Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
There is no royal road to learning .
<proverb>
U
مقصد علم و دانش را,جاده اى نیست هموار .
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
straight "A " student
U
دانش آموزی
[دانش جویی]
که همیشه همه درسها را ۲۰ می گیرد
divided highway
[American E]
U
شاهراه چند خطی
[جاده رفت کاملا سوا از جاده آمد است]
underpass
U
مسیر جاده در زیر پل هوایی جاده زیرجاده دیگری
underpasses
U
مسیر جاده در زیر پل هوایی جاده زیرجاده دیگری
emerging traffic
U
جاده فرعی که از جاده اصلی بیرون آمده
merging traffic
U
ادغام جاده فرعی به جاده اصلی
road screen
U
پوشش و استتار جاده پوشاندن جاده
going
U
وضع جاده زمین جاده
service road
U
جاده کناری جاده سرویس
All is not gold that glitters.
<proverb>
U
هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
winchester disk
U
دیسک سخت کوچک در یک واحد بسته که وقتی پر است یا لازم نیست , قابل جدا شدن از کامپیوتر نیست
step frame
U
استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
transparent
U
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparently
U
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
leaving files open
U
به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست .
his parentage isunknown
U
اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند
incompliant
U
نا هموار
plains
U
هموار
flattest
U
هموار
flat
U
هموار
smooth
U
هموار
smooths
U
هموار
smoothest
U
هموار
smoothed
U
هموار
rolling
U
هموار
planing
U
هموار
level
U
هموار
leveled
U
هموار
levelled
U
هموار
plane
U
هموار
levels
U
هموار
smoothe
U
هموار
flatly
U
هموار
even
U
هموار
tabulates
U
هموار
tabulate
U
هموار
planed
U
هموار
tabulated
U
هموار
plain
U
هموار
plainer
U
هموار
plainest
U
هموار
planes
U
هموار
track clearer
U
جاده پاک کن جاده صاف کن راه صاف کن
road distance
U
مسافت روی جاده یا مسافت طی شده از جاده
shim
U
هموار کردن
flat plain
U
دشت هموار
savannah
U
زمین هموار
smooth scrolling
U
حرکت هموار
savannahs
U
زمین هموار
savannas
U
زمین هموار
soft shoulder
U
شانه هموار
table land
U
زمین هموار
evenly
U
بطور هموار
aggradation
U
هموار کردن
plane
U
رویه هموار
smooth
U
هموار کردن
savanna
U
زمین هموار
plane
U
سطح هموار
smoothed
U
هموار کردن
smoothest
U
هموار کردن
smooths
U
هموار کردن
planes
U
سطح هموار
planing
U
رویه هموار
planed
U
رویه هموار
planed
U
سطح هموار
planing
U
سطح هموار
planes
U
رویه هموار
peneplain=peneplane
U
دشت هموار شده
flatted cargo
U
بار هموار و صاف
tableland
U
زمین هموار و مسطح
flat race
U
مسیر هموار بی مانع اسبدوانی
To pave the way . To prepare the ground.
U
زمینه رافراهم ( هموار) کردن
knobble
U
دگمه کوچک هموار کردن
bed
U
سطح هموار کف میز بیلیارد
beds
U
سطح هموار کف میز بیلیارد
it is past all hope
U
جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
espianade
U
قطعه زمین هموار شیب ملایم
driftless
U
بی مقصد
destinations
U
مقصد
virtual
U
و مقصد.
destination
U
مقصد
objective point
U
مقصد
saunteringly
U
بی مقصد
goal
U
مقصد
goals
U
مقصد
consummation
U
مقصد
addressee
U
مقصد
addressees
U
مقصد
aimless
U
بی مقصد
aims
U
مقصد
aimed
U
مقصد
aim
U
مقصد
object point
U
مقصد
trims
U
هدایت کردن تخته موج به قسمت هموار
trimmest
U
هدایت کردن تخته موج به قسمت هموار
trim
U
هدایت کردن تخته موج به قسمت هموار
object language
U
زبان مقصد
goal-oriented
<adj.>
U
مقصد گرا
destined
U
مقصد معین
terminal port
U
بندر مقصد
targeted
<adj.>
U
مقصد گرا
Are we there yet?
