Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
conductance
U
مقدار هدایت واقعی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
transverse conductance
U
مقدار هدایت عرضی
susceptance
U
مقدار هدایت کور
magnetic permeance
U
مقدار هدایت مغناطیسی
declination
U
مقدار تفاوت بین شمال واقعی و مغناطیسی
input admittance of the tube
U
مقدار هدایت اولیه لامپ
input admittance
U
مقدار هدایت طاهری اولیه
input conductance
U
مقدار هدایت موثر اولیه کندوکتانس ورودی
simulators
U
برنامه کامپیوتری که کاربر امکان هدایت هواپیما را میدهد. با نشان داده یک تابلوی کنترل واقعی و صحنههای متحرک .
simulator
U
برنامه کامپیوتری که کاربر امکان هدایت هواپیما را میدهد. با نشان داده یک تابلوی کنترل واقعی و صحنههای متحرک .
employment gap
U
مقدار کمبوداشتغال در حالت تعادل تولیدملی نسبت به اشتغال درفرفیت واقعی تولید
vindictive damages
U
مقدار غرامتی که دادگاه علاوه بر خسارت واقعی وارد برخواهان از خوانده به منظورتنبیه او وصول میکند
inductive susceptance
U
مقدار هدایت کور القائی سوسپتانس القائی
guidance
U
هدایت کردن وسیله یا هواپیمامنطقه پوشش سیستم هدایت هواپیما منطقه زیر پوشش سیستم هدایت
guidance
U
هدایت کردن سیستم هدایت هدایت
cambridge equation
U
نشان میدهند . یعنی پول واقعی برابراست با طول متوسط دورهای که هر واحدپول بین دو معامله نگهداری میشود ضرب در درامد واقعی K =
terminal guidance
U
هدایت موشک در مراحل اخرمسیر هدایت هواپیما ازفرودگاه یا به فرودگاه
mace
U
نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
fighter direction
U
هدایت کردن هواپیماهای شکاری هدایت جنگنده ها ازروی ناو
homing guidance
U
هدایت هواپیما یا موشک بااستفاده از امواج رادار هدایت الکترونیکی
beamrider
U
موشک هدایت شوندهای که به وسیله اشعه رادار هدایت میشود
maces
U
نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
stellar guidance
U
سیستم هدایت نجومی موشکهای هدایت شونده
inertial guidance
U
سیستم هدایت داخلی موشک هدایت خودکار
pigou effect
U
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
absolute altimeter
U
ارتفاع سنج یا فرازیابی که ارتفاع واقعی یا فاصله واقعی هواپیما را از زمین نشان میدهد
conductance
U
ضریب هدایت قدرت هدایت
gyro pilot
U
سیستم هدایت خودکار ناو هدایت ژیروسکوپی ناو هدایت نجومی خودکار ناو
celestial guidance
U
سیستم هدایت نجومی موشک هدایت موشک یا قمرمصنوعی با استفاده از صورفلکی
sets
U
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
setting up
U
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
set
U
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
incremental computer
U
دادهای که اختلاف مقدار فعلی با مقدار اصلی را نشان میدهد
tabled
U
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
table
U
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tables
U
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabling
U
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
architecture proper
U
معماری بمعنی واقعی کلمه معماری واقعی
defaults
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
paasche price index
U
یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
The real problem is not whether machines think but whether men do.
U
مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
dosage
U
مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
dosages
U
مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
law of demand
U
براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
bandwidth
U
در شبکه گسترده استفاده میشود و به کاربر اجازه هر مقدار ارسال اطلاعات میدهد و شبکه برای ارسال این مقدار اطلاعات تنظیم شده است
retention money
U
مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
azimuth guidance
U
هدایت هواپیما از نظر سمتی هدایت سمتی هواپیما
veridical
U
واقعی
veracious
U
واقعی
actual
U
واقعی
lifelike
U
واقعی
factual
U
واقعی
veritable
U
واقعی
card-carrying
U
واقعی
positive
U
واقعی
McCoy
U
واقعی
factually
U
واقعی
very
U
واقعی
true life
U
واقعی
ex post saving
U
واقعی
righting
U
واقعی
righted
U
واقعی
right
U
واقعی
objectives
U
واقعی
objective
U
واقعی
