Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
slather
U
مقدار فراوان بیش ازاندازه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
easy money
U
پول فراوان ترکیب نرخ پایین بهره وموجودی فراوان اعتبار
excessive
U
بیش ازاندازه
run into the ground
<idiom>
U
بیش ازاندازه کارکشیدن
it is unusually large
U
ازاندازه معمول بزرگتراست
undersized
U
کوچکتر ازاندازه معمولی
long haired
U
علاقمندی وافر وبیش ازاندازه
longhair
U
علاقمندی وافر وبیش ازاندازه
hyperactive
U
دارای فعالیت بیش ازاندازه
over estimate
U
بیش ازاندازه واقعی بها گذاشتن بر
overcapitalize
U
بیش ازاندازه واقعی براورد کردن
to overcapitalize a company
U
سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه واقعی ان براورد کردن
sets
U
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
setting up
U
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
set
U
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
incremental computer
U
دادهای که اختلاف مقدار فعلی با مقدار اصلی را نشان میدهد
tabling
U
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabled
U
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
table
U
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tables
U
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
over capitalised
U
براورد اضافی سرمایه سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه اعلام کردن
defaulted
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
paasche price index
U
یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
affluent
U
فراوان
abundant
U
فراوان
excessive
U
فراوان
feracious
U
فراوان
richly
U
فراوان
superabundant
U
فراوان
copious
U
فراوان
redun dantly
U
فراوان
redundantly
U
فراوان
exuberantly
U
فراوان
exuberant
U
فراوان
unsparing
U
فراوان
oodlins
U
فراوان
galore
U
فراوان
plentifully
U
فراوان
fulsome
U
فراوان
all out
U
فراوان
oodles
U
فراوان
prolific
U
فراوان
plentiful
U
فراوان
an abundance of
U
فراوان
profuse
U
فراوان
plenty
U
فراوان
in galore
U
فراوان
in abundance
U
فراوان
foison
U
فراوان
dosages
U
مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
dosage
U
مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
teeming
U
فراوان بودن
abounds
U
فراوان بودن
post haste
U
با شتاب فراوان
teemed
U
فراوان بودن
teem
U
فراوان بودن
infested
U
فراوان بودن در
infesting
U
فراوان بودن در
bounteous
U
باسخاوت فراوان
infests
U
فراوان بودن در
cretaceous
U
دارای گچ فراوان
infest
U
فراوان بودن در
plenty of rain
U
باران فراوان
amply
U
بطور فراوان
abound with
U
فراوان داشتن
it smells of the lamp
U
با زحمت فراوان
overflowing
U
فراوان ریزش
foison
U
محصول فراوان
feisty
U
فراوان چابک
abundantly
U
بطور فراوان
ample
U
فراوان مفصل
f. money
U
پول فراوان
rife
U
فراوان عادی
exuberate
U
فراوان بودن
abundant element
U
عنصر فراوان
teems
U
فراوان بودن
abound
فراوان بودن
abounded
U
فراوان بودن
abounding
U
فراوان بودن
abound in
U
فراوان داشتن
rampant
U
فراوان حکمفرما
lots
U
بسیار فراوان
luxuriant vegetation
U
گیاهان فراوان
rampant vegetation
U
گیاهان فراوان
superrabundant
U
زیاد فراوان
very
U
چندان فراوان
law of demand
U
براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
here is bread in plenty
U
نان فراوان داریم
he is f. of money
U
پول فراوان دارد
to have plenty of time
U
وقت فراوان داشتن
in deepest sympathy
U
با دلسوزی بسیار فراوان
post haste
U
بسرعت شتاب فراوان
grow rife
U
فراوان یا متداول شدن
superabound
U
زیاد فراوان بودن
copiously
U
فراوان زیاد مفصلا
shock head
U
دارای موی فراوان
a copious choice of food and drink
U
غذا و نوشیدنی فراوان
pervade
U
فراوان یا شایع بودن
pervaded
U
فراوان یا شایع بودن
pervades
U
فراوان یا شایع بودن
pervading
U
فراوان یا شایع بودن
luxuriance
U
شکوه وجلال فراوان
knock oneself out
<idiom>
U
باعث تلاش فراوان
with much pains
U
با رنج فراوان با زحمات بسیار
overrefinement
U
تهذیب بسیار اراستگی فراوان
luxuriates
U
فراوان شدن وفور یافتن
overabound
U
بیش از اندازه فراوان بودن
labor rich country
U
کشور با نیروی کار فراوان
luxuriated
U
فراوان شدن وفور یافتن
overlabour
U
با رنج فراوان انجام دادن
luxuriate
U
فراوان شدن وفور یافتن
luxuriating
U
فراوان شدن وفور یافتن
bandwidth
U
در شبکه گسترده استفاده میشود و به کاربر اجازه هر مقدار ارسال اطلاعات میدهد و شبکه برای ارسال این مقدار اطلاعات تنظیم شده است
retention money
U
مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
Joyedevivre
U
لذت فراوان زندگی
[ریشه فرانسوی]
shock headed
U
انبوه گیسو دارای موی فراوان
it is a in terms
U
پرازاصطلاحات است اصطلاعات فراوان دارد
Ferdowsi is held in the greatest respect.