U
[ما]
رسیدیم
[به مقصد]
؟
goal oriented
U
مقصد گرا
object module
U
واحد مقصد
target-oriented
<adj.>
U
مقصد گرا
object code
U
برنامه مقصد
immediate destination
U
اولین مقصد
immediate destination
U
مقصد بعدی
final destination
U
مقصد نهایی
winning post
U
تیر مقصد
destination file
U
فایل مقصد
destination inspection
U
بازدید در مقصد
destination port
U
بندر مقصد
named place of destination
U
مقصد مشخص
aimlessly
U
بدون مقصد
port of destination
U
بندر مقصد
port of entry
U
بندر مقصد
out port
U
بندر دور از مقصد
payable at destiination
U
قابل پرداخت در مقصد
message
U
در مقصد مربوط میشود
named port of destination
U
بندر مقصد مشخص
stationed
U
یا مقصد استفاده میشود
messages
U
در مقصد مربوط میشود
named point of destination
U
نقطه مشخص در مقصد
station
U
یا مقصد استفاده میشود
ex quay
U
تحویل در بندر مقصد
ex quay
U
تحویل در بارانداز مقصد
stations
U
یا مقصد استفاده میشود
port of debarkation
U
بندر مقصد حمل کالا
interactive
U
کد اصلی و مقصد را بررسی کند
We are getting there.
U
ما به هدف
[مقصد]
نزدیک می شویم.
lay line
U
خط فرضی مسیر قایق به مقصد
drift
U
بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
redirecting
U
ارسال پیام به مقصد از مسیر دیگر
redirected
U
ارسال پیام به مقصد از مسیر دیگر
redirect
U
ارسال پیام به مقصد از مسیر دیگر
diverted
U
تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
drifts
U
بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
datagram
U
که حاوی آدرس مقصد و مسیر آن است
diverts
U
تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
drifted
U
بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
freight collect
U
هزینه حمل در مقصد دریافت میشود
redirects
U
ارسال پیام به مقصد از مسیر دیگر
divert
U
تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
redirection
U
ارسال پیام به مقصد از مسیر دیگر
freight payable at destination
U
هزینه حمل در مقصد پرداخت میشود
at the full landed cost price
U
قیمت تمام شده کالا در مقصد
carriage forward
U
هزینه حمل در مقصد دریافت میشود
drifting
U
بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
destinations
U
صفحه مقصد در مجموعهای صفحات متصل بهم
destination
U
صفحه مقصد در مجموعهای صفحات متصل بهم
understanding
U
دانش
cognition
U
دانش
cognisance
[British]
U
دانش
knowledge
U
دانش
realising
[British]
U
دانش
realizing
U
دانش
knowledge
U
دانش
gramary
U
دانش
kenning
U
دانش
science
U
دانش
sciences
U
دانش
know-how
U
دانش
know how
U
دانش
wisdom
U
دانش
gramarey
U
دانش
scholarships
U
دانش
scholarship
U
دانش
gramarye
U
دانش
sinks
U
شرح در جدول مسیردرباره تمام مسیرهای شبکه به یک مقصد
sink
U
شرح در جدول مسیردرباره تمام مسیرهای شبکه به یک مقصد
block stowage loading
U
بارگیری وسایل هم مقصد دریک قسمت از وسیله ترابری
knowledge base
U
پایگاه دانش
normal school
U
دانش سرا
teacher's college
U
دانش سرا
educate
U
دانش اموختن
educates
U
دانش اموختن
knowlege representation
U
نمایش دانش
educating
U
دانش اموختن
omniscience
U
دانش بی پایان
ominscience
U
دانش بی پایان
to a knowledge
U
دانش اندوختن
aeronautics
U
دانش هوانوردی
polymathy
U
دانش زیاد
knowledge engineer
U
مهندسی دانش
in ken
U
د رحدود دانش
schoolfellow
U
کسب دانش
photology
U
دانش روشنایی
philomath
U
دانش پرست
patrons of learning
U
دانش پروران
pansophism
U
دانش مطلق
organum
U
وسیله دانش
onomastics
U
دانش نام
knowing faculty
U
قوه دانش
kith
U
دانش و معرفت
knowledge domain
U
قلمرو دانش
maieutic
U
دانش مامایی
polyhistor
U
دانش بسیار
technical know how
U
دانش فنی
grader
U
دانش اموز
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com