عملیات کشیدن و قرار دادن ایجاد میشود و وقتی که نشانه گر روی شی است و میتواند شی مقصد باشد.]
named U مشخص
distinctive U مشخص
indistinctive U نا مشخص
distinguished U مشخص
specific code U کد مشخص
specific U مشخص
specifics U مشخص
distinct U مشخص
highlighted U مشخص
highlights U مشخص
highlight U مشخص
kenspeckle U مشخص
marked U مشخص
physiognomonic U مشخص
signate U مشخص
pronounced U مشخص
UA U نرم افزاری که اطمینان حاصل میکند که پیام پستی اطلاعات ابتدایی صحیح دارد و سپس آنرا به عامل ارسال می فرستدتا پیام را به مقصد بفرستد
specified U مشخص شده
assignable U معین مشخص
distinctive U فرق مشخص
defining U مشخص کردن
defined U مشخص کردن
delineating U مشخص کردن
indicating U مشخص کننده
define U مشخص کردن
defines U مشخص کردن
denote U مشخص کردن
delineates U مشخص کردن
delineated U مشخص کردن
target U هدف مشخص
targeted U هدف مشخص
distinctly U بطور مشخص
targetting U هدف مشخص
distinguishing U مشخص اختصاصی
targetted U هدف مشخص
definitions U مشخص کردن
targets U هدف مشخص
targeting U هدف مشخص
denoted U مشخص کردن
definition U مشخص کردن
denotes U مشخص کردن
delineate U مشخص کردن
registered port U بندر مشخص
clean cut U مشخص واضح
earmarking U مشخص کردن
unarguable U غیرقابلبحثمعلوم مشخص
individuate U مشخص کردن
lay down U مشخص کردن
named vessel U کشتی مشخص
specifying U مشخص کردن
specify U مشخص کردن
specifies U مشخص کردن
nonsignificant U غیر مشخص
type genus U نوع مشخص
pathognomic U مشخص مرض
pathognomomical U مشخص مرض
clean-cut U مشخص واضح
cleaners U مشخص واضح
identify U مشخص کردن
markers U مشخص کننده
marker U مشخص کننده
signaled U اشکار مشخص
signalled U اشکار مشخص
identifies U مشخص کردن
discriminant U مشخص کننده
to create an image for oneself as somebody U مشخص کردن
ditinct U روشن مشخص
identifying U مشخص کردن
diacritical current U جریان مشخص
signal U اشکار مشخص
identified U مشخص کردن
wake up U کد وارد شدن در ترمینال راه دور برای بیان به کامپیوتر مرکزی که مقصد وارد شدن به آن محل را دارد
nodous U دارای برامدگیهای مشخص
nodose U دارای برامدگیهای مشخص
shaded relief U عوارض مشخص یا بسیارناهموار
criss-cross U با ضربدر مشخص کردن
antiseptics U تمیز و پاکیزه مشخص
call one's shot U مشخص کردن هدف
overflow indicator U مشخص کننده سرریزی
at the specified tenor U بر حسب مفاد مشخص
structureless U بدون ساختمان مشخص
criss-crossed U با ضربدر مشخص کردن
criss-crosses U با ضربدر مشخص کردن
check indicator U مشخص کننده مقابله
frequency designation U مشخص کردن فرکانس
mean U مشخص کردن چیزی
meaner U مشخص کردن چیزی
meanest U مشخص کردن چیزی
message U حجم اطلاع مشخص
typified U بانمونه مشخص کردن
typifies U بانمونه مشخص کردن
typify U بانمونه مشخص کردن
named place of delivery at frontier U تحویل در مرز مشخص
typifying U بانمونه مشخص کردن
facies U عبارت مشخص یک طبقه
indication lamp U لامپ مشخص کننده
antiseptic U تمیز و پاکیزه مشخص
criss-crossing U با ضربدر مشخص کردن
messages U حجم اطلاع مشخص
envelope U نام داده که حاوی پیام پستی است به همراه اطلاعات آدرس مقصد بسته کاغذ که حاوی نامهای است
envelopes U نام داده که حاوی پیام پستی است به همراه اطلاعات آدرس مقصد بسته کاغذ که حاوی نامهای است
point of aim U نقطه هدفگیری در مسافتهاتی مشخص
highlighting U روشن ساختن مشخص کردن
amorphous U دارای ساختمان غیر مشخص
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com