U
فردوسی مورد احترام فراوان است
wisha
U
برای بیان تعجب فراوان بکار میرود
it is of a wide distribution
U
در خیلی جاها پیدا میشود بسیار فراوان است
Mahogany was once abundant
[prolific]
in the tropical forests.
U
یک موقعی چوب ماهون در جنگل های استوایی فراوان بود.
Vistory was dearly bought .
U
پیروزی بقیمت گرانی بدست آمد ( تلفات جانی فراوان )
jam session
U
اجرای اهنگهای طرب انگیز بوسیله ارکسترهای بزرگ و نوازندگان فراوان
Perspex
U
خانوادهای از پلاستیکها که بعنوان شیشه یا پلاستیکهای شفاف و نوگذران در هواپیماکاربرد فراوان دارد
opens
U
تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
opened
U
تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
open
U
تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
checksum
U
آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
check total
U
آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
phenolic epoxy
U
خانوادهای از رزینها وچسبها که در مشتقات فنل کاربرد فراوان دارند و درهمه انها پلهای اکسیژن رابط رادیکالهای هیدروکربنی وجود دارد
what
U
چه مقدار
sum
U
مقدار
batch
U
مقدار
volume
U
مقدار
batches
U
مقدار
extent
U
حد مقدار
total
U
مقدار
mouthfuls
U
مقدار
dealt
U
مقدار
modicum
U
مقدار کم
spatter
U
مقدار کم
magnitude
U
مقدار
amounts
U
مقدار
spatters
U
مقدار کم
iso quant
U
مقدار
quantum
U
مقدار
spattered
U
مقدار کم
amounted
U
مقدار
royalty tonnage
U
مقدار
valuing
U
مقدار
quantity
U
مقدار
spattering
U
مقدار کم
quantities
U
مقدار
summa
U
مقدار
scantling
U
مقدار
smidgen
U
مقدار کم
amounting
U
مقدار
smidgin
U
مقدار کم
amount
U
مقدار
values
U
مقدار
single valued
U
تک مقدار
size
U
مقدار
sizes
U
مقدار
soupcon
U
مقدار کم
t value
U
مقدار تی
mouthful
U
مقدار
deals
U
مقدار
sups
U
مقدار
sprinkling
U
مقدار کم
measurment
U
مقدار
volumes
U
مقدار
sup
U
مقدار
supped
U
مقدار
supping
U
مقدار
deal
U
مقدار
outturn
U
مقدار
percentage
U
مقدار
percentages
U
مقدار
truth table
U
دو مقدار
penny worth
U
مقدار کم
volume discount
U
مقدار
value
U
مقدار
absolute value
U
مقدار مطلق
an abundance of
U
مقدار زیاد
approximate value
U
مقدار تقریبی
dosing
U
مقدار دارو
constants
U
مقدار ثابت
dosing
U
مقدار مجاز
doses
U
مقدار دارو
doses
U
مقدار مجاز
absorbancy
U
مقدار جذب
hoist
U
مقدار کشش
valuing
U
قدر مقدار
rotation
U
مقدار چرخش یک شی
values
U
قدر مقدار
average value
U
مقدار میانگین
constant
U
مقدار ثابت
value
U
قدر مقدار
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com