Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
ordinance
U
مقررات محلی
ordinances
U
مقررات محلی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bitblt
U
در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر
blit
U
در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر
formula
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
local procurement
U
تدارک محلی فراورده محلی
localism
U
ایین محلی علاقه محلی
local posts
U
پستهای استراق سمع محلی پستهای دیده ور محلی
disposition
U
مقررات
regulations
U
مقررات
regulation
U
مقررات
provisions
U
مقررات
precept
U
مقررات
precepts
U
مقررات
requirement
U
مقررات
measure
U
مقررات
arrangement
U
مقررات
arrangements
U
مقررات
instruction for assembly
U
مقررات نصب
infraction
U
نقض مقررات
operating instruction
U
مقررات کار
control measures
U
مقررات کنترلی
disciplinary regulation
U
مقررات انضباطی
by rule
U
طبق مقررات
standard specification
U
مقررات استاندارد
by law
U
طبق مقررات
trancscendent
U
ماورای مقررات
mounting instruction
U
مقررات نصب
army regulation
U
مقررات ارتشی
The regulations in force .
U
مقررات جاری
laws of the game
U
مقررات مسابقه
government regulation
U
مقررات دولتی
holding
U
نقض مقررات
military doctorine
U
مقررات نظامی
conditions
U
مقررات و شرایط اسبدوانی
sanctioned laws
U
قوانین یا مقررات مصوبه
officialism
U
رسمیت مقررات اداری
illegally
U
برخلاف قانون و مقررات
assembly instrudactions
U
مقررات یا دستورات نصب
institute
U
اصل قانونی مقررات
To be observant of the regulations .
U
ملاحظه مقررات را کردن
illicit
U
نا مشروع مخالف مقررات
tariff regulations
U
مقررات تعرفه بندی
instituting
U
اصل قانونی مقررات
institutes
U
اصل قانونی مقررات
ruled based deduction
U
استنباط بر مبنای مقررات
lodge-books
U
کتاب مقررات معماری
red tape
U
مقررات دست و پاگیر
instituted
U
اصل قانونی مقررات
manual
U
مقررات کتاب راهنما
formally
U
مقررات رسمی یا اداری فاهرا"
discipline and adjustment board
U
هیئت تدوین مقررات انضباطی
inland rules
U
مقررات حرکت در ابهای داخلی
european community competition rules
U
مقررات رقابت در جامعه اروپا
highway dispatch
U
مقررات و قوانین عبور ومرور در شاهراهها
poached
U
برخلاف مقررات شکار صید کردن
poach
U
برخلاف مقررات شکار صید کردن
where justified
U
در موارد طبق مقررات اثبات شده
poaches
U
برخلاف مقررات شکار صید کردن
regulation
U
نظامنامه مقررات و نظامات نظام تنظیم
where there is a valid reason
U
در موارد طبق مقررات اثبات شده
meter rule
U
مقررات مربوط به ساختن قایقهای بادی
in duly substantiated cases
U
در موارد طبق مقررات اثبات شده
regulatory signs
U
علایم نشان دهنده مقررات جاده ها
road discipline
U
مقررات عبور و مرور روی جاده
deviations
U
از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
prodify
U
تغییر دادن در تولیداتومبیلهای مسابقه طبق مقررات
inspector
U
داور برای تشخیص نقض مقررات مسابقه
unmilitary
U
بر خلاف مقررات ارتش غیرنظامی اخلاقا و عادتاغیرنظامی
There is an outcry against these regulations.
U
همه از این مقررات فریادشان بلند است
inspectors
U
داور برای تشخیص نقض مقررات مسابقه
curfew
U
مقررات حکومت نظامی وخاموشی در ساعت معین شب
deviation
U
از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
last chance rule
U
مقررات مربوط به اجتناب ازتصادم با قایقهای دیگر
curfews
U
مقررات حکومت نظامی وخاموشی در ساعت معین شب
expedite rule
U
مقررات سرعت بخشیدن به بازی پینگ پنگ
The regulations are stI'll in force ( effect ) .
