Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
a comparison between European and Japanese schools
U
مقایسه ای بین مدارس اروپایی و ژاپنی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to contrast
[with]
U
مقایسه کردن با
[برابرکردن برای مقایسه]
public schools
U
مدارس دولتی
public schools
U
مدارس عمومی
old school tie
U
سر سپردگیها و دوستیهای آموختگان این نوع مدارس
reformatory schools
U
کانون اصلاح وتربیت مدارس تهذیب مجرمین جوان
bank holiday
U
هر یک از تعطیلات رسمی که در آن مدارس و بانکها و غیره تعطیل هستند
head stock
U
راهنمای عملیات ورزشی دسته جمعی در مدارس وغیره
resident school
U
مدارس حضوری یا مدارسی که شاگرد عملا در کلاس حاضر میشود
nipponese
U
ژاپنی
Japanese
U
ژاپنی
japan clover
U
شبدر ژاپنی
buddleia
U
بودله ژاپنی
lac varnish
U
لاک ژاپنی
japanization
U
ژاپنی شدن
kimonos
U
جامه ژاپنی
satsuma
U
سفالینهی ژاپنی
satsumas
U
سفالینهی ژاپنی
kimono
U
جامه ژاپنی
bonsais
U
درخت کوچک ژاپنی.
bonsai
U
درخت کوچک ژاپنی.
kamikaze
U
هواپیماهای خودکشی ژاپنی
japanize
U
بسبک ژاپنی در اوردن
shinai
U
خیزران شمشیربازی ژاپنی
new century schoolbook
U
نوعی طرح حروف خوانا که جهت مجلات و کتابهای درسی مدارس طراحی شده است
kamikaze
U
خلبان ازجان گذشته ژاپنی
hai ku
U
شعر بی قافیه سه سطری ژاپنی
kendo
U
شمشیربازی ژاپنی باخیزران و با هر دو دست
fusuma
U
[چارچوب متحرک در خانه های ژاپنی]
chigi
U
[سنتوری پشت بام های ژاپنی]
wide arm handstand
U
بالانس ژاپنی با دستهای فاصله دار
jinriki
U
درشکه ژاپنی که توسط حمال کشیده میشود ریکشا
jinrikisha
U
درشکه ژاپنی که توسط حمال کشیده میشود ریکشا
gobang
U
یکجوربازی ژاپنی که روی صفحه شطرنجی بازی میشود
co-eds
U
دختری که دردبیرستان یادانشکده مختلط تحصیل میکند وابسته به مدارس مختلط پسرودختر
co-ed
U
دختری که دردبیرستان یادانشکده مختلط تحصیل میکند وابسته به مدارس مختلط پسرودختر
co ed
U
دختری که دردبیرستان یادانشکده مختلط تحصیل میکند وابسته به مدارس مختلط پسرودختر
jujitsu
U
مبارزه ژاپنی با استفاده ازنیروی حریف برای پیروزی براو
jiujutsu
U
مبارزه ژاپنی با استفاده ازنیروی حریف برای پیروزی براو
jiujitsu
U
مبارزه ژاپنی با استفاده ازنیروی حریف برای پیروزی براو
Europeans
U
اروپایی
European
U
اروپایی
Eurasians
U
اروپایی و اسیایی
larch
U
کاج اروپایی
Eurasian
U
اروپایی و اسیایی
cushat
U
طوقی اروپایی
aberdevine
U
سهره اروپایی
continental code
U
مورس اروپایی
international morse code
U
مورس اروپایی
eruropean community
U
جامعه اروپایی
eurodollars
U
دلار اروپایی
redwing
U
باسترک اروپایی
greenfinch
U
سهره اروپایی
indo european
U
هند و اروپایی
indo germanic
U
هند و اروپایی
indo uropean
U
هند و اروپایی
it had a europeanlook
U
اروپایی می نمود
larches
U
کاج اروپایی
sweetbrier
U
گل سرخ اروپایی
Indo-
U
هند و اروپایی
nightjar
U
بوف اروپایی
fieldfare
U
باسترک اروپایی
yellowhammer
U
سهره اروپایی
saker
U
شاهین اروپایی
greylag
U
غاز وحشی اروپایی
european monetary system
U
سیستم پولی اروپایی
european committee for standardization
U
کمیته اروپایی استاندار
copper beech
[Fagus sylvatica]
U
درخت راش اروپایی
mulatto
U
زاده اروپایی وزنگی
brock
U
گورکن اروپایی شغاره
European Currency Unit
U