essential
U
واقعی
essentials
U
واقعی
virtual
U
واقعی
real
U
واقعی
unfeigned
U
واقعی
ex post
U
واقعی
literal
U
واقعی
concrete
U
: واقعی
actuals
U
واقعی
airy-fairy
U
غیر واقعی
unrealistic
U
غیر واقعی
real
U
واقعی موجود
real address
آدرس واقعی
real numbers
U
اعداد واقعی
real wage
U
مزد واقعی
real value
U
ارزش واقعی
out of pocket expenses
U
هزینه واقعی
objective value
U
ارزش واقعی
real storage
U
انباره واقعی
accomplish
U
واقعی کردن
bring inbeing
U
واقعی کردن
unrealistically
U
غیر واقعی
real anxiety
U
اضطراب واقعی
life-size
U
اندازه واقعی
life size
U
اندازه واقعی
actual velocity
U
سرعت واقعی
true north
U
شمال واقعی
unreal
U
غیر واقعی
actualize
واقعی کردن
real memory
U
حافظه واقعی
real mode
U
حالت واقعی
realizes
U
واقعی کردن
real assets
U
دارائیهای واقعی
true vertical
U
قائم واقعی
carry out
U
واقعی کردن
nominal
U
غیر واقعی
put ineffect
U
واقعی کردن
bring into being
U
واقعی کردن
put inpractice
U
واقعی کردن
matter-of-fact
U
بطور واقعی
carry into effect
U
واقعی کردن
matter of fact
U
بطور واقعی
make something happen
U
واقعی کردن
real sector
U
بخش واقعی
jisen
U
مبارزه واقعی
real score
U
نمره واقعی
historical costs
U
هزینه واقعی
very
U
واقعی فعلی
implement
U
واقعی کردن
carry ineffect
U
واقعی کردن
objective data
U
دادههای واقعی
execute
U
واقعی کردن
true slump
U
نشست واقعی
true power
U
توان واقعی
fulfill
[American]
U
واقعی کردن
make a reality
U
واقعی کردن
true form
U
فرم واقعی
put into practice
U
واقعی کردن
true complement
U
مکمل واقعی
true complement
U
متمم واقعی
put into effect
U
واقعی کردن
actualise
[British]
U
واقعی کردن
actualize
U
واقعی کردن
incidental expenses
U
هزینههای واقعی
actual self
U
خود واقعی
actual key
U
کلید واقعی
realizing
U
واقعی کردن
real earnings
U
درامدهای واقعی
actual parameter
U
پارامتر واقعی
real fluid
U
سیال واقعی
down-to-earth
U
حقیقی واقعی
down to earth
U
حقیقی واقعی
practicals
U
واقعی کارازموده
actual argument
U
نشانوند واقعی
real income
U
درامد واقعی
true
U
واقعی حقیقی
truer
U
واقعی حقیقی
realized
U
واقعی کردن
realize
U
واقعی کردن
actual load
U
بار واقعی
actual income
U
درامد واقعی
actual expenses
U
مخارج واقعی
actual damage
U
خسارت واقعی
actual cost
U
هزینه واقعی
real capital
U
سرمایه واقعی
actual address
U
نشانی واقعی
real costs
U
هزینههای واقعی
actual loss
U
زیان واقعی
insubstantial
U
غیر واقعی
realised
U
واقعی کردن
realises
U
واقعی کردن
realising
U
واقعی کردن
genuine
U
واقعی حقیقی
never-never
U
غیر واقعی
truest
U
واقعی حقیقی
actual saving
U
پس انداز واقعی
practical
U
واقعی کارازموده
never-never land
U
غیر واقعی
actual price
U
قیمت واقعی
no par
U
بدون ارزش واقعی
false
U
ساختگی غیر واقعی
in the clouds
<idiom>
U
دور از زندگی واقعی
real will
U
نظریه اراده واقعی
actual instruction
U
دستور العمل واقعی
actual investment
U
سرمایه گذاری واقعی
objectively
U
بطور واقعی یا خارجی
home whistle
U
امتیاز واقعی یا فرضی
real investment
U
سرمایه گذاری واقعی
real interest rate
U
نرخ بهره واقعی
actual neurosis
U
روان رنجوری واقعی
true meridian
U
نصف النهار واقعی
inesse
U
دارای هستی واقعی
real money supply
U
عرضه واقعی پول
pragmatize
U
واقعی نشان دادن
actual velocity of ground water
U
سرعت واقعی اب زیرزمینی
pepper corn rent
U
اجاره غیر واقعی
ideals
U
مطابق نمونه واقعی
ideal
U
مطابق نمونه واقعی
index of real wages
U
شاخص دستمزدهای واقعی
real purchasing power
U
قدرت خرید واقعی
real rate of interest
U
نرخ بهره واقعی
unreal
U
غیر واقعی خیالی
real national income
U
درامد ملی واقعی
real balance effect
U
اثر مانده واقعی
real McCoy
<idiom>
U
چیز واقعی واصیل
in the p sense of the word
U
بمعنی واقعی کلمه
entitative
U
واقعی مربوط بوجودخارجی چیزی
to look like the real thing
U
مانند چیزی واقعی بودن
substantive
U
دارای ماهیت واقعی حقیقی
incidence
U
تعلق واقعی مالیات مشمولیت
abstracts
U
جوهرگرفتن از عاری ازکیفیات واقعی
abstract
جوهرگرفتن از عاری از کیفیات واقعی
abstracting
U
جوهرگرفتن از عاری ازکیفیات واقعی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com