U
این مقررات هنوز بقوت خود با قی است
marquis queensberry rules
U
مجموعه قوانین و مقررات بوکس که در سال 6781میلادی وضع شد
table of precedence
U
صورتی که ترتیب الویت قوانین و مقررات مختلفه راتعیین میکند
systems
U
مقررات مربوط به اعطای امتیازهای اضافی به نسبت ضعف یا قدرت اسب
system
U
مقررات مربوط به اعطای امتیازهای اضافی به نسبت ضعف یا قدرت اسب
observers
U
گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
observer
U
گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
locals
U
محلی
regionally
U
محلی
regional
U
محلی
autochthon
U
محلی
autochthonous
U
محلی
domestic
U
محلی
topical
U
محلی
parochial
U
محلی
local
U
محلی
natives
U
محلی
native
U
محلی
local line
U
خط محلی
occupation crossing
U
پل محلی
residential
U
محلی
regional
<adj.>
U
محلی
local
<adj.>
U
محلی
vernaculars
U
محلی
sympatry
U
هم محلی
vernacular
U
محلی
customs of the services
U
مقررات و روشهای جاری قسمتها امور جاری نیروها
gamesmanship
U
مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
local vertical
U
قائم محلی
costume
U
لباس محلی
local circuit
U
مدار محلی
provincial
U
ولایتی محلی
local norm
U
هنجار محلی
localism
U
اصطلاح محلی
local intelligence
U
هوش محلی
local time
U
وقت محلی
localized
U
محلی - محصوربهیکمحل
brogues
U
لهجه محلی
brogue
U
لهجه محلی
costumes
U
لباس محلی
sepoy
U
پاسبان محلی
regional purchase
U
خرید محلی
territorial
U
محلی منطقهای
provincial road
U
جاده محلی
parish council
U
شورای محلی
local time
U
زمان محلی
local terminal
U
ترمینال محلی
local terminal
U
پایانه محلی
local government
U
حاکم محلی
local government
U
حکومت محلی
local file
U
فایل محلی
local enquiry
U
بازجویی محلی
local echo
U
پژواک محلی
local currency
U
پول محلی
domestic economy
U
اقتصاد محلی
local center
U
مرکز محلی
local authority
U
انجمن محلی
local area network
U
شبکه محلی
kangoroo court
U
دادگاه محلی
homebred
U
بازیگر محلی
homebrew
U
بازیگر محلی
indigenous industries
U
صنایع محلی
local store
U
ذخیره محلی
local network
U
شبکه محلی
local storage
U
انباره محلی
local security
U
تامین محلی
local road
U
راه محلی
local purchase
U
خرید محلی
local procurement
U
خرید محلی
local paper
U
روزنامه محلی
local national
U
سکنه محلی
local mode
U
باب محلی
local loop
U
حلقه محلی
local investigation
U
تحقیق محلی
civil time
U
ساعت محلی
local group
U
گروه محلی
local variable
U
متغیر محلی
patters
U
لهجه محلی
off
U
از محلی بخارج
legman
U
خبرنگار محلی
provincialism
U
محلی اندیشی
place
U
در محلی گذاردن
dialect
U
زبان محلی
placing
U
در محلی گذاردن
patter
U
لهجه محلی
places
U
در محلی گذاردن
dialects
U
زبان محلی
pattered
U
لهجه محلی
pattering
U
لهجه محلی
district call box
U
جعبه خبر محلی
step out
U
از محلی خارج شدن
local
U
داخلی اخبار محلی
rural district council
U
انجمن محلی زراعی
provincialism
U
گویش یا لهجه محلی
locals
U
داخلی اخبار محلی
grass roots
U
اجتماع محلی منشاء
overwrite
U
نوشته داده در محلی
take it out on
<idiom>
U
بی محلی به خاطر عصبانیت
getup
<idiom>
U
لباس محلی پوشیدن
square dance
U
رقص محلی امریکا
to go on the parish
U
اعانه محلی گرفتن
emplace
U
در محلی قرار دادن
recorder
U
رئیس دادگاه محلی
traject
U
از محلی عبور کردن
decentralised
U
حکومت محلی دادن
somewheres
U
یک جایی دریک محلی
recorders
U
رئیس دادگاه محلی
To keep away from a place.
U
از محلی دور شدن
provincialism
U
عقایدوافکار محدود محلی
overwrite
U
بالای محلی نوشتن
vernacularism
U
استعمال زبان محلی
reference
U
دستیابی به محلی در حافظه
decentralising
U
حکومت محلی دادن
decentralize
U
حکومت محلی دادن
decentralizes
U
حکومت محلی دادن
decentralizing
U
حکومت محلی دادن
overrunning
U
سرتاسر محلی رافراگرفتن
overrun
U
سرتاسر محلی رافراگرفتن
autonomy
U
استقلال محلی محدود
local traffic
U
رفت و امد محلی
local group of galaxies
U
کهکشانهای گروه محلی
local hour angle
U
زاویه ساعتی محلی
local subscriber
U
مشترک تلفنی محلی
references
U
دستیابی به محلی در حافظه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com