واحد پول اروپایی
toper
U
کوسه ماهی اروپایی
merlin
U
قوش کوچک اروپایی
mewing
U
مرغ نوروزی اروپایی
mewed
U
مرغ نوروزی اروپایی
it had a europeanlook
U
نمود اروپایی داشت
redstart
U
بلبل دم قرمز اروپایی
mew
U
مرغ نوروزی اروپایی
martlet
U
پرستوی معمولی اروپایی
marron
U
شاه بلوط اروپایی
moly
U
سیر زرد اروپایی
woodwaxen
U
طاوسی پا کوتاه اسیایی و اروپایی
woodcock
U
خروس جنگلی اسیایی و اروپایی
polecat
U
موش خرمای وحشی اروپایی
polecats
U
موش خرمای وحشی اروپایی
Eurasian
U
از نژاد مختلط اروپایی واسیایی
Eurasians
U
از نژاد مختلط اروپایی واسیایی
larch
U
درخت صنوبرآراسته
[کاج اروپایی]
ring snake
U
مار حلقه دار اروپایی
ruddock
U
مرغ سینه سرخ اروپایی
half caste
U
دارای پدر اروپایی ومادر هندوستانی
africander
U
اروپایی نژادی که درافریقای جنوبی زاده شد
The town has a European look.
U
این شهر قیافه اروپایی دارد
whiting
U
ماهی نرم باله خوراکی اروپایی
old master
U
هر یک از نقاشان بزرگ اروپایی قبل از قرن هیجده
old masters
U
هر یک از نقاشان بزرگ اروپایی قبل از قرن هیجده
dun bird
U
یکجوراردک اروپایی که سروگردنش حنایی رنگ است)
nut cracker
U
یکجور پرنده اروپایی که مانند کلاغ است
serin
U
سهره کوچک اروپایی شبیه بلبل زرد
Japonaiserie
U
[از بعد از نیمه قرن نوزدهم میلادی طراحی ژاپنی متاثر از فرهنگ غرب بویژه در صنایع دستی و زیبایی شناسی بوجود آمد.]
European rose
U
طرح گل رز اروپایی
[که نام دیگر آن همان گل فرنگ است.]
eurocheque
U
چک انگلیسی که قابل نقد کردن در بانکهای اروپایی میباشد
pochard
U
یکجور اردک اروپایی که سروگردنش حنایی رنگ اشت
e r p
U
برنامهای که امریکا از سال 7491تا 1591 بر مبنای پیشنهادشانزده کشور اروپایی
balto slavic
U
شاخهء زبان هند و اروپایی رایج در سواحل بالتیک و بین اقوام اسلاو
comparisons
U
مقایسه
datum line
U
خط مقایسه
collations
U
مقایسه
collation
U
مقایسه
analogies
U
مقایسه
analogy
U
مقایسه
resemblance
U
مقایسه
comparison
U
مقایسه
contrasts
U
مقایسه کردن
logical comparison
U
مقایسه منطقی
to make comparisons
U
مقایسه کردن
to draw comparisons
U
مقایسه کردن
incomparable
U
مقایسه ناپذیر
comparisons
U
روش مقایسه
incomparability
U
مقایسه ناپذیری
incommensurable
U
مقایسه ناپذیر
incomparable
U
غیرقابل مقایسه
cf
U
مقایسه شود
compare
U
مقایسه کردن
refrence
U
مبنای مقایسه
compared
U
مقایسه کردن
compares
U
مقایسه کردن
parity error
U
خطای مقایسه
parity error
U
غلط مقایسه
parity checking
U
بازبینی مقایسه
odd parity
U
مقایسه فرد
no parity
U
عدم مقایسه
comparing
U
مقایسه کردن
comparatively
U
بطور مقایسه
even parity
U
مقایسه زوج
comparableness
U
قابلیت مقایسه
contrasting
U
مقایسه کردن
comparator
U
مقایسه کننده
contrast
U
مقایسه کردن
contrasted
U
مقایسه کردن
comparison operator
U
عملگر مقایسه
assimilatc
U
مقایسه نمودن
analogous
U
قابل مقایسه
parity bit
U
بیت مقایسه
datum
U
سطح مقایسه
comparison
U
روش مقایسه
frequency comparison
U
مقایسه فرکانس
soya
U
لوبیای روغن لوبیای ژاپنی
a comparison of the brain to a computer
U
مقایسه ای از مغز با کامپیوتر
comparative gage
U
دستگاه مقایسه کننده
comparator
U
وسیله انجام مقایسه
paired comparisons method
U
روش مقایسه جفتی
comparably
U
بطور قابل مقایسه
Next to you I'm slim.
U
در مقایسه با تو من لاغر هستم.
to compare oppsites
U
چیزهای ضد را با هم مقایسه کردن
tape comparator
U
مقایسه کننده نوار
to bear comparison with
U
قابل مقایسه بودن با
between
U
دربین درمقام مقایسه
to stand comparison with
U
قابل مقایسه بودن با
A comparison of theory and practice.
U
مقایسه ای از نظری و عمل.
table comparator
U
مقایسه کننده نوارها
comparative philology
U
علم مقایسه زبانها
incomparably
U
بطور غیرقابل مقایسه
by comparison
U
وقتی مقایسه می شوند
measure
U
مقایسه کردن سنجش
a beauty and an elegance beyond
[ without]
compare
U
زیبایی و ظرافتی بی مقایسه
incomparability
U
غیر قابل مقایسه
Cinoiserie
U
[سبک معماری اروپایی از هنر سازه های چینی که اولین بار در قرن هفدهم میلادی استفاده شد.]
VBScript
U
مقایسه شود با JAVA SCRIPT
proportion
U
اندازه چیزی در مقایسه با سایرین
proportions
U
اندازه چیزی در مقایسه با سایرین
priority
U
اهمیت یک شغل در مقایسه با سایرین
priorities
U
اهمیت یک شغل در مقایسه با سایرین
relational database
U
نشانهای که دو موضوع را مقایسه میکند
to drow a p between two
U
دوچیزراباهم مقایسه یاتشبیه کردن
That's a poor comparison.
U
این مقایسه ای نا مناسب است.
comparable
U
قابلیت مقایسه قیاس پذیر
relational database management system
U
نشانهای که دو موضوع را مقایسه میکند
comparable
U
قابل مقایسه مانند کردنی
parity error
U
اشتباه مقایسه خطای توازن
relative
U
آنچه با دیگری مقایسه شود
not a patch on
U
به هیچ طرف مقایسه نیست با
document comparison utility
U
برنامه کمکی مقایسه مدارک
a comparison of men's salaries with those of women
U
مقایسه حقوق مردان با زنان
comparable
U
آنچه قابل مقایسه نیست
jobs
U
اهمیت یک کار در مقایسه با دیگر کارها
Today's weather is mild by comparison.
U
در مقایسه هوای امروز ملایم است.
to be out of all proportion to something
U
غیر مقایسه بودن نسبت به چیزی
job
U
اهمیت یک کار در مقایسه با دیگر کارها
cost effectiveness
U
سودمندبودن بیشتربودن درامد در مقایسه باهزینه ها
The comparison is misleading
[flawed]
.
U
مقایسه گمراه کننده
[ ناقص ]
است.
maroon
U
شاه بلوط اروپایی رنگ خرمایی مایل بقرمز درجزیره دورافتاده یاجاهای مشابهی رها شدن یا گیر افتادن
collates
U
مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
collate
U
مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
collated
U
مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
a comparison of the tax systems in Italy and Spain
U
مقایسه سیستم های مالیاتی در ایتالیا و اسپانیا
index number
U
مقایسه حجم در بعضی مواقع با عدد شاخص
collating
U
مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
By
[In]
comparison with the French, the British eat far less fish.
U
در مقایسه با فرانسوی ها، انگلیسی ها به مراتب کمتر ماهی می خورند.
Participation rates are low compared to international standards.
U
میزان مشارکت در مقایسه با استانداردهای بین المللی کم است .
collate
U
